۴ پاسخ

عزیزم تا وقتی ک اونا رفت امد نکنن
چون همیشه ازش توقع دارن
من همیشه جلو خانواده شوهرم کوتاه اومدم و هیچی نگفتم
گفتم ولش اینقد اینکارو کردم
ک اونا حتی تا الان نیومدن برای تبریک
حتی نیومدن نوشونو ببینن بعد پیغوم میفرستن بچرو بیارید من ببینم

بع

عزیزم کاری با عوض کردنت بااونا ندارم
بچه من چند ماه بود ازدنیا رفته بود خواهر شوهرم و جاریم حامله شدن خب منم حساابی بهم ریختم همش غصه می‌خوردم برای خودم که چرا ؟چرا ...!چطوری میخام بچشون و ببینم زاعو بودنشون و ببینم
بچشون که بدنیا اومد اول جاریم زاییدبیمارستان که بود کلیی بخودم روحیه میدادم باخودم کار میکردم میگفتم تاکی میتونم اونا رو نبینم بلاخره بچشون و میبینم دیگه ...پس اومدن خونه میرم دیدنشون بچه رو بغل میگیرم جوری به بچت محبت میکنم باهاش حرف میزنم حتی قربون صدقه میرم اطرافیان چشمشون به من بمونه بدونن حسادت نمیکنم من آروم و ریلکسم ...💔😔😔
حتی بچه جاریم و گرفتم بغلم میگفتم اای جان خدا تورو به جای ماهان کوچولو داده بما 🥺🥺
خب هرچند که دلم خون بود خدا شاهده حتی بغض بسیار داشتم اما خودم و سفت کردم و خوب نمایان کردم هرچی بود تودلم بود میومدم خونه بی قراری گریه مگه امونم میداد 😞😞
توام مثل من برو جلو سفت و محکم هرچی هست تو دلت قربون دل شکستت بشم میدونم که سخته 🫂😭😭😭😭😭

درکت میکنم فدات
بهترین کارو کردی تبریک گفتی
ولی نرو
بخاطر روحیه خودت

خودشون باید درک کنن دلیل نرفتن شمارو بله انسان ناراحت از زمین زمان گله و محتاج امید دیگرانه اما آدم خوشحال حواسش پی خوشحالیشه کار خوبی میکنی کارب که اذیتت میکنه رو انجام نده

سوال های مرتبط

مامان چش قشنگ مامان چش قشنگ ۷ ماهگی
آره میگفت این واکسن ایرانیه ما چند بار پیگیری کردیم اما همینه درستش نمیکنن گفت 6 ماهگی هم اینو داره دیگه نداره گفتم آمدیم و اینطور شد من چکار کنم انقد اذیت بشه بچم گفت ن شلید تو چیزی زودی روش گفتم ن من هیچکی نزدم کمپرس سرد و گرم گذاشتم با قطره دادم هیچکار دیگه ای نکردم همش میخواس بندازه تقصیر خودم منم برگشتم گفتم ن من کار اشتباهی نکردم یا از شما بد زدن یا نداشتن یا حالا عارضه واکسن من نمیدونم پا خودتون بچم خیلی اذیت شده و گریه کرده این چند روز من نمیخوام بچه دیگه ای اینطور بشه و بیخیال شکایت شدم چون میدونستم دستم به جایی بند نیس برم از کی شکایت کنم چکار کنم گفتم من میسپارمتون به خدا تو دلم اینو گفتم و آمدیم بیرون باز بیرون تو پذیرش یه مرد آشنای شوهرم بود دیگه اغام رفت بهش گفت اونم گفت از عارضه واکسن تقصیر اینا نیس تو شکایت کنی ولش کن... دیگه اقلن گفت من الان برم از کی کجا شکایت کنم همین که رفتم و گفتم بهشون کلی ترسیدن و به خودشون آمدن بسه ما می‌سپاریم به خدا
و دفعه دیگه میام میگم اگه اینطور بشه بخدا از دست شما شکایت میکنم و این حرفا حالیم نیست آنا هر چی بود شکر خدا زود فهمیدم و بردم دکتر انگار میخواس این درد برا بچم به وجود بیاد نمیدونم نا شکری نمیکنم همش یه حسی بهم میگه بچم چش خورده اینطور شده نظرش میگرفتن چند بار چند نفر چشش کرده بودن انقد گرفتن تا در رفته 🥹🥹🥹😭😭😭
نمیدونم.... هعییییی
خدایا شکرت دخترم سالمه و کنارمه 💖😍