دیشب یکی از سخت‌ترین شب‌های بچه‌داری رو گذروندم.
چند شبه آرادو از شیر شب گرفتم و دیگه هم تابش نمی‌دم و دارم بهش یاد می‌دم خودش بخوابه. ولی دیشب… با اینکه پنج شب از شروع این روند گذشته بود، فوق‌العاده بی‌قرار بود.
هر نیم ساعت با گریه شدید بیدار می‌شد و شیر می‌خواست. وقتی می‌دید خبری از شیر نیست، خودش رو به در می‌کوبید که باز کنم و بره بیرون. وقتی منصرفش می‌کردم، آب می‌خواست و وقتی لیوان آب رو می‌دادم، روی من می‌ریخت و جیغ می‌زد.

ساعت شش صبح از شدت بی‌خوابی و خستگی دیگه نتونستم تحمل کنم و سرش داد زدم 😔😭
خدایا خیلی خسته‌ام… کاش مامانم کنارم بود که اینجور شب‌ها کمکم کنه.
ولی راه دوره و من تنها موندم. شوهرمم صبح باید می‌رفت سرکار، مجبورش کردم بره اتاق دیگه بخوابه چون بی‌خوابی براش خطرناکه؛ یه اشتباه کوچیک تو کارش می‌تونه جون آدما رو به خطر بندازه.

دست تنها بودم و خسته.
نمی‌دونم این روزا کی تموم میشه…
نمی‌دونم گریه‌های آراد از دندون بود، از دل‌درد یا چیز دیگه. فقط می‌دونم خیلی بی‌قرار بود بچم.

اینجور وقتا هول می‌کنم، نمی‌دونم باید چیکار کنم. حس می‌کنم خیلی بی‌تجربه‌م و یه مامان بد. خیلی خودمو باختم، خیلی… 😔
گاهی حتی به این فکر می‌کنم که کاش بچه نمی‌آوردم که حالا هم من و هم آراد این همه زجر بکشیم.

تصویر
۲۱ پاسخ

خب عزیزم دو تا مرحله رو که یه جا از بچه نمیگیرن
شما از شیر میگیری بعد از تاب دادن بگیرید
برای ترک شیر باید هر کاری کنید تا بچه ترک کنه اونوقت شما این مرحله رو ازش گرفتی انتظار دارید که بی قراری نکنه ؟

هم خودت رو خسته میکنی هم روان بچه رو

عزیز دلم خیلی ناراحتم که نمیتونم کاری برات بکنم😭😭
انقد این بچه ها مارو از هم دور کرد ک بعضی وقتا ازشون دلخورم بخدا
ولی واقعا تو جزو بهترین مامانایی هستی ک من دیدم، اینو جدی میگم بخداااا
همه این روزا تموم میشه باور کن

دغدغه ی اصلیم

منم یه ۵ روز شیر شبو قطع کردم خیلی بی قراری کیکرد ولی بعد مریض شد بخاطر همین دوباره شیر شب رو شروع کردم
اینسری اینو اول از شیر صب بعد شیر ظهر گرفتم
چند روز دیگه هم از شیر شب میگیرم و تماااام پایان شیردهی🥺بعضی موقه ها میاد با خنده میگه ماما می می بعد یه جور شیطون میخنده و دلبری میکنه بوسم میکنه ک بهش شیر بدم یهو بغضم میترکه اصن🥺

کنجکاو شدم کار شوهرت چیه؟
بچه من این مدت ابله گرفته بود همش شب تا صبح گربه پدرمو در اورد

چه ناز خوابیدالاهی😉😊این حرفا واسه آدمای ناامید به این فکر کن اگر الان هر کار مثبتی براش انجام بدی فردا موفق ترین هر دو

شیر شب یعنی از چه ساعتی به بعد نمیدی؟
مثلا موقع خواب شیر بدی بخوابه اونو نمیدی دیگه؟

دقیقا پسر منم فقط با شیر خوردن می‌خوابه ،شیر خودم رو میدم
منم مدتیه وعده اول رو حذف کردم اما نتونستم برم مرحله بعد
همزمان دو تا دندون بالا و دو تا پایین داره در میاره.
بیشتر روان‌ هر دو مون بهم میریزه اینجوری .
فکر کنم بذارم کلا وقتی از شیر گرفتم همه چیز قطع بشه تا اون موقع ان شاء دندوناش کامل میشه دیگه نگران این حداقل نیستم .
ولی درک میکنم حس ات رو .
وقتی بچه بی قراره و تو نمیدونی چجوری ارومش کنی , از طرفی خودت هم خسته ای حس های بدی بهت دست میده.
این رو بدون که تو تجربه این روزها تو تنها نیستی عزیزم ...

بخدا از بس اذیت میکنن دیگه نمیشه به بچه دوم فکر کرد
من کهنه دوران بارداری رو دوست داشتم نه زایمان نه بعد زایمان یادم میاد مریض میشم کیان تا همی الان عادت به رو پا داره باید تکون بدم تا بخوابه قبلا ها نصف شب پا میشد گریه و دست دراز میکرد به سویچ ماشین و می‌گفت سوار ماشینم کنید گریه های وحشتناک و سوار میکردیم و یه وقتایی تا صبح که باباش بخواد بره سرکار تو ماشین بودیم این فقط دو تا از سختی ها بود بخوام همه بگم دستم خسته میشه از تایپ کردن

اول باید شیر روز را قطع میکردی و بعد میرفتی سراغ شیر شب چون هم سخت تره و هم زمان بر تر

شکمشو قبل خاب سیرکن و ببرش پارک که خسته شه بخابه تا صبح.اما اگه موقعه دندون دراوردن نگیر ازش گناه داره طفلی با مک زدن درداش اروم میشه

بچه گناهه حالا شیر بخوره چی میشه

الهی چ جور خابیده

عشقم ازدندون بوده به احتمال خیلی خیلی زیاد.منم چون داره دندوناش پشت هم درمیاد ول کردم اذیت نشه بدتر.خواب مستقل و قطع شیرشب همزمان یکم سخته

عزیزم من برعکس تورو دارم انجام میدم
روزا کلا قطع کردم شبا میدم
فعلا خداروشکر دوهفته ای اینجور پیش رفتم درسته گاهی خستگی داره نه دراون حد که توگفتی
الانم درنظردارم ۱/۵تا ۲ماه دیگه شب ها روادامه بدم تابعدا عذاب وجدان نگیرم

حداقل ازشیر گرفتی تابش بده گناه داره

چرا از شیر میگیری؟ غذا نمیخوره؟ شیر شب رو گرفتی یا کلا شیر و شیشه دیگه بهش نمیدی؟
من دخترم شب موقع خواب فقط شیر میخوره نصف شب نق میزنه میخوابونمش و بهش شیر نمیدم اما همون شیر موقع خوابش رو فعلا قصد ندارم ازش بگیرم حس میکنم نیاز داره بدنش هنوز به شیر

آخی نازم عکسش رو نگاه کن چه بانمک خوابیده😅😍
من که شیر شبش رو قطع کردم الان هنوزم یه وقتا بیدار میشه و اذیت میکنه .البته خواب پسر من خیلی بده

میفهممت عزیزم٫ منم خونوادم ازم دورن و خیلی زجر میکشم اینجور وقتا😔😔 خدا خودش کمکمون کنه

اشکالی نداره عزیزم بچه منم اینجوریه از شیر گرفتمش کاملا
کلی عزیت کرد الان همش میاد سرشو میزنه به سینم میگه ممه نیخورم
ولی اشگالی نداره یه روند طبیعیه صبرتو زیاد کن

چقد تو منی
و من هنوز شروع نکردم از شیر بگیرمش

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
پارت اول
سلام مامان ها
می‌خوام از یه تجربه بگم از راهی که خیلی ها سردرگم هستن که برن.
یا نرن
من قبل از اینکه دخترم رو از شیر بگیرم اینجا سوال پرسیدم
بعضی ها در حد چند کلمه جواب دادن و نتیجه نگرفتم کامنت ها رو
خوندم و بعضی ها خیلی خوب راهنمایی کرده بودن خلاصه من زیاد اهل پیام گذاشتن نیستم فقط چون خیلی زجر کشیدم این چند روز
خواستم اینجا بگم شاید کمکی به بعضی از مادرها بشه
دختر من از ساعت دوازده شب که موقع خوابش بود تا دوازده ظهر که بلند میشد دو ساعت دو ساعت شیر می‌خواست گاهی یه ساعت به ساعت نه با آب نه با سرپا دور دادن آروم نمیشد بخاطر اینکه باباش غر نزنه سریع مجبور میشدم شیر بدم
سعی کردم صبح ها ۹صبح که برا شیر بیدار میشه دیگه ندم که بلند بشه ولی باز چشم بسته گریه میکرد و شیر می‌خواست وقتی بلند میشد هم صبحونه نمی‌خورد و بسیار بد غذا بود .البته تا اردیبهشت که پیش مامانم بود و من سرکار بودم بهتر بود
تابستون که کنارش بودم بدتر بدغذا شد و طلب شیر میکرد
منم مجبور بودم بخاطر اینکه مهر باید برم سرکار و دیگه نمیتونستم از شیر بگیرم و بدغذاییش ازارام‌میداد شوهرم هم یا سرکار بودو وقتی خونه بود خیلی باهاش بازی نمی‌کرد و به این خاطر نمیتونستم رو اون حساب باز کنم و
تصمیم به گرفتن شیر کردم اونم موقع ای که شوهرم شبکار باشه و آرامش بیشتری باشه واونم بد خواب نشه و غر بزنه
فقط هم شیر خودم رو میخورد
طبق تجربه یک یکی از مامان ها آبلیمو زدم لب زد دید ترشه و چند دقیقه بعد دوباره امتحان کرد و دیگه اصلا سراغش نیومد
یکم بی قراری کرد و خوابید دوبار تا صبح بیدار شد و گریه کرد
روز دوم خونه مامانم خواهر زاده هام پیشش بودن خوب بود
مامان جوجه‍ طلآیی🐣 مامان جوجه‍ طلآیی🐣 ۱ سالگی
دیشب یکی از سخت‌ترین و در عین حال قشنگ‌ترین شب‌های مامان بودنم بود… 🌙💫
تصمیم گرفتم بالاخره آرادو از شیر شب بگیرم. همیشه فکر می‌کردم محاله چون خیلی به شیر و تاب وابسته بود ولی ته دلم می‌دونستم وقتشه.
شب اول آسون نبود… بیشتر از یک ساعت گریه کرد و جیغ زد منم خسته و بی‌حوصله بودم حتی یه لحظه کم آوردم و صدام بالا رفت. ولی بعدش بالاخره خوابید وقتی دوباره بیدار شدگریه‌هاش کوتاه‌تر بود. و یه بار هم بیدار شد، بدون هیچ گریه‌ای، فقط اومد تو بغلم و همون‌جا خوابید… 🥹🤍 اون لحظه انگار دنیا برام ایستاد فهمیدم که داره یاد می‌گیره بدون شیر هم آرام بشه.
صبح که بیدار شد همون‌طور که بهش قول داده بودم شیرشو دادم. فهمیدم مهم‌ترین نکته همین ثباته:
شب یعنی خواب، صبح یعنی شیر.که متاسفانه برای ما همیشه برعکس بود و آراد حسابی وابسته ی شیر بود.
می‌دونین چی قشنگ بود؟ اینکه فهمیدم این مسیر فقط برای آراد نیست… برای خودمم هست. اون داره یاد می‌گیره مستقل بخوابه، منم دارم یاد می‌گیرم صبورتر و قوی‌تر باشم. 🕊️
اگر شما هم می‌خواین بچه‌تونو از شیر شب بگیرین، بدونین شب اول شاید خیلی سخت باشه، اما همون شب هم نشونه‌های پیشرفت رو می‌بینین.من واقعا باورم نمیشد آرادی که شب تا صبح شیر میخورد و به سختی میخوابید دیشب انقدر قشنگ همکاری کنه.
به خودتون سخت نگیرین؛ ما مامانا کامل نیستیم، ولی عشق و ثباتمون قشنگ‌ترین هدیه‌ایه که می‌تونیم به بچه‌هامون بدیم.
پ.ن:عکس از سه روزگی آراده🥲
مامان پناه مامان پناه ۱ سالگی
همه میگن بچه رو کمتر از دوسال از شیر نگیر ولی به نظرم نمیشه یه نسخه رو برای همه پیچید
دختر من به شدت وابسته ی شیر بود ،توی طول رور کلا من همش یه سره داشتم شیر میدادم و بهم آویزون بود حتی سر سفره هم من غذا میخوردم دخترم رو پام داشت شیر میخورد،شبا هم که قشنگ 10 بار بیشتر بیدار میشد شیر میخورد حتی اگر سیرش میکردم و کلی به زور و بازی بهش غذا میدادم باید مثل پستونک تو دهنش بود،نگین چرا شیر شبو قطع نکردی چون من تمااام سعی خودمو کردم ولی نشد که نشد و برای دختر من تعریف نشده بود که صبحا میشه شیر بخوره و شبا شیر نمیتونه بخوره و اینکه کلا دخترم بدون شیر نمیخوابید یعنی کلا با سینه خوابش میبرد وشیر شب باعث خرابی دندونش داشت میشد و روی دندنش لکه افتاده ..
غذا هم یا کلا نمیخورد یا کم میخورد چون شکمش رو با شیر سیر میکرد و کلا بعد از یکسال و نیم وزنش به 9 کیلو هم نمیرسه😑😢
و اینکه من یکسال و هشت ماه بود آرزوی خوااااب داشتم و چون خودش شبا تا صبح شیر میخورد خواب آرومی نداشت و میگن بچه تو خواب رشد میکنه ولی حتی یک ساعت خواب عمیق نداشت😑
خلاصه دوست داشتم تا دوسالگی بهش شیر بدم ولی درحقش لطف که نمیکردم هیچ،باعث ظلم بهش داشتم میشدم چون بعد از یکسالگی هم اولویت با غذا هست نه شیر مادر
خلاصه یکسال و هشت ماه کامل شیر خورد و تصمیم بر این شد که اول یکسال و نه ماه ازش شیرو بگیرم و تماااام
و پنجشنبه صبح چسب زخم زدم روی سینم و یه تیکه از موهام رو چیدم و زیر چسب زخم وصل کردم و گفتم اوف شده ،شب اول خیلی گریه کرد ولی بعدش کم کم باهاش کنار اومد،الانم شبا یه بار بیدار میشه آب میخوره و میخوابه
با امروز شش روز هست شیرو قطع کردم و به شدت از کاری که کردم راضی هستم و بی نهایت از تصمیمم خوشحالم😍
مامان یاسین مامان یاسین ۱ سالگی
گفته بودم با خوابِ روز یاسین مشکل دارم !
با اینکه خیلییی خوابش میاد ولی مقاومت میکنه ( ولی وقتی خواب رفت سه ساعت میخوابه )
باید بزارمش رو پا تکون بدم تا خواب بره ، یهو میبینی چشمش داره میرع دوباره پا میشه میره ☹️
خلاصه پروسه ی سختیه خوابوندش
نیم ساعت باید رو پا تکونش بدم ، کمرم و پام میشکنه
منم روزا کلا شیرش نمیدم فقط شب قبل خواب بهش شیر میدم
دیروز فکر کردم شبها که خودش مستقل میخوابه و اذیت نمیکنه پس به جای اینکه شب بهش شیر بدم ، قبل خواب ظهر بهش بدم
از دیروز بچم ظهر خیلی خوب میخوابه .
البته یه مشکلی که دارم یاسین شبها ۴ الی ۵ تا پیمونه شیر بیشتر نمیخورد ( گاهی هم سه تا )
الان ظهرا که بهش شیر میدم ۸ تا میخوره 😐 هم دیروز هم امروز ۵ تا اول درست کردم تموم که شد دوباره شیشه اش داد بهم گفت شیر می‌خواد 🤨
با اینکه غذاشو کامل میخوره و میدونم سیره ، ولی نمی‌دونم چرا اینقدر میخوره
اینم بگم تشنه اش نیست چون قبلش هم یه عالمه آب میخوره
میترسم اینجور عادتش به شیر برگرده و نتونم بعدا از شیر بگیرم
مامان رویسا مامان رویسا ۱ سالگی
دوستان چون تو تاپیک قبلی خیلیا پرسیدن چجوری رویسا جونک از شیر گرفتم اینجا کامل توضیح میدم شاید به دردتون خورد
اولا اینکه رویسا جون خیلی شدید وابسته ی شیر بود جوری که دیگه شب تا صبح باید هفت هشت بار بیدار میشدم تا ممه بخوره این داستان هم کیفیت خواب خودشو خراب کرده بود هم من بی خواب و بد خلق میشدم و واقعا کمر درد و گردن درد اذیتم میکرد
پس تصمیم گرفتم بر خلاف نظر خیلیا که میگن تا دو سالگی باید شیر بخوره شیرشو کلا قطع کنم اولش رو سینه هام چسب زخم زدم و روش با رژ قرمز کردم ولی اصلا اینجوری قانع نشد تازه چسبم داشت میکند دیگه قبل اینکه چسبو کامل باز کنه خودم چسبو دراوردم وقتی حواسش نبود به سینه هام صبر زرد زدم صبر کردم تا دوباره بیاد سمت ممه وقتی اومد خیلی ریلکس برخورد کردم نه گفتم اوفه نه گفتم جیزه خودش اومد تا سینمو گذاشت دهنش تلخیو حس کرد دیگه اصلا نیومد سمت سینم و اینکه ترک شیرش کلا یک روز طول کشید و خیلی راحت تر از چیزی بود که فکر میکردم شبا هم به جای شیر آب یا آب میوه طبیعی میدم بهش میخوره قبلا شبی هفت هشت بار بیدار میشد اما الان دو سه بار بیدار میشه میگه مامان آب آب میخوره میخوابه واقعا راحت شدم