رسماوبه حال کساسس که بیه بچه همسن دختر من دارند یکی دیگه آوردن یا باردارن غبطه میخورم وو البته خدا رو شاکرم همه مثل بچه من‌ نیستن و یه عده مثل من نیستن و توانایی دارند .دختر من سالمه باهوشه زود چهار دست و پا رفت زود راه رفت حرف میزنه شعر میخونه میخنده بازی میکنه ولی ولی خیلی اذیت میکنهوهمش گریه گریه گریه مخصوصا از ۲۰ ماه به اینور .یه دوره تا ۴ ،۵ماهوخیلی اذیتم کرد الانم ۷،۸ ماهه به ستوه اومدم بسیار خسته ام نه غذاخوردنمون‌معلومه نه مسافرت رفتنمون نه هیچی مخصوصا مخصوصا زمانی که پدرش حضور داره دیگه یسره زجه میزنه با اینکه ایشون بسیار صبوری و باهاش زیاد بازی میکنه ولی صدای نق زدن هاش تو گوشمه رد دادم دیگه خسته ام بخدا سر غذاخوردن که من رد دادم‌ هیچ جوره نمیخوره از یکسال به اینور یه شکلات برا تشویق دادم دستش نیم ساعت سر باز کردنش سر چسبیدن شکلات به دندوناش سر کثیف شدن دستاش گریه میکنه بابا من غلط کردم خواستم خوشحالت کنم غذا میارم همینه .دیگه وقت پوشک‌گرفتنشه ولی با این‌لجبازی نمیدونم چیکار کنم انروز امتحاناتش کردمکمیدونهوجیش داره ولی نیومد بیخیال شدن الان پوشکه و حداقل ۱۰ بار گفته پی پی دارم و می‌بریم دستشویی ۱۰ دقیقه میشینیمکمیاد و یه بدبختی دیگه لج کرده بابا بیاد

۶ پاسخ

حالا برای پوشک نه عجله کن نه اجبار چون پروسه طولانی تر میشه هی باید فرش بشوری

برای اینکه شکلات میچسبه دستش گریه می‌کنه خمیر بازی ، خاک رس گل درست کن ، آرد و آب بده بازی کنه رنگ انگشتی ام خوبه بزار حساسیتش بره بزرگتر بشه داغونت می‌کنه

رنگ انگشتی و بگیر ببر حمام بزار در و دیوار و نقاشی کنه وقتی گریه کرد اب بگیر بره بگو ناراحت نشو دیدی رفت


واسه گریه هاش یک هفته صبر کن گریه کن محل نده جیغ زد اخم کن هیچ حرفی نزن بد یک هفته تحمل ببینه اهمیت نمیدی ول می‌کنه ، تحت هیچ شرایطی جیغ و گریه نه حرف بزن نه محل بده فقط اخم و بس محلی

بد اخلاقی بچه خیلی اوقات از کمبود آهن هم هست

هرکی به یه نهوی بچش اذیتاشو داره منم خیلی خستم مخصوصاالان که فک کنم دارم افسردگی میگیرم علاوه برهمه اینا عذاب وجدانی که سرترببت پسرم دارم ازهمه بدتره که چرا امروزسرش دادزدم چرا ترسوندمش وووو همه مثل خوره توسرم میچرخه ومیدونم که دارم ازپادرمیام نه ازنظرجسمانی ازنظر روانی رو به فروپاشیم

واقعا سخته حالا من امروز ازپوشک باز کردم پارم صد بار بردم جیش نکرده پی پی کلا نکرده

دختر من روزی هزار بار من و میبره دسشویی میگه جیش حالا چیزی هم نداره بعدم فرار میکنه نمیزاره شلوارش بپوشم اقد پشیمونم چرا از پوشک گرفتم میگم شاید بزرگتر بود ایجور اذیتم نمیکرد

خدا کمکت کنه عزیزم.واقعا بچه بزرگ کردن سخته چه برسه اینجوری باشه
حالا اینو برات بگم از روزی ک گفتی خشتکم پاره بوده.هرجا میخوا برم انقد استرس دارم این بلا سرم نیآد🤣

سوال های مرتبط

مامان علیرضا مامان علیرضا ۲ سالگی
سلام به همه
یادم نمیاد تو چندماه گذشته ب اندازه ی امروز خسته شده باشم
هم جسمی هم روحی
یکم راهنماییم کنید از تجربیاتتون بگید
تو پروسه ی ترک پوشکیم همه چیز داره خوب و عالی پیش می‌ره جز پی پی
پسرم وحشتناک از پی پی کردن میترسه،در حالیکه من تو این ترسیدنه نقشی نداشتم هرررررررررکاری بگید کردم،قصه گفتم تو دستشویی شعر خوندم(با محتوای پی پی)رقصیدم شکلک درآوردن نازش کردم بوسش کردم بغلش کردم توضیح دادم اسباب بازی خریدم و .‌.......
یعنی امروز رسماً از گریه هلاک شد
سه روز پی پی ش نگه داشته بود(تو ۸روز ک از پوشک گرفتمش دوبار تو شرتش کرده،یک بار خیلی یهویی و اتفاقی تو دستشویی ک بعدش یک عالم گریه کرد و من با مسخره بازی و بیا بشورشون برن خونه شون و .... ساکتش کردم حتی خندید،یه بار دیگه تو دستشویی اما با کلی گریه و نصفه،امروز داشت منفجر میشد اما نمی‌کرد ولی گریه هم میکرد چون داشت میومد میترسید)
سوال من الان اینه،تو روحیه ش اثر نذاره یه وقت؟؟
کلا خیلی به دهن من نگاه می‌کنه تو همه چیز م از من حرف شنوی داره،منم تو موقعیت های مختلف براش توضیح دادم ک چ کنه
اما امروز تو اون چهار پنج ساعتی ک درگیر پی پی بودیم یه وقت هوایی سه مادر عالی بودم یه وقتهایی هم وحشتناک

چیکار کنم؟؟اونایی ک تجربه مشابه دارید
فقط پیشنهاد ندید ک موقع پی پی پوشکش کنم چون منتفی این قضیه