َخداینی ادمو بکشه‌قیافه ی لجن اینجور ادمارونبینع بابا توکمدجا نبود ۲تاپیراهن کامواشو گذاشته بودم توکشو دوتادیگش جانبود تاکرده بودم توساک گذاشته بودم زیر وسیلها صب پاشده سرده لباس کامواهامن کو پاشدم نپرسیدم کدومومخوادیادمم نبود کدوم توکمدن کدوم توساک اول تو ساکیارو دراوردم نمیدونم یهو خو گرفتش دراومده میگه زن خونه رو ببینه لباسایی منو کجاگذاشته کم ازمردم لباس کهنه بگیر بزار لباسای من جابشه توکمد منی ک اصن لباس کهنه کسیونمیپوشم مثلا لباسی ک خواهرم خوشش نمیادمیده بهم همین اونم سالی یباراتفاق بیوفته یانه کلا ۱ پیرهن خواهرم داده خودشو میکشه میگه تولباس کهنع مردم ومیپوشی اصن بهم برخورد😔منم از حرصم لباسامو میریزم توکیف برااونواویزون میکنم ببینم دلش خنک میشه مخوام بهش زنگ بزن مرسی ازت واقعا بابت تشکر صبحت ولی مازن زندگی نیستیم شبم ازم شام و فلان نخوایی بروپی زن خوب فقط چیه دوتاکامواهاش تو ساک بودن ازحرص خوابم نبرد ینی خدالعنتشون کنه اینهمه بشور بساب جون بکن اخر سر با ی حرف دلتوبکشنه😔

۶ پاسخ

عزیزم می‌دونم ناراحت شدی و حقم داری چون لحنش بد بوده
ولی معلومه از این بابت خیلی ناراحته که چند بار به زبون آورده
شما که لنگ لباس خواهرت نیستی نگیر ازش
منم هیچوقت این کارو نمی‌کنم
حتما حس بدی می‌گیره شوهرت ، غرور داره حالا فکر می‌کنه حالت ترحم و دلسوزی داره این چند تیکه لباس
من باشم قهر و دعوا نمی‌کنم اما سرسنگینم زنگ و پیام نمیدم تا بیاد و امشب همه اون لباسایی که رو مخشه رو جمع می‌کنم درکمال خونسردی بهش می‌گم چون انقدر ناراحتی من به احترامت میدم بره اینارو (یا پس می‌دم یا می‌بخشم به کسی) چون ارزشی ندارن واسه من اما از تو ام توقع احترام متقابل دارم
امروز از اول صبح کام من تلخه بابت یه موضوع ساده که ارزشش رو نداشت با من اینجور برخورد کنی

عزیزم زندگی میدون جنگ نیست که یکی اون بزنه یکی تو، اوناییم که بدجنسی یادت میدن دلسوزت نیستن
درک و احترامه که دوتا آدم رو به همدیگه و زندگی دلگرم می‌کنه
از این به بعدم با زبون گرم و شیرین زنونه‌ت سعی کن چیزایی که نیاز داری و میدونی از پس هزینه ش برمیاد ازش بخواه مطمئن باش زودتر به نتیجه میرسی

شوهر بی‌شعور منم اینجوریه دیشب سیب زمینی با مرغ سرخ کردم میگه این چیه آدم نمیتونه بخوره چرا برنج نزاشتی 😐🥲🥲🥲

هی پول بگیر نوش بخر

هروقت چیزی ازخانوادم میگیرم اصلانمیزارم بفهمه

نه هزیزم تینطور نکن بگو شب زود بیا بریم بازار لباس لازمم...کلی تو خرجش بنداز بگو میخوام لباسای کهنه مردمو بندازم دور....فقط با خرج کردنه ک دفعه بعد زیپ دهنشو ب جا باز میکنه

بنداز لباس خواهرت رو بره خب وقتی میبنیی حساسه

سوال های مرتبط

مامان آوین خانوم🥹❤️ مامان آوین خانوم🥹❤️ ۹ ماهگی
نمیدونم دقیقا مشکل چیه روزی هزار بار بابت دخترم خداروشکر میکنم... ولی مثل قبل بارداری حس خوشحالی و آرامش ندارم 😞 با شوهرم یه جور دیگه شدیم... انگار سال ها از هم دور بودیم و حس معذب بودن داریم... حتی وقتی بهم نگاه میکنه دیگه اون حس دوست داشتن نیست تو نگاهش... سر یه چیزایی از دست هم عصبانی میشیم ک قبلا اصلا نمی‌شدیم... قبلا هم همین اندازه خسته میشد ولی من پیشش میرفتم جون می‌گرفت... الان یه صحبت ساده هم باهاش بخوام بکنم تند حرف میزنه باهام... قبلا بیرون بودیم هرررچیزی میخواستم هرجا بودیم میگفت چشم الان میگیرم واست... الان هزار جور بهانه میاره ک طول میکشه و دوره و فلان آخرم میگم نمیخوام با منت می‌خره... مدام عصبانیه... اصلا اینجوری نبود... انگار میل جنسی‌ش از بین رفته اصلا هیچ علاقه ای نشون نمیده... ماهی ی بار شااااااید رابطه داشته باشیم... قبلا یه تایمی پیدا می‌کرد بین مشغله هاش واسه خودمون الان فقط کار کار کار، خونه هم ک هست میگه خستم می‌خوابه یا با دخترم یکم بازی میکنه... پیش مشاور هم نمیاد میگه حرفشون رو قبول ندارم... من عاشق مهربونی و توجه کردن‌اش شده بودم از اول... الان داره با رفتاراش نا امیدم میکنه ازش دلسرد شدم... بدم میاد از این وضعیت 😭دلم واسه دخترم میسوزه ک مامان و باباش اینجورین... زن مگه چی میخواد جز محبت و توجه بی منت؟ چیکار کنم به نظرتون؟ خیلی ناراحتم... 😢 وقتی اون تلاشی نمیکنه من چیکار کنم تنهایی ک اونم یه تکونی بخوره؟