۱۷ پاسخ

قشنگ دلا رو توصیف کردی از دست دلا با همسرم قهر میکنم من اعصابم خورد کردن

الان ک دیگه رو پا نمی‌خوابن اصلا

پسر من اصلا بهم وابسته نیست اصلا کاری باهام ندارع یعنی عاشق شوهرمه انقد بهش وابستس ۱۰روز تنها پیشش باشع هر ساعت می‌تونه بخوابونع الان شوهرم نیستش یه ماهیه شبا ساعت ۳میخابه حس میکنم افسرده شده از دوریش

عزیزدلم خسته نباشی
درکت میکنم

خب چرا از 10 شب میخوای بخوابونیش همون 12 شب بخوابون یا ظهر نخوابون ک 10 شب بخوابه.
خدا حفظش کنه میدونم سخته ولی خب خداروشکر

عذا نخوردنش از همه بیشتر اذیتم میکنه یه قاشق میخوره و میره

چقدر همه شبیه همیم اینجا

فقط بدون تنها نيستى 🫂🥺و وضع خيليامون اينطوره
ازدو سالگى شرايط بهتر ميشه و ٣ سالگى خيلى بهتر ميشه

دقیقا مایی🥲

ببین من عاشق بچه بودم
الان به قدری از بچه ها بدم اومده که حد نداره
یعنی گفتم دیگه بچه بی بچه همین یکی له هفت پشتم بسه

وای دقیقا منم یه لحظه خوندم متنتو خندم گرفت من شبا که از خستگی دیگه نا ندارم الانم دارم میرم فیزیوتراپی واسه کتفو کمرم داغونم داغون من حس میکنم افسردگی گرفتم

عزیزم من از ۱۱ ماهگی وقتی میبینم خیلی خابش میاد یه لحاف داره اونو پهن میگنم روش یگم میچرخه با من ور میره اروم میزنم از پشتش خودش میخابه الانم رو سینم خابید اروم اروم زدم از پشتش خابید عادت بده خودتو خسته نکن بقول خودمون سایما چوخ

آخ نگووو چقد شبیه خودمی

وای منم همینم.گاهی قلبم درد میگیره.هم کلی کار دارم.نمیزاره اشپزی کنم

بنظرمن هرجی سخت بگیری سخت ترمیگذره منم اوایل مثل شمابودم سرهرچی حرص میخوردم و استرس میگرفتم ....الان کمی بهترشدم اگه گرسنه بشه و گمتر بهش شیر بدی غذامیخوره ... من ازاول دخترمو زیاد رو پا نزاشتم گاهی انقد کلافه میشدم میزاشتم گریه میکرد یکمی خوابش میبرد الانم خوابش بیاد شیشه میدم دستش میره تو رختخوابش میخوابه

من از قیافم‌متنقرم مث پیرزنا صدم

آره والا همینو بگو هرچی بزرگتر میشن همه چی سختر میشه ،بیا من بهت بگم دو تا بچه بزرگترم دارم ۱۳ و ۱۲ ساله اونا بدتر از پسر کوچیکمن،پس هر چی بزرگتر میشن بدتر ...

سوال های مرتبط