۱۵ پاسخ

ای وااای 😯
ما هم زدیم به دیوار هم روش گلس زدیم

چرا نزدین به دیوار

مال ماهم اسنواهست پسره منم با ماشین اسباب بازی محکم کوبید صفحه تی وی گلس هم نداشت کلا صفحه اش خط افتاد و صفحه سیاه شد فعلا همسرم کارداره سرش شلوغ هست نمیتونه ببره درستش کنن همنجوری مونده امان ازدست این بچه ها

شاهان برا مامانم‌اینارو شکوند

وای

وای چجوری شکوند

ما هم به همین خاطر همون اول زدیم به دیوار

مگه گلس نداشت؟؟؟
من ماه هفتم بارداری بودم بنده خدا مادرشوهرم وقتی رقت کادو سیسمونی بخره یک گلس هم خرید 🤣چون الجی هستش گف بشکنه خسارت زیادی میبینین
تیوی هم اونموقع خودش خرید شاید واسه همین دلش میسوخت،ولی گلسش هم پارسال هاکان شکوند
خرج زیاد داره تلویزیونت یکی دیگ بگیری بهتره والا

درست میکنن گلم ببر نمایندگی

پسر من دیروز گوشیم ک سامسونگ بود از بالکن انداختش پایین تو حیاط،طبقه سومه خونم،رفتم ک گوشیمو بیارم دیدم گوشی ک شیائومی نوت۱۳ بود ۴/۵ ماه پیش خریده بودم اونو انداخت،منو میگی!!!!! دیگ نشستم توحیاط داشتم گریه میکردم....دیگ مغزم نمیکشه بااین خرابکاریاش چیکارکنم،الانم گوشیم خاموش میشه لعد چن ساعت یهو روشن میشه ولی صفحش تاربکه

صد در صد نمایندگی داره ،زنگ بزن ۱۱۸ بگیر یا از گوگل یا هم دفترچه اش

یه شماره ای هست مال اسنوا زنگ میزنی میان میبرن درست میکنن.

إ حیف شد😔.کاش میزدی ب دیوار.احتمالا درست میکنن ولی ببین تعمیرش میصرفه اخه

با چی شکوند؟😬😬

مال مارو هم پسرم شکسته فعلا با اون شکسته سر میکنیم

سوال های مرتبط

مامان امید اسماعیلی مامان امید اسماعیلی ۲ سالگی
پارت سوم بعد غذایی پسرمو درست کردم گذاشتم بیرون که سرد بشه وسابلا کیفمو آماده کردم برادر شوهرم آمد ی پسر سه ماه داره آمدن کیفشو جعمونا آمده کردن دیدیم شب شده ی شامی سرپایی خوردم باز جمع کردم ساعت دو شب شد اسنپ گرفتیم راه افتادیم یعنی برادر شوهرم ی تلویزیون داشت دوتا جمعدون منم دوتا کیف ی کوله پشتی جاریم کیف داشتم مونده بودم جیکارکنم وقتی رفتیم سرصف ساعت 9صبح نوبت ما شد رفتیم که الان جمعدون دوتا کیف کوله پسرم موندم چیو بکشم اینقد سختی کشیدم جاریم که فقد پسرش بخدا بغلش بود گفت نمتونم یعنی کمرم شکست پسرم راه نمی‌رفت مذاشتم گریه مکرد وسعت شلوغی گم میشد اینقد شلوغ بود که لح میشد به یک بدبختی مکشدیم وسایلا تا اینکه ی بنده خدا همراهی ما شد ی مرد با خانمش دوتا بچه داشتن ی کیف داشتم آمدن کمکم کردن خدا خیرش بده بعد رفتم سرصف انگشت نگاریی همه چرت پرت ها ساعت12شد اسما شورح کردن به خواندن نوبت اسم ما شد بردن مار سوار اتوبوس کردن که چنان خسته ام پسرم همش گریه مکنه تب کرد خودم حالت تهوع سر گیچه نشستم تو اتوبوس ساعت1حرکت کردیم