۱۱ پاسخ

اصلا این لبوبو ی شیطانه
کردنش عروسک دادن دست بچها
درموردش سرچ کنی متوجه میشی

اینطور که شنیدم میگن این عروسک ها شیاطین رو وارد خونه میکنن
چونلبولو درواقع شیطان قحطی و گرسنگیه

منم دوسش ندارم بچت خوابید قایمش کن یا بندازش بدون اینکه بفهمه

منم خوشم نمیاد

عروسک شیطانه منم میخواستم برا دخترم بگیرم یکی گفت تحقیق کن راجبش بعد بخر رفتم از همه پرسیدم حتی سرچ گردم فهمیدم عروسک شیطانیه بعد از یه مدت رو زندگی تاثیر میزاره
یک کلیپ دیدم تو خارج از کشور به یه خواننده تو کنسرتش این عروسک و میده وقتی میبینه لبوبو پرت میکنه اونور بعد با همون زبان خودشون که زیر نوس فارسی زده بود میگفت حتی دستم بهش نزنید

چقد گرفت دخترم تو گوشی دیده هی میگه لبوبو حالا زد به سرم براش بخرم ولی میگم نه اخه دلمم نمیاد می بینتش ذوق میکنه

سخت نگیر عروسکه دیگه . یه چند روز بازی کنه سیر میشه

زیاد سخت نگیر گلم، بده بازی کنه بچه، بچه که اطلاع نداره

سخت نگیر یه عروسکه دیگه مثه کلی عروسک دیگه حساس نباش

منم خوشم نمیاد زیادی چندشه😑البته هر کی ی سلیقع ای داره بعضیا ده تا ده تا خریدن.

منم همینطور

سوال های مرتبط

مامان پسری مامان پسری ۲ سالگی
مامانا خیلی دلم گرفته ...من اصلا نوزادی پسرم ، چند ماهگیش ، زیر دوسالگیش یادم نمیاد ...اصلا نمیدونم چی شد ...عکس هاش رو که نگاه میکنم دلم میسوزه فکر میکنم مادر بدی بودم بهش نرسیدم ...من افسردگی بعد از زایمان گرفتم و دارو میخوردم پسرم هم خیلی بد قلق بود اینکه میگم بد قلق تا کسی بچه بدقلق نداشته باشه متوجه نمیشه چی میگم ...هیچوقت هم به من وابسته نبود انگار من مامانش نبودم نمیدونم چرا عاشق باباش بود ، بعد بابای من ، بعد مامانم ...بعد من ...نمیدونم چرا دوسم نداشت ...چند بار کتکش زدم فقط همونا تو ذهنم مونده ...سعی میکردم باهاش بازی کنم ، براش کتاب میخوندم ، میبردمش بیرون ولی همیشه رفتن و امدن به گریه و شیون ختم میشد ‌...من قبلا سرکار میرفتم الان کاملا خونه نشین شدم من و پسرم از صبح تا شب تنهاییم تا شوهرم بیاد دلم میخواد باهم بریم بیرون ولی نمیتونم تنها کنترلش کنم ...دلم براش میسوزه ...دلم برای خودمم میسوزه ...اینروزا خیلی باهم بازی میکنیم ، کاردستی درست میکنیم ، نقاشی میکنیم بالاخره همش خونه ایم ولی نمیدونم مامان خوبی هستم یا نه ...بازم حس میکنم دوسم نداره