دیشب رفته بودیم عروسی اقوام شوهرم...اینقدر از رسمشون بدم میاد که نگم....شروع از ۴ بود من ۶ رفتم تا ۱۱ شبم بچم هیچی نخورد اعصابم اینقدر داغون شد که نگم...یعنی شام یا شیرینی اینااا ندادن که بخوام به بچم بدم اومدم خونه بحدی اعصابم خورد بود به حدی اعصابم خورد بود که چیزی به ذهنم اصلا نمیرسید درست کنم سیب زمینی پوست کندم خواستم بپزم دیدم خیلی دیر میشه همینطور انداختم سینک...۱۵۰ تا شیر دادم خورد فقط ،یعنی از ۵ که اخرین بار یه تی تاب با بستنی خورده بود تا ۱۲ شب با همون موند بعدم خوابید ...تو این دو سال هیچوقت اینطوری نکرده بودم اینقدر ناراحت شدم گریه کردم که بچم اذیت شد منی که ساعت ۸ شکمشو همیشه پر میکردم ۹دیگه خواب بود....واقعا نمیدونم بعضی ادماااا چقدرر میتونن نفهم باشن تازه بهترین رسم هم میدونن برا خودشون اینقدرم کیف میکنن با شکم خالی نشستن همدیگه رو نگاه میکنن میرقصن سر همدیگه پول میریزن پولا رو هم از روی زمین با تی جمع میکردن😂😂

۱۵ پاسخ

خودت میوه و خوراکی میبردی براش

چ رسم مزخرفی ،واقعا برای ی مادر تحملش سخته ،از این ب بعد هر جا خواستی بری براش خوراکی و غذا ببر همیشه پیش بینی کن تو مهمونی ها هم همینطور من خونه مامانم ک میرم غذا میبرم میگم شلوغ پلوغ هس نمونه گرسنه

پیتزا سفارش میدادی تو جمع میخوردی 🤣🤣طفلی بچه عجب ادمایی هستنا 😐اخه ادم یه شربت یه شیرینی نمیده دست مردم اینا فقط به فکر خودشونن دنبال کادوهای عروسی ان

ما هم تو عروسی های تالار حدود ساعت ده و نیم یازده شام میدن.
ولی قبلش شیرینی و میوه میدن.
برام جالبه تو تالار تا ساعت یازده حتی میوه و شیرینی هم ندادن

ای جان.. بچه های ما اینقدر بد غذا هستن که دو روزم چیزی نخورن عین خیالشون نیست.
اینقدر عذاب وجدان داریم. حالا شما با یه شب چیزی نمیشه

شوهرت کانرودیه؟؟؟ شوهر من کانرودیه ندارن همچین رسم و رسومایی

البته همه فامیلاشون آستاران فقط یه عمو داره اونجا

شما که از رسم شون آگاهی داشتید براش تنقلات می بردید
خودتون یه چی برمیداشتی
اینکه اونا رسمشون مسخره به کنار شما هم کوتاهی کردید🫠

همیشه تو کیف یه چیزی بزار تا همچین شرایطی پیش اومد بده بهش بخوره

خب خودت برا بچت میبردی خب تو که اپنا میشناسی حتما هم ترک شش سیلندرن ،چون این رفتارا رو تو اونا دیدم ،با احتزام به ترکا اما بعضیاشون اینجورین

من خودم هرجا برم کیفمو پره تغذیه میکنم

این چ رسمیه ؟
اینهمه ساعت حتی ی شیرینی ام نمیدن؟

راستش من جات باشم باخودم خوراکی یا غذا برای بچم میبرم میدمش اونجا برای خودمم برمیدارم یک چیزی واقعا ساعت که این همه طولانی باید شام بدن دیگه یا نه یک عصرانه باشه اونم تا قبل ۸تموم بشه

من اصلا اعتماد نمیکنم حتی خونه مامانم برم غذا میبرم

یعنی شام نمیدن هیچی حتی میوه؟

تخم مذغ اب پز میدادی بهش

سوال های مرتبط

مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۲ سالگی
سلام سلام🤗

من اومدم با تجربه ی از شیر گرفتن حلما🤭
اول گفتم خیلی گذشته و نگم ولی باز گفتم شاید به درد کسی بخوره☺️

پروسه ی از شیر گرفتن حلما خیلی طولانی بود چون خودم طولش دادم وگرنه حلما واقعا خیلی خوب همکاری کرد
من از بهمن شروع کردم وعده های حلما رو قطع کردم
اولین کاری که کردم نگاه کردم ببینم حلما چند وعده در روز شیر میخوره
دختره من ۵ وعده در روز شیر میخورد من برای شروع اول یکی از وعده های صبحشو قطع کردم
《داخل پرانتز بگم من شیر شب حلما رو از ۶ ماهگی قطع کردم》
بعد ۳ روزیکی از وعده های عصر و قطع کردم یه هفته وقت دادم تا عادت کنه دوباره ۱ وعده ی دیگه به همون روش قطع کردم حلما برای شیر تو تایمی که وعده هاشو قطع میکردم بهونه نمیگرفت پس چیزه خاصی نمیدادم فقط باهاش بازی میکردم و بیرون میرفتیم.
من قبل خواب ظهر و شب به حلما شیر میدادم یعنی عادت داشت با سینه بخوابه،من از اسفند پروسه قطع شیر و عقب انداختم دیدم دخترم همکاری میکنه پس گفتم گناه داره انقد زود بگیرم و گفتم اون دو وعده بمونه،دیگه دنبالش نبودم تا اردیبهشت
اول وعده قبل خواب ظهر و قطع کردم برای خوابوندنش توی تاب ریلکسیش میزاشتمش که بخوابه اینجا هم اذیت نشدم نه من نه حلما یه هفته تایم دادم که به این حالت عادت کنه نمیگم اصلا یادش نمیومد چون موقع خواب شیر میخورد میومد شیر میخواست و منم میخوابوندمش تو تابش چیزی نمیگفت تنها امیدش به شب قبله خوابش بود😂،واسه شبم تو همون تاب میخوابوندمش میخوابیدا ولی چند شبی دنبال شیر بود که باهاش صحبت کردم و قانع شد که شیری دیگه درکار نیست و تمام نه خودم اذیت شدم که شیر تو سینم جمع شه و درد بکشم نه حلما اذیت شد
سوالیم هست در خدمتم💛
مامان حنا مامان حنا ۱ سالگی
مامانا بیاین یکم درباره عادت های غذایی حنا از ۱۵ ماهگی تا الان بگم که چیشد خوب شد
من از ۱۵ ماهگی که حنا ویروس گرفت تا ۱۸ ماهگی با گوشی بهش غذا دادم خیلی خوب هم‌میخورد رفته رفته وضع بدتر شد لجباز شد یه دنده شد که نکم براتون🤨
بعداز واکسن تا سه هفته اشتهاش صفر شده بود داغون یه بار رفتم خونه مامانم اینا زدمش انقدر اعصابم داغون بود مامانم گفت گ...ه خوری اضافه میکنی دیگه نمیخواد ولش کن
رفت تو حیاط بازی کنه مامانم نون دستش گرفت خورد این بچه اومد ازش گرفت دو روز بود هیچی نخورده بود هی نون سنگک مامانم دستش بود این هی گرفت خورد مامانم برنج اورد این بچه خورد تازه اونجا من قلق بچمو فهمیدم
آقا الان نمیخوره؟؟؟به یه ورم که نمیخوره😶به تخمدانم که نمیخوره🤐
بهش میگم بیا بخور بعد برو بازی کن بچه من که حرفمو میفهمه
ناگفته نماند اشتها اورم خریده بودم به درد هیچی نمیخورد
خلاصه تا امروز که در خدمت شما هستم حنا مثل چی میخوره شوهرم میگه تین بچه سوراخ شده
چون قلقش دستم اومده صبحانه که بلند میشه سیب زمینی یا تخم مرغ یا لوبیا و عدسی با نون تیلیت شده مبدم میخوره بعدش موز بعدش آبمیوه چندتا پسته تا نهار نهارش ۶ ۷ تا قاشق غذا خوری برنج و خورشت و ۳ قاشقم ماست عصرونه یه چیز تکمیل مثل سیب زمینی و کیک مامان پز میدم میرسه شام با باباش میخوره من ساعت ۹ هم شام میدم بعدشم میگه نون بده خوراکی بده کلا در گردشه برای خوردن
حالاپیشنهاد من چیه برای شماها مثلا حنا راه میرفت دستشو میگرفتم میگفتم اینو بخور برو میخورد میرفت این روش هنوز تو مهمونی ها با منه ولی انقدر خوب شده که تو خونه خودش بدو بدو میاد برای غذا😋
از روش های بازی استفاده کنید
بخور اینو بریم هامو ببینیم
بخور اینو برو بعل بابا و........
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
مامان دلارُز💕🍭 مامان دلارُز💕🍭 ۲ سالگی
سلام🥺سلام بعد از یه غیبت طولانی🥲
واقعا انقدر اینجا فعال بودم و با همه ی دوستام در ارتباط بودم،خیلی دلم‌تنگ شده بود واسه قبلنا☹️بماند از بی معرفتی خیلیا که میومدن و با کامنتا و پیامایی که میدادن بهم ناراحتم میکردن ولی واقعا دیگه فقط برای کسایس هستم که حالشون اینجا کنارم خوبه🥰❤️
البته که دلیل غیبتم این نبود😊یکی‌از دلایلش این بود که یکی از اقوام نزدیکمون فوت شدن و خب ما پیششون بودیم و وقتی برای اینجا نمیموند❤️
و دومین دلیل همین خانوم قشنگ که میبینید😍یعنی نگم از خانومیش😘نگم از صبوریش و از درک و فهمش😍الان تقریبا سه هفته کامل شده که خانومی رو از پوشک گرفتیم و با این که هنوز نمیتونه کامل صحبت کنه میاد و بهم میگه جیش🥺 یعنی ببرمش دستشویی🥺💕
دخترم برای دندونای کرسی خیلی اذیت شد و پاش به شدت سوخته بود و من مجبور بودم که پوشکش نکنم و تند تند ببرمش دستشویی،چون پاش خیلی افتضاح سوخته بود که انواع کرم و پمادهای سوختگی رو استفاده کردیم و تازه خوب شده،توی همین اوضاع بودیم که دیدم وقتی دستشویی داره میاد و بهم با اشاره میفهمونه که جیش داره و چندبار که بردمش و باهاش صحبت کردم دیگه جیششو میگه و من واقعا خوشحال ترینم چون یکی از سخت ترین مراحلم به نظرم خیلی راحت تموم شد💕🥺
این عکسم برای روزیه که اولین بار بهم گفت جیش داره و منم بردمش شهربازی که خوشحال شه و توی کل تایم ۳-۴ساعتی که بیرون بودیم بچم اصلا جیش نکرد،حتی وقتی بردمش دستشویی میگفت نه و اومدیم خونه دستشویی کرد😍
خداروشکر که خیلی خوب و راحت گذشت با اینکه واقعا قصد نداشتم فعلا از پوشک بگیرمش ولی خیلی یهویی اینجوری شد😍
شما بگین‌چه خبر؟
مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۲ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤