دخترم از بچگی نمیزاره من از پیشش تکون بخورم تا الان الانم که نمیتونم یه دسشویی برم همش میاد میچسبه به پام یه اشپزی نمیتونم بکنم همش گریه میکنه نمیدونم چیکاز کنم عصبی میشم هی سرش داد میزنم

پسرمنم هست من دستشویی برم میشینه گریه میکنه بعد خودشو چنک میگیره

آها ببین میوه برشی پلاستیکی هست با یه چاقو اسباب بازی بذار جلوش قشنگ بگو الان تو داری اینا رو خورد میکنی منم اینو حالا غذا بپزیم و... باید بگیریش به بازی

پسر منم همینهههه
بهش آب میدم تو خونه آب بازی کنه در کابینت ها رو باز میذارم براش بازی کنه
خودم یکم باهاش بازی میکنم یاد بگیره اول

دختر من از اول همین بود اخه با هیچی هم بازی نمیکنه

دختر منم هست

از یه سنی این مدلی میشن اضطراب جدایی به قول معروف پیدا میکنن ،دختر منم همین ظرف بشورم هول میده منو جلوم وایمیسته یعنی با فاصله یک متر از سینک ظرف میشورم و بقیه کاره اما چاره نیست باید صبر و حوصله ات زیاد کنی من مثلا براش جارو برقی پلاستیکی بزرگ خریدم وقتی خودم جارو میزنم اونم با جارو خودش مشغول میشع تا جارو کنم ،وقتی آشپزی میکنم از قابلمه هام میدم بهش چنتا خوراکی میریزم داخل اش میشینه همون جا اشپزخانه بازی میکنه پیشم …و …سخته کلافه میشه آدم میدونم اما باید تحمل کرد تا دوران اش بگذره

به خدا سرویس شدم

دختر من بدتر هستش خانوم