۱ پاسخ

عزیزم بیمارستانتون خصوصی بود ؟ انگار خلوت بوده تونستی دوش بگیری حموم برا همه بود یا اتاقتون جدا داشت

سوال های مرتبط

مامان راستین🩵 مامان راستین🩵 روزهای ابتدایی تولد
تجربه طبیعی پارت ۲
اومدم بیمارستان معاینه شدم گفتن سه سانتی ولی سه سانت خوب زنگ زدن دکتر گفتن بستریش کنین..تا منو بستری کنن شد ساعت ۶..من اصلا دردی نداشتم ساعت شد ۸ دکترم اومد معاینه کرد گفت ۴سانتی و همچنان درد نداشتم😅نوار قلب رو باز کردن گفتن برو ورزش کن همسرمم باهام بود از همینجا دستشو میبوسم واقعا اگه اون نبود من نمیتونستم🥹دکترم گفت به هیچ عنوان امپول فشار بهش نزنین حتی اگه تاصب دردش نگرفت چون هم ضربان بچه خوبه هم وضعیت مادر همسرشم بذارین پیشش بمونه..بعد دکتر رفت و ماشروع کردیم به ورزش😅گاه اهنگ میذاشتم میرقصیدیم گاه زیارت عاشورا میذاشتم😁همه فامیلم یه دورمیومدن تو بهم سرمیزدن میگفتن این اصلا امروز نمیزاد انقد که کیفش کوکه😅مامانم طفلک نگران بود هی میگفتم درد ندارم..خلاصه ساعت شد ۱۰ معاینه شدم ۵ سانت بودم یکمم تحریکی کرد ماما زنگ زد به دکتر گفت امپول بزنیم ودکتر قشنگ صداش میومد پشت تلفن که گفت حق ندارین به مریض من امپول فشار بزنین..من بعد معاینه ۵ سانت کم کم دردم شروع شد ولی خدابه سرشاهده دردای پریودیم از اون شدید تر بود و من بازم کیفم کوک بود😅ورزش میکردم فقط و رو توپ بودم همسرمم هی کمرمو ماساژ میداد..تا ساعت ۱۰ ونیم که من کلا ابریزشم قطع شد دوباره اومد معاینه کرد گفت تاصب طول میکشه زایمانت حوصلت سر نره گفتیم نه بابا اوکیم😁و اما از ساعت ۱۱
مامان جوجه‌رنگی🐣💙 مامان جوجه‌رنگی🐣💙 روزهای ابتدایی تولد
مامان بردیا مامان بردیا ۳ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مامان مهیار🤎🐻 مامان مهیار🤎🐻 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم