۱۵ پاسخ

احتمالا دوربین گذاشته

ماشاالله به شوهرت 😂🫣

پیامبری چیزی نباشه خدا بهش وحی میرسونه 🤔😅

ی مقداری ترسناک بود🤣

جالبه هامنم شوهرم دوره ازمون هرموقع یچیزی میشه زنگ میزنه میگه اینجورخوابی دیدم چند روز پیش پسرم افتاد زمین سرش زخم شد همون روز شوهرم زنگ زدگفت پسرم خوبه گفتم آره گفت خوابشودیدم مواظبش باش گفتم اتفاقا خوردزمین یاخودم شب وتاصب ازفکروخیال نخوابیدم صبش زنگ زدگفت خواب دیدم پریشونی چیزی شده

آخی یاد جمله ای افتادم میگفت دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن های دور میترسم بغضم گرفت با تایپیکت،عشقتون ابدی شاید به دلیل اینکه از هم دورید انقدر دلتون پیش همه

باباشه خوببب دوسشش داره دل به دل راه داره

مگه عسلو چیکار می‌کنه که انقد دیر میاد؟
شما کسی رو دارید کنار خودتون، چجوری سر میکنید اخه؟

تلپاتی دارن

منم اینطوری ام
خیلی ازخوابام واقعی میشه
یا ی تکه ازآینده می بینم
چون دلش پاک
چون فکرش جونش ذهنش پیش شماست

یبار شوهرم قبلا که. بار میبرد. سر جاده. خوابش گرفته بود. من. کلا وقتی نبود بیدار میموندم. اونشب. یدفعه ای. دلم. یجوری شد. گفتم بزار بش زنگ بزنم. برنداشت. قط کردم.
روز بعد که اومد. گفت. داشتم. با بارم. میوفتادم. که توی خوابم. اومدی. داد میزدی بلند شو بعد گوشیم زنگ خورد. ولی خدا بش رحم کرد

حس ششم داره اقاتون؟

من و مامانمم اینجوری هستیم مامانم هر حسی من داشته باشم حس میکنه از راه دور

مامان منم میگه وقتی ما بچه بودیم هروقت میفتادیم یا طوریمون میشد همون موقع درجا بابام سر می‌رسید 😂😂

نکنه دوربین گزاشته😅😅😅
البته شوخی میکنم چون من خودم همش اینجوری راجع شوهرم فکر میکنم😅🤭

وای چه قشنگ حس میکنه

سوال های مرتبط

مامان ملوسک مامان ملوسک ۱ سالگی
امروز رفتم خونه مامانم، یهو دیدم دخترم نیست نامزد داداشم ب زور برده بودیش حمام ،اونقدر گریه کرد ک نفسش رفت ، ب زور ارومش کردم موقع ناهار شد پسرم لگد میزد گوشی بده گفتم باهام نیست. و ب زور دخترم خواب کردم پسرم چیپس میخورد تو گوش دخترم تو خواب دیدم عه همه بهم میگم بدبخت از دست بچه‌اش آرامش نداره. ده دقیقه دخترم خواب کردم وای بدخپاب شده بود ...از اون طرفم دیدم یکی هی آیفون میزنع. دیدم پسرم بوده آیفون میزده فرار میکرد .... و باز دیدم عه صدا همشون در اومد. منم ساعت سه اومدم خونه ناهار شوهرم دادم گفت من میرم با پسرم تو اتاق میخابیم گفتم بسلامت🤫✨ من موندم دخترم همش گریه بردمش حمام. آوردم عصرونه دادمش باز گریه بردمش کوچه. پسرم بیدار شد گریه نق شروع شد اونم با زور آروم مردم بلند شدم تی کشیدم جارو ملافه شستن ظرف. شام پختن .... دیدم دخترم پسرم همو کشتن .....🥴شام زهرمارم شد. دیدم که پسرم دسته تی زده تو سر دخترم .... ب زور الان نشوندمشون پای فیلم .....که خدایا کمکم کن باز پانیک لعنتی بهم دست داد اینم از امروز من. 🫶🫶