۳ پاسخ

من کلا حس میکنم رحم ضعیفی دارم واسه همین خیلی دنبال این نیستم ک‌ وزن بچه م خیلی بالا بره همون نرمال باشه راضیم

عزیزم انشالله بهتر شی
ولی یه سوال داشتم شما سزارین بودین چرا تا این همه نگهت داشتن؟

چجور گذاشتن انقد بچه رو نگه داری وقتی سزارینی بودی؟ منم تاریخم ۷تیر بود ولی ۲۱خرداد سزارین شدم

سوال های مرتبط

مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان آقارضا مامان آقارضا ۱ ماهگی
تجربه سزارین

من سرکلاژ بودم و درد رحم داشتم با وجود سرکلاژ معاینه شدم و گفتن نیم سانت باز شدی و اگه بیشتر بشه و باز نکنی ممکنه رحم دور از جون پاره بشه و من تو ۳۷هفته و ۳روز سزارین شدم (سزارین اختیاری)

صبح ساعت ۵:۳۰بیمارستان بودم و خیلی درد داشتم و وقتی بهم سوند وصل کردم به معنای واقعی کلمه داشتم از درد میمردم خیلی برای من سوند سخت بود کارامو کردم و ۵دقیقه مونده به عملاز شدت درد سوند تمام بدنم خیس عرق بودم و دردم وحشتناک تر شده بود ،رفتم تو اتاق عمل و خلاصه سزارین شدم و من پمپ درد هم گرفتم ساعت ۹رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۱از ریکاوری زدم بیرون و درد سزارین مثل یه پریودی پر درد بود ولی نه اون حدی که نشه تحمل کرد و هر وقت حس میکردم دردم یکم داره اذیتم میکنه دکمه پمپ درد رو میزدم و برام شدت درد کمتر میشد و خداروشکر پسرمم تو دستگاه نرفت و بعدم ۱۲ساعت بعد عمل گفتن بلندشو راه برو،خلاصه به جز درد سوند که اصلا برام قابل وصف نبود بقیه عمل واسم قابل تحمل بود وذخلاصه که واسه کسایی که مثل من ترس دارن یا از درد طبیعی میترسن من سزارین رو پیشنهاد میدم ان شاءالله دامن اقدامیا سبز بشه و همه ی مامانا بچه هاشون رو صحیح و سلامت بفل بگیرند🥰🤲🏻💐❤️
مامان مهراد و تو دلیم مامان مهراد و تو دلیم روزهای ابتدایی تولد
سلام مامان های صبور
تجربه زایمان؛
روز دوشنبه ۹تیر ماه بود رفتم پیش دکتر نوار قلب جنین انجام دادم انقباض ثبت کرد ماما گفت باید سزارین بشی چون درد داری با اسرار گفتم روز سه شنبه ۱۰تیر ماه صبح زود میام تا سزارین بشم با رضایت خودم اومدم خونه صبح روز بعدش سزارین شدم
خیلی ترسیدم خیلی
خرید های باقی مونده رو انجام دادم خونه رو تمیز کردم شب هم حمام کردم
صبح ساعت ۷رفتیم بیمارستان تا منو اماده اتاق عمل کردن شد ساعت ۹ منو بردن اتاق عمل خیلی ترسیدم
دکتر بیهوشی خواست امپول بزنه بی صدا گریه کردم همه پرسنل دلداریم دادن
امپول که زد از کمر به پایین سر شدم بعد ۵دقیقه صدای بچمو شنیدم خیلی حس خوبی بود
دیگه اتاق عمل که تموم شد تو ریکاوری بودم بعدش منو دادن شد ساعت ۱۰و۱۱ بعدش ساعت ۲به بعد حالم بد خیلی گرمم بود و عرق میکردم
واسه چند لحظه حالم بد شد
مامانم همراهم بودن میگفت حالت بد شده همه پرستارا اومدن شک بهت دادن تا برگشتی چشمامو باز کردم دور و برم پر دکتر و پرستار بود هی صدام زدن
خداروشکر بخیر گذشت
بعد ۲روز مرخص شدم امروز صبح اومدم خونه
خداروهزار مرتبه شکر الان بهترم
مامان توت فرنگی🍓🍒 مامان توت فرنگی🍓🍒 ۳ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۳#
بعد معاینه و سونو بهم لباس دادن و گفتن برو بالا برا زایمان
حالا من که آمادگی نداشتم ولی واقعا خسته شده بودم و دلم میخواست زودی زایمان کنم قیافم اینجوری بود😭😐🤔😳😍
ساعت ۲ بود رفتم بالا بخش زایشگاه اونجا رگ گیری کردن ‌و انژوکت زدن که البته ما گفته نماند که ۳ بارش با ناموفق بود و😭🥲 رگ دستمو پاره میکردم دانشجو های ......😤🤬
بعدش کم کم سرم زدن و بازم معاینه کردن که بعضیاشون عین وحشیا بودن و واقعاااا هم درد داشت 💔
دیگه شروع کردن به زدن آمپول فشار که ۳ تا زدن با یکدونه قرص زیر زبونی و آمپول برای دهانه رحم نرم شده🙋
دیگه کن کم دردا داشت شروع میشد و نوار قلب به شکمم وصل کردن و انقباض ها داشت شروع میشد 😵‍💫😊
من همشون رو با نفس عمیق رد میکردم چون واقعا فوق العاده برام عمل می‌کرد 🫂🥰
ساعت ۶ و نیم اومدن معاینه که بعد گفتن سر بچه تو لگن نیس و ورزش کن تا بیاد منم با وجود درد حرکت قر دادن رو رفتم 💪نزدیک یکساعت ورزش کردم و نچتاکید داشتن که موقع درد و انقباض حتما انجام بدم که بهتر عمل می‌کنه 🥴
حرکت سجده رو رفتم ک بنظر من موقع انقباض سخت بود برام ومیگفتن تو اتاق راه برو و ایستاده باش تا بیاد ب لگن
مامان 🍪 کلوچه مامان 🍪 کلوچه ۲ ماهگی
مامان ۳ فرشته مامان ۳ فرشته روزهای ابتدایی تولد
سلام دوستای گلم اومدم از تجربه زایمانم بگم
دیشب شام مهمون داشتم و کلی کار کردم دیگه آخرای شب قشنگ درد داشتم ولی اهمیت ندادم هر چقدر تو جام ورجه و ورجه کردم خوابم نبرد
دیگه ساعت ۳ و اینا احساس انقباض کردم شکمم درد میکرد منم میگفتم مثه چند روز پیش ماه درده و مهم نیس تا اینکه ساعت ۴ و نیم دیگه شدید شد ساعت ۵ اومدم بیمارستان گفتن ۳ سانتی ولی جنین به دهانه رحم فشار آورده بستری هستی
منم دیگه کم کم دردام شدید شد تا ساعت ۹ و نیم همینطوری گذشت دکتر اومد گفت این خیلی زود زایمان میکنه سومیه و جنین قشنگ پایینه بهم سرم درد زدن دردام بیش از حد شد ساعت ۱۰ و نیم دیگه ۷ سانت بودم کیسه آب رو خودشون ترکوندن و ساعت ۱۱ گفتن فولی و رفتم سر تخت زایمان زور دوم پسرم بدنیا اومد بهترین حس دنیا بود ولی بعد اون گفتن لخته خون مونده داخل باید بزاری تمیز کنیم مزدم و زنده شدم دستشون رو قشنگ میبردن داخل رحم منم جیغ میزدم بعد تموم شد و بخیه زدن پسرمو اوردن بهش شیر دادم و بعد اومدیم بخش
پسر قشنگ منم ۱۴۰۴/۴/۱۲چشم به این دنیا گشود با وزن ۳۲۰۰
مامان شهریار و همایون مامان شهریار و همایون روزهای ابتدایی تولد
سر پسر اولم خیلی اذیت شدم حتی تا الان که ۶ سالشه .
خیلی تاپیک میبینم که گاهی مشابهاتی با من دارن . توی چندتا تاپیک تجربیاتم رو میگم امیدوارم به درد یکی هم شده بخوره و واسم‌دعا کنه با راه حلی که میدم .
دوران بارداری پسر اولم :
۲۶سالگی با یک بار اقدام باردار شدم و هیچ دردی ندشتم طی بارداری .
هیچ مشکل درد ، دیابت ، طول سرویکس و غیره نداشتم .
موقع زایمان بچه با سر بود اما با صورت بود و نفهمیدن و طبیعی بدنیا نیومد و بعد کلی درد کشیدن با ۸ سانت و کلی معاینه و تحریک دهانه رحم ، سزارین شدم .
تا ۱۰ روز خونریزی و بی اختیاری مدفوع داشتم شدید به لطف ماماهای زایشگاه بنت الهدی . تا دو ماه خم راه میرفتم از شدت درد دو سر بخیه و تا ۸۰ روز لکه بینی . درنهایت با آمپول ویتامین k خونریزیم بند اومد.
زایمان پسر اولم :
بعد زایمان پمپ درد نداشتم . دردم اصلا نداشتم توی بیمارستان . شیرم بشدت زیاد بود . بچه زردی نداشت . وزنش ۳۷۴۰ بود و ۴۰هفته و ۵ روز بدون درد زایمان کرده بودم .
طی ۹ ماه هم رابطه در حد دخول نبود . چون نمیرفت تو .
شیرافزا گالاکتومید میخوردم چون خیلی پسرم شیرمیخورد میگفتم شیرم تموم نشه ولی بیش از حد تقاضاش بهش شیر میدادم . بشدت کولیکی شد .
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۱ ماهگی
مامان آریان مامان آریان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰