۳ پاسخ

یه فلاکس آب جوش جوش
یه فلاکس ولرم
پوشک زیرانداز
چند دست لباس
دستمال مرطوب
پارچه برای مواقع تب بدن شویه خدای نکرده
نسکافه چای میوه
قاشق چنگال
مایع ظرفشویی
اسکاج
الکل

لالایی و‌کارتون در مواقع بی قراری کودک
اسباب بازی مورد علاقه

خدا شفا بده عزیزم

خدا نکنه دیوونه چرا خاک بر سرت. منم دفعه اول که رفتم بیمارستان بستری شدم هیچی نمی‌دونستم و تقریبا هیچی با خودم نبرده بودم. کم کم هر چی فهمیدی لازمه یا از بوفه تو بیمارستان بگیر یا بگو شوهرت از بیرون بگیره

ایشالله زودی بچتون خوب بشه برین خونه 🥰چرا بستری کردین عزیزم🥲

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۱۷ ماهگی
از قضا ماجراهای جذابِ منو پدرشوهرم؛
پدرشوهرم از اول همیشه میخواست از هر چیزی ک میخوره یا هر غذایی که سر سفره هست چند قاشقی هم به پسرم بده، از وقتی آقا پسر غذا خور شد هر طوری بود ی چند قاشقی میزاشت دهانش و منم هم حرص میخوردم که روی لباس بچه نریزه هم گاهی اون غذا برای بچه خوب نبود که البته هیچوقت گوش نمی‌داد و کار خودش رو می‌کرد. برای مثال همین عید نوروز خونه برادرشوهرم دعوت بودیم و منم ی لباس خونگی گرونم خریده بودم برای پسر پوشیدم، سر سفره هم روی پای خودم نشوندمش و پیشبند بستم و بهش غذایی که با خودم برده بودم دادم خورد؛ موقع جمع کردن سفره بچه رو دادم دست شوهرم و رفتم کمک کنم همون لحظه پدرشوهرم ی قاشق آبِ مرغ گذاشت دهان پسرم که نصفش ریخت روی لباسش، نگم چقدر حرص خوردم و به شوهرم غر زدم. حالا جدا از اون ماجرا امشب باز لباس نو پوشیده بودم تن پسرم و تا رفتیم شروع کرد با قاشق شربت آلبالو داد بهش لباسشم که سفید بود و با اینکه گفتم نده میریزه روی لباسش کثیف میشه باز اهمیت نداد و داد و ریخت. منم رفتم پسرمو بیارم همونجا گفتم بهش که بابا نذر داره هر بار لباس بچه منو کثیف کنه. آقا هم بهش برخورد دیگه به ما محل نزاشت و بنده بسیار خرسند شدم از حرفی ک زدم. ان شاءالله که بهش بربخوره دیگه این رفتارهای مضخرفش رو تکرار نکنه
مامان هلن مامان هلن ۱ سالگی
سلام روز قشنگتون به خیر باشه .بریم یه ایده ناهار خوشمزه و مقوی و اسون و بهتون بگم هرچند خودتون بلدین ولی برای یاد اوری میزارم چون خودمم امروز برای اولین بار به هلن ابدوغ خیار دادم .
دوقاشق ماست پر چرب.یه دونه گردو رنده شده .یه قاشق چای خوری سر پر خامه .یه قاشق خیار رنده شده .به مقدار لازمم اب من اب کمتر میزنم بقیه شم که خودتون بلدید نعنا و فلفل و نمک .اگه نینیتون یبوست داره یک مقدارم گل محمدی پودر شده بریزین .من برای هلن خیلی خیلی کم هم سیر میزنم .
ولی واکنش هلن جالب بودم نسبت به این غذا .اول از همه بگم هلن همیشه به غذاها جدید واکنش منفی نشون میده اول که دید غذا نا اشناس براش لب نزد منم فقط یه مقدار از سر قاشق زدم روی لبش که طعمش و بفهمه بعدم خودم با ملچ مولوچ و به به کردن شروع کردم به خوردن دودقیقه نگام کرد بعد اومدم نشست منم دهنش نکرد دیدم هی قاشق منو تا دهنم دنبال میکنه گفتم میخای قاشق و بردم سمت دهنش و خورد و خیلی خوشش اومد تموم که میشد سر دهنش و باز میکرد شماهم ازین ترفند به به و چه چه استفاده کنین خیلی خوبه من همیشه این کار جواب میده برام یه قاشق میدم دیگه اسرار نمیکنم که حساس شه به جاش انقدر تعریف میکنم که میاد میخوره ...راستی درخواست بده گمم نکنی یه سرم به تاپیک های قبلیم که اطلاعات مفید و ایده داره بزن ...
شما تا حالابه نینی هاتون ابدوغ خیار دادین؟ دوست داشتن یا نه؟
مامان شایلین مامان شایلین ۱ سالگی
سلام خانوما امدم درد و دل کنم دلم آتیش گرفته از حرف خواهر شوهرم با اینکه من تا حالا کوچیک ترین بی احترامی و حرف بدی به اونها نگفتم اونا به راحتی دلمو میشکنن بغضم گرفته گفتم با شما درد و دل کنم
امروز اومد خونمون که من بچشو نگه دارم تا بره برای خودش و بچش لباس بخره منم گفتم باشه من نگهش ممیدارم تو برو بعدش گفت از اون سرهمی میخوای برم یدونه له دخارت و یدونه به پسرم بگیرم گفتم بیا باهم بریم تا خودشو ببرم اندازش باشه باهم رفتیم من یدونه کاپشن برداشتم چون تا حالا دخارم کاپشن براش نخریده لودیم همه لباساش گرم گن بوده گفتم یدونه له لاوین بگیرم واسه سال بعدش اونم یدونه کاپشن برداشت با یدونه تیشرت و شلوارک برای بچش بعدش از ساعت ۳ و نیم تا ۱۱ شب رفته بود تا برای خورش و بچش خرید کنه ساعت ۱۱ شب امده خونمون لباساشو نشون داده میشه حالا تو برای دخترت چی میخوای بخری گفتم نمیدونم تا برم بگیرم میگه دخترت لباس زیاد داره خیلی براش خرید میکنی خیلی خوب نیست بچه زود بزرگ میشه کمتر خرج کن منم موندم چی بگم در حالی که دخدرم لباس عید براش نگرفته بودم فقط دو دست لباس گرم داره که هی همونارو میپوشه منم ناراحت شدم چیزی نگفتم گفتم دخترم فقط لباس زمستونی داره نباید ی لباس نازک باشه تا هوا گرم میشه بپوشه هر لباسی که جدید میاد سریع تن بچش میکنه یا هر وقت که بچشو میبینم یک لباس تازه پوشیده ولی تا منو میبینه میگه بچم لباس ندارخ و فلان لباس خیلی خوب نیس نگیر گوشامو کر کرده دیگه شده شوهر نفهمم هم هی دهنشو وا میکنه اونو به حرف میاره که لباس بگیرم به دخترم اونم هی منو نصیحت میکنه از دستشون عاصی شدم بخدا دلم داره میترکه چیکار کنم من بدبخت