دیشب یکی از سخت‌ترین و در عین حال قشنگ‌ترین شب‌های مامان بودنم بود… 🌙💫
تصمیم گرفتم بالاخره آرادو از شیر شب بگیرم. همیشه فکر می‌کردم محاله چون خیلی به شیر و تاب وابسته بود ولی ته دلم می‌دونستم وقتشه.
شب اول آسون نبود… بیشتر از یک ساعت گریه کرد و جیغ زد منم خسته و بی‌حوصله بودم حتی یه لحظه کم آوردم و صدام بالا رفت. ولی بعدش بالاخره خوابید وقتی دوباره بیدار شدگریه‌هاش کوتاه‌تر بود. و یه بار هم بیدار شد، بدون هیچ گریه‌ای، فقط اومد تو بغلم و همون‌جا خوابید… 🥹🤍 اون لحظه انگار دنیا برام ایستاد فهمیدم که داره یاد می‌گیره بدون شیر هم آرام بشه.
صبح که بیدار شد همون‌طور که بهش قول داده بودم شیرشو دادم. فهمیدم مهم‌ترین نکته همین ثباته:
شب یعنی خواب، صبح یعنی شیر.که متاسفانه برای ما همیشه برعکس بود و آراد حسابی وابسته ی شیر بود.
می‌دونین چی قشنگ بود؟ اینکه فهمیدم این مسیر فقط برای آراد نیست… برای خودمم هست. اون داره یاد می‌گیره مستقل بخوابه، منم دارم یاد می‌گیرم صبورتر و قوی‌تر باشم. 🕊️
اگر شما هم می‌خواین بچه‌تونو از شیر شب بگیرین، بدونین شب اول شاید خیلی سخت باشه، اما همون شب هم نشونه‌های پیشرفت رو می‌بینین.من واقعا باورم نمیشد آرادی که شب تا صبح شیر میخورد و به سختی میخوابید دیشب انقدر قشنگ همکاری کنه.
به خودتون سخت نگیرین؛ ما مامانا کامل نیستیم، ولی عشق و ثباتمون قشنگ‌ترین هدیه‌ایه که می‌تونیم به بچه‌هامون بدیم.
پ.ن:عکس از سه روزگی آراده🥲

تصویر
۱۵ پاسخ

دختر من خداروشکراصلا درخاست شیرنمیکنه خیلی وقته من فقط شبموقع خاب شیر میدم اونم120تا ک شاید 60تا بخورع بداز دوسالگیش اونم قط میکنم

چه توصیه خاصی دارین ؟با توجه به تجربه ای که دارین
مشکلم اینکه نه شیر پاستوریزه میخوره نه شیشه چیکارش کنم

عزیزم الان من می‌خوام شیر شب قطع کنم زود نیس؟ 1سال و 4ماهشه

عزیزم خدا قوت
خب با شیر خوابوندی‌؟ وفتی بیدار شد چطور خوابوندی؟ رو پا یا گهواره چجوری

چقد خوب انشاالله از این به بعدم به خوبی بگذره

ازین به بعد مادر بودن برات خیلی قشنگ تر میشه

بغضم گرفت بخدا چقد قشنگ گفتی عزیزم.الهی هرچی به آرامش جفتشون کمک میکنه پیش بیاد .
قربون اون چال لپش آراد قشنگ من😍😍😍😍

عزیزم وقتی بیدار میشد چیزی بش نمیدادی بخوره ک آروم بشه؟؟؟ منم امشب میحام از شیر شب بگیرم میدونم قراره خیلی قراره گریه کنه بچم

منم‌ چند ماه پیش تصمیم گرفتم و به جای یک ساعت ۴ ساعت گریه کرد یه لحظه ساکت مبشد دوباره... و دراخر تسلیم شدم و هنوز جرات نکردم از شیر شب بگیرم
چون شیشه نمیگیره ک بهش اب بدم به جاش
حتی یه بار خودش پاشد اب خواست اب بهش دادم جیغ و دادی بیا و ببین
مرسی که گفتی یکم دلگرم شدم که به زودی منم همین کار کنم

ای جانم ماشاالله نگاه لپشوای خدا

خسته نباشی
شیشه شیری بود یا مادر

خدایا 🥲

چال گونشوووو🥹🩵جوجو خدا حفظت کنه از چشم بد دور 🫀

چه عکس قشنگی. خدا حفظش کنه

ای خدااا چه نازه
منم با صبر و حوصله این روز و شبا رو پشت سر گذاشتم و بعد اون خیلی بهتر شد .....

سوال های مرتبط

مامان تپل برفی مامان تپل برفی ۱ سالگی
دیشب یکی از سخت‌ترین شب‌های بچه‌داری رو گذروندم.
چند شبه آرادو از شیر شب گرفتم و دیگه هم تابش نمی‌دم و دارم بهش یاد می‌دم خودش بخوابه. ولی دیشب… با اینکه پنج شب از شروع این روند گذشته بود، فوق‌العاده بی‌قرار بود.
هر نیم ساعت با گریه شدید بیدار می‌شد و شیر می‌خواست. وقتی می‌دید خبری از شیر نیست، خودش رو به در می‌کوبید که باز کنم و بره بیرون. وقتی منصرفش می‌کردم، آب می‌خواست و وقتی لیوان آب رو می‌دادم، روی من می‌ریخت و جیغ می‌زد.

ساعت شش صبح از شدت بی‌خوابی و خستگی دیگه نتونستم تحمل کنم و سرش داد زدم 😔😭
خدایا خیلی خسته‌ام… کاش مامانم کنارم بود که اینجور شب‌ها کمکم کنه.
ولی راه دوره و من تنها موندم. شوهرمم صبح باید می‌رفت سرکار، مجبورش کردم بره اتاق دیگه بخوابه چون بی‌خوابی براش خطرناکه؛ یه اشتباه کوچیک تو کارش می‌تونه جون آدما رو به خطر بندازه.

دست تنها بودم و خسته.
نمی‌دونم این روزا کی تموم میشه…
نمی‌دونم گریه‌های آراد از دندون بود، از دل‌درد یا چیز دیگه. فقط می‌دونم خیلی بی‌قرار بود بچم.

اینجور وقتا هول می‌کنم، نمی‌دونم باید چیکار کنم. حس می‌کنم خیلی بی‌تجربه‌م و یه مامان بد. خیلی خودمو باختم، خیلی… 😔
گاهی حتی به این فکر می‌کنم که کاش بچه نمی‌آوردم که حالا هم من و هم آراد این همه زجر بکشیم.