تجربه وحشتناکی به نام شقاق و هموروئید
قسمت چهارم:
الان که دارم به اون ۴ ماه نگاه میکنم میبینم چه ظلم هایی که در حق بچم نکردم 😭
و همینا باعث شد بچم اصلا طبق اصول وزن نگیره😭😭
و هنوزم درگیر کم بودن وزنشم😭
هیچ وقت یادم نمیره از بدو تولد تا یک ماهگی هرررربار که بهش شیر میدادم گریه میکردم از شدت درد
و سریع سینه م رو از دهنش در میوردم😭چون نمیتونستم تحمل کنم و مثل مار به خودم میپیچیدم
یا اگه رو نشسته میدادم از شدت درد تو عرض ده دقه شاید ۱۰۰ بار تکون میخوردم و از درد به خودم میپیچیدم و بچه رو تکون میدادم که بخوابه و کمتر شیر بخوره😭😭😭 و اونم مظلوم، میخوابید😭😭
بمیرم الهی...
تازه بعدها فهمیدم یکی از اصلی ترین دلایل وزن نگرفتن بچم ، استفاده از ملین هاست
ملین ها باعث میشن که قوت شیر از بین بره و توی حجم و کیفیت شیر اثر مستقیم داره😔
من یه آدم بی تجربه بودم
الان هم یقین دارم که اگه کمک های مامانم نبود قطعاااا افسردگی میگرفتم
چون درد شقاق رو فقط اونایی میتونن درک کنن که بهش مبتلا هستن
گاهی با خودم میگفتم اعتصاب غذا میکنم که دیگه نخوام برم دستشویی ولی یادم میفتاد که من باید شیر بدم و راهی نیست..
خیلی عجیب بود دردهایی که میکشیدم ربطی به یبوست داشتن یا نداشتنم نداشت!!چه یبوست بودم و چه نبودم، درد وحشتناک داشتم

۲ پاسخ

تاپیکتو خوندم چقد من بودی وای باورم نمیشه 😭😭 الان فعمیدم ک ملین روی شیر اثر داره من هنوزم میخورم بچم لاغر مونده الهی بمیرم 😭😭😭😭 بیین منم بخدا یادمه سه رووووز غذا نخوردم از درد وحشتناک از ترس مدفوع کردن بچمم شیر میخورد دختر قشنگم ماه اول کلا نیم کیاو وزن گرفته بود و روز ب رور لاغر تر میشد
لعنت ب شقاق من هنوزم بعد هر بار دفع جند ساعت درد دارم

عزیزم اسم پماد بگو اگر از پیجی کسی خریدی ادرس بده ماهم سفارش بدیم

سوال های مرتبط

مامان JANA🎀✨️ مامان JANA🎀✨️ ۱۱ ماهگی
شیر مادر و شیرخشک کمکی
#پارت_اول
مامان هایی که از قبل من رو دارن میدونن که از ۱و نیم الی ۲ ماهگی بچه م یکی از دغدغه های اصلی‌م این بود که در کنار شیر خودم یک وعده یا دو وعده شیر خشک بدم اما فکر کنم یکی از بد قلق ترین فرشته ها فرشته کوچولوی من بود و به هیچ روشی شیر خشک رو قبول نمی‌کرد.

اول اینکه چرا از اول شیرخشک کمکی ندادم:

اگر بخواید شیرخشک کمکی بدید باید تا ۳ هفته اول تولد بچه بهش بدید واگرنه احتمال اینکه بعدش بگیره خیلی کمه چون به شیر مادر وابسته میشه و ممکنه بافت پلاستیک توی دهنش رو دوست نداشته باشه و یا اینکه از حالتی که یهو شیر زیاد وارد دهنش بشه بدش بیاد و بترسه و نتونه درست قورتش بده، حالا چرا من از اول ندادم، چون که تو زمان بارداری تصمیم گرفته بود فقط شیر خودم رو بچه بدم و با شیرخشک کاملا مخالف بودم گفتم تا خودم شیر دارم چرا شیرخشک بدم! بماند که بعدتر نظرم عوض شد، و اطرافیان!!! امان از اطرافیان !!! میگفتن چرا میخوای در حق این بچه ظلم کنی؟ میخوای شیرخشکیش کنی؟ هر چی میگفتم نه بابا فقط میخوام شبی ۳۰ سی سی بدم که هم راحت تر بخوابه هم بهتر وزن بگیره، میگفتن نه اگه شیرخشک بره تو دهنش دیگه شیر خودت رو نمیخوره! خلاصه عذاب وجدانی به جون من انداخته بودن که حتی وقتی به شیرخشک فکر میکردم با خودم میگفتم من چقدر مادر بدی هستم که میخوام با بچه م اینکارو بکنم!
مامان محمد حیدر مامان محمد حیدر ۸ ماهگی
تجربه وحشتناکی به نام شقاق و هموروئید
قسمت اول:
من یه مامان اولی ام و شاغل هم هستم تجربه بارداری نسبتا راحت و زایمان بسیار عالی(طبیعی) داشتم.
تو دوران بارداری یبوست نداشتم و اگه داشتم خیلی کم و جزئی بود ...
فردای زایمان یکی دوساعت قبل ترخیص احساس درد وحشتناک در مقعدم داشتم در حدی که نمیتونستم راه برم به پرستار گفتم درد مقعد دارم با نهایت بی محلی گفت طبیعیه خانم تو زاییدی 😏
خلاصه ترخیص شدم و یادمه تو ماشین همش مورب نشسته بودم چون نمیتونستم کامل بشینم
دکتر متخصص یه نسخه داده بود که از داروخونه تهیه کردیم
قرص آهن و شربت ملین و یه بسته شیاف دیکلوفناک(!!!!) که روش نوشته بود هر ۸ ساعت به هنگام درد ...
خلاصه من دردم لحظه به لحظه بیشتر میشد تا شیاف میزدم خوب بودم بعد ۱۲ ساعت که اثر شیاف میرفت دوباره دردای وحشتناااااک
همش فکر میکردم از بخیه هاست
بعد ۱۰ روز رفتم بخیه ها رو کشیدم دیدم نه خیررررر این دردا تمومی نداره
اونجا بود که متوجه شدم که مبتلا به شقاق هستم
مامان 😍دخمل نازم 😍 مامان 😍دخمل نازم 😍 ۵ ماهگی
مامان ماهلین وماهورا مامان ماهلین وماهورا ۹ ماهگی
دخترا میخوام تجربه خودمو از شیر خوردن ماهورا بگم...
یادتونه میگفتم وزن ماهورا کمه از طرفی دوست دارم هم شیر خودمو بخوره هم شیر خشک ؟راستش واسه شیر خوردنش از روز اول خیلی اذیتم میکرد خیلی کم شیر میخورد اوایل بهش ببلاک میدادم همراه باشیر خودم که شیر خودم چون زیاد نبود ببلاکو بیشتر دوست داشت بیشتر میخورد چندباری هم تا مرز ول کردن سینه خودم رفت ولی چون وزنش کم بود دکتر گفت بهش نان بدم تا وزن گیریش خوب باشه دخترم نان از اولم زیاد دوست نداشت حدود یک ماهو نیم اینا نان میدادم هر روز سه بار هر بار نود درجه اونم از گشنگی اینقدرررر گریه میکرد ولی چون گشنه میموند نهایت سی درجه میخورد بقیش یا نمی‌خورد باهم باید کللی باهاش بازی می‌کردم یا میخوابوندم تو خواب میدادم این باعث شد از شیر خودمم زده شد طوری که دیگه سینه خودمم نمیگرفت تو این مدت به جای وزن گیری کلی لاغر هم شد چون دوست نداشت گشنه میموند کللی هم نق نقو شده بود خلاصه الان یک هفته ای هست شیر خشک اپتامیل بهش دادم دخترم عاشق شیر خشکشه روزی چهار الی پنج تا نود درجه میخوره تازه سینه خودمم میگیره خیلی راضی ام خداروشکر بچم یه هفته است آرامش گرفته شیر خودمم چون بهش شیشه شیر میدم فقط زمانی میگیره که سینم پر شیر باشه مثلا سر صبی یا بعد از ظهر که نهار خوردم یا هم زمانی که نیمه سیر هست ینی روزی دویا سه وعده خلاصه که راضی ام خدا کنه تا آخرش به همین منوال پیش بره چون چند باری تو این چند ماه سینه خودمو ول کرد شیرم تا حد و مرز خشک شدن هم پیش رفت اما الان باز نسبتاً خوبه ،نمیدونم این دوگانگی تا کی ادامه پیدا میکنه چون هیچ جوری دوست نداشتم از شیر خودم محروم بمونه حتی شده یه قطره هم ،ببخشید سرتون درد آوردم گفتم تجربمو بگم شاید به درد کسی خورد 🥰