۷ پاسخ

آره عادیه ولی از اینکاراش نباید بترسی تا یه مدت متوجه بشه رئیس کیه😄
کم کم یاد میگیره با گریه و جیغ زدن نمیتونه به نتیجه برسه
این قانونو براش تکرار کن که با جیغ و گریه هیچ چیزی نمیخری
وگرنه تو سن نوجوونی دیگه نمیشه کنترلشون کرد
با تهدید کارشونو پیش میبرن

به هیچ عنوان به این حرکتش واکنش نشون نده، اگه واکنش بدی هی بدتر میکنه و هربار یه راه جدید واسه رسیدن به خواسته اش رو میکنه

پسر من که ما رو میزنه به جای که خودش بزنه 😐

ب هیچ وجه نخر ازمن ب تو نصیحت پسرمن از بچگی براش چیزی نمیخریدم گریه و قهر میکرد بعد مادر بزرگ هاش میرفتن میخریدن تا از سرش انداختم پدرم دراومد الان دخترم اگ خودشو بکشه گریه کنه بزن ب زمین نمیخرم

نقطه ضعف پیدا کرده که چنگ بزنه به لپاش اصلا اهمیت ندین به کارش

منم هر سری رفتم دخترم اسباب بازی بدست میاد سمتم منم خیلی سوسکی میزارم سر جاش ومیگم کارتم پول نیست با پدرت بیابرات میخره

اره بابا بچن دیگه میخریدی براش اشکالی نداشت ک

سوال های مرتبط

نامی نامی قصد بارداری
💚🌱اُمید💚🌱 💚🌱اُمید💚🌱 قصد بارداری
دل‌نوشته‌ای برای آرزویی که هنوز بغلش نکردم…

گاهی دلم از این همه خواستن، از این همه دعا، از این همه گریه بی‌صدا، پُر میشه...
بغض می‌کنم وقتی صدای خنده‌ی یه بچه رو می‌شنوم...
اشک تو چشم‌هام جمع میشه وقتی یه نوزاد رو بغل می‌کنن و می‌گن "مبارکه"...
منم دلم می‌خواد… دلم می‌خواد بغلش کنم، ببوسمش، از ته دل براش لالایی بخونم...
حتی شده یواشکی، دست یا پای یه بچه رو بگیرم و تو دلم بگم:
"خدایا… به منم بده… سالمشو… صالحشو… اونی که سهم منه…"

نه حسادت می‌کنم، نه بی‌صبری… فقط یه دلتنگی مادرانه‌ست که توی دلم قد می‌کشه…
یه بغضیه که هر روز صبح باهاش بیدار میشم و هر شب باهاش می‌خوابم…
یه آرزوی کوچیک، ولی مقدس… یه بچه… یه صدای "مامان" شنیدن…

خدایا!
تو خودت شاهدی من چقدر دلم نازک شده برای این حس قشنگ...
تو خودت می‌دونی چقدر با اشک، با امید، با عشق دارم منتظرش می‌مونم...
خدایا… فقط خودت می‌تونی جواب این همه دعا رو بدی…
من منتظرم… با یه قلب پر از مهر و آغوشی که همیشه بازه برای اونی که هنوز نیومده...