۱۰ پاسخ

شوهرم میگه اصلان حق گریه نداری چون مامان ناراحت میشه

شیرین جات بخوریکم راه بروپهلوی چپ درازبکش ببین تکون میخوره

اما امروز یه خانومی بود انقدر سیبی که از وسط به دو نیمهش کردی انقدر شبیه مادرم بودکه نگو

منم همین کارو میکنم

یه شب هم خواب دیدم زایمان طبیعی کردم تو خونه بعد اون موقع دارن میبرنم بیمارستان هنوز هم هیچی از خرید هامو نکردم برای بچه خودم انقدر گریه کردم که نگو بعد مامان یه دفع از پشت سرم امد گفت من همیه چیز برات خریدم نگران نباش دختر مامان

من یه شب خواب دیدم پسر بعل مامانمه داره باها ش بازی نیکنه گلم

من خیلی اذیتم باورت میشه دیشب تا صبح فقط تو حال و اتاق ها قدم زدم

انیدر بی حوصله میشم که نگو

من از ۷ شب به بعد دیگه شکم سفت میشه و اذیت میشموقتی میخواهم بشینم بلند بشم حتی بخوابم

منم صبح اینطور شدم رفتم صدای قلبشو گوش کردم بعد که اومدم اوکی شد تکون میخورد فقط میخاست منو نگران کنه

سوال های مرتبط