از قضا ماجراهای جذابِ منو پدرشوهرم؛
پدرشوهرم از اول همیشه میخواست از هر چیزی ک میخوره یا هر غذایی که سر سفره هست چند قاشقی هم به پسرم بده، از وقتی آقا پسر غذا خور شد هر طوری بود ی چند قاشقی میزاشت دهانش و منم هم حرص میخوردم که روی لباس بچه نریزه هم گاهی اون غذا برای بچه خوب نبود که البته هیچوقت گوش نمی‌داد و کار خودش رو می‌کرد. برای مثال همین عید نوروز خونه برادرشوهرم دعوت بودیم و منم ی لباس خونگی گرونم خریده بودم برای پسر پوشیدم، سر سفره هم روی پای خودم نشوندمش و پیشبند بستم و بهش غذایی که با خودم برده بودم دادم خورد؛ موقع جمع کردن سفره بچه رو دادم دست شوهرم و رفتم کمک کنم همون لحظه پدرشوهرم ی قاشق آبِ مرغ گذاشت دهان پسرم که نصفش ریخت روی لباسش، نگم چقدر حرص خوردم و به شوهرم غر زدم. حالا جدا از اون ماجرا امشب باز لباس نو پوشیده بودم تن پسرم و تا رفتیم شروع کرد با قاشق شربت آلبالو داد بهش لباسشم که سفید بود و با اینکه گفتم نده میریزه روی لباسش کثیف میشه باز اهمیت نداد و داد و ریخت. منم رفتم پسرمو بیارم همونجا گفتم بهش که بابا نذر داره هر بار لباس بچه منو کثیف کنه. آقا هم بهش برخورد دیگه به ما محل نزاشت و بنده بسیار خرسند شدم از حرفی ک زدم. ان شاءالله که بهش بربخوره دیگه این رفتارهای مضخرفش رو تکرار نکنه

تصویر
۳۱ پاسخ

یه لباسه دیگه شسته میشه🫠

بنظرم رفتار شما قشنگ نبوده ایشون بزرگترن و از روی علاقه اینکارو انجام میدم بهتره شما وقت غذا پیش بند بزرگ ببندی مگر در هفته چقد جای همین ک بخاطر این موضوع خودتو اذیت کنی عزیزم؟بعدم الان با لکه بر راحت لباس تمیز میشه.. من خودم همیشه بعد غذا لباس خوبه رو تن بچم میکنم
نمیدونم اما کم کم از بچه زده میشن و خب امبدوام اون موقع ناراحت نشی ک چرا به بچه من توجه نمیکنن..

عزیزم اگ ب بچت محل هم نمی‌داد میگفتی محل نمیده
این از دوس داشتنه ک میخواد چیزی بهش بده وگرنه مثل پدر شوهر من خودشو میکشید عقب

ای وای .... من وقتی می‌بینیم پدر شوهرم با بچه هام خوش میگذرونه حسابی کیف میکنم 🫠 اصلا اهمیت نمیدم لباسش کثیف بشه حالا هرچقدر هم پولش باشه مهم نیست چون بالاخره یکجا کثیف میشه دیگه ...
بچه هامم عاشق پدربزرگشونن وقتی میریم اونجا من دیگه خیالم از بچه ها راحته فقط میشینم نگاه میکنم و واقعا از خوشی شون لذت میبرم ...
حالا شما هم دلایل خودتو داری همه مثل هم نیستن انشالله دیگه رفتارشون و تکرار نکنن شماهم ناراحت نباشی...

چقد بعضی ادما عجیبن، پدر شوهر من باز گیرش رو نوشابست، یکسره میگه بهش نوشابه بده دلش میخواد

هرکسی نظری داره حالا ک شما این کپشن گذاشتی
ولی ب نظر من رفتار شما درست نبوده اونم پدربزرگه ونوش دوست داره خیلی شما سخت میگیری وحساس شدی رو این موضوع.
وقت غذاخوردن ب نظر من یا نباید قیمت لباسی ک تنشه و لباسش مهم باشه تا بچه هم لذت ببره از غذاخوردنش یااینکه اون لباس وعوض کنید. ولی اونا هم پدربزرگ مادربزرکن دوست دارن بانوه شون وقتی پیششونه لذت ببرن بالاخره بچه هم بزرگ کردن دیگه خیلی باتجربه تر از ماهستن.
شمامادرشی حساسی درست ولی برای پدرومادربزرگ کمی این حساسیتا زیاده.
کم کم دیگه بی اعتنامیشن نسبت ب شما وکوچولوتون برید اصلا براشون مهم نیست وزده میشن. شاید همین وبخای شما ولی بازاونموقع ازاون رفتار شاید ناراحت بشی.

دقیقا پدرشوهرمنم همینه منم دوست ندارم لباساش کثیف شن حداقل یکم مراعات کنن حالا مادرشوهرم از اون بدتره اصن یکارایی میکنن بدمبقول تو یه بار گفتم اینکارا نکین گف بچه خودمون

برا ما که جواب دادن و حرف زدن باهاشون تأثیر نداره به امید خدا واسه شما تأثیر داشته باشه😂😂

اینایی ک گارد گرفتن فکر کنم تایپک قبلیاتو ندیدن ک بدونن پدر شوهرت چ اخلاق بدی داره و همیشه نیش و کنایه میزنه

رفتارشم خیلی زشته
هرچی باشه مادر بچه ای وقتی از کاری خوشت نمیاد نباید انجام بدن

من خواهر شوهر و مادرشوهرم هرررکاری بخان بکنن اول ب خودم میگن
یا ب گندم میگن از مامان اجازه بگیریم
اینم البته خودم یادشون دادم و میدونن حساسم و میپرسن

پدرشوهرمم گاهی بخاد کاری کنه قبل از اینکه من دهن باز کنم خواهرشوهرم بهش میگه بابا اینجوری نکن وفلان و بیسار

ولی درکل من خودم چند دست لباس خونگی با قیمت مناسب واسه گندم میگیرم همیشه
موقع غذا یا وقتایی ک مثلا فقط خودمون خونه پدرشوهرم باشیم کسی نباشه تنش میکنم ک هم بچه راحت باشه هم خودم حرص نخورم
لباسای گرونو میزارم واسه مهمونیای خاص تر

حالا مادرشوهر من از ترس میپرسه بدم یا نه میگم نه میبینه سرم گرمه یا رفتم سرویس میبینم یواشکی بهش همون چیزو میده خب مریضی مگه
وقتی میگم رفلاکس داره سالاد شیرازی نده یا سوپ جو واسش خوب نیست تا صبح نمیخابه
ولی من شوهرمو پر میکنم اون میتوپه به ننه اش بعضیا دایه مهربونتر از مادرن فک میکنن مامانا بچه رو گشنه نگه میدارن بدم میاد ازشون

خدايا چرا همه پدر شوهر مادر شوهرا پر از عقده هستن، منم تا الان اسير بودم از دست مادر شوهر نفهمم، واقعا نفهم ها، خداروشكر قطع رابطه كردم اعصابم آرومه، شما كار خوبي كردي اون حرف و زدي، از من ميشنوي بازم اينكارو كرد جوابشو بده

عزیزم براش چند دست لباس ببریه دست لباسی که میدونی خیلی داغونه اونو بپوشون براش بزارخواست چیزی بده اوندکثیف بشه نه لباس نواگه گفت چرا اینجوری لباس براش پوشوندی بگو مگه تو نیت نکردی بچه ای من هرلباس نویی بپوشه کثیفش کنی منم اینو پوشوندم کثیف شد نسوزم

نمیدونم چرا بعضیا میان میگن شما حساسی و بذار پدرشوهرت غذا بده و فلان،حالا یا خودشون براشون پیش نیومده یا بیخیالن یا قوم شوهر خوبی دارن ولی منم دقیقا مثل شمام خیلی مواظب لباساشم خصوصا اونا که خارجق و گرونن ولی اونا به پشمشونم نیست و دقیقا همین اتفاقا برا منم اقتاده اتفاقا خوب کردی رک بودی من تو اینجور شرایط دور از جون شما به شوهرم میگم مگه بچم بی مامان مونده که بخواد اونا غذا بدن؟جدای از لک شدن لباساش هر بار با چیزایی که نمیخوام شکمشو سیر کردن

الکی حرص میخوری پدرشوهر منم این عادتو داره تازه من خودمو کشتم تا یاد رفت فقط با قاشق خورده بچه بده دیگه حساب کن مازیار از نه ماهگی بخاطر اینکه میرفتم سرکار اونجا فقط قبلش میگفتم مواظب باشین رو لباسش نریره چون منم واقعا روی این موضوع حساس بودم البته مادرشوهرش هم حواسش به خوراکش بود هم لباسش

دقیقا همین مشکل منم دارم تازه علاوه بر لباس که داغون می‌کنه قاشق دهنی خودشم میده همیشه ام سرفه داره بچه منم همیشه مریضه 😏😏😏😏

کارش با یه لکه بر لباس حل میشه
می‌دونی کاش پدر شوهر منم به بچم اهمیت می‌داد
میومد خونمون با نوه اش بازی میکرد
نوه اش و بوس میکرد به نوه اش از مرغ میداد یا بقول تو می‌ریخت رو لباسش
با اینکه به روزی میشد همه بچه هاشو دورهم تو خونه خودشون جمع می‌کرد
نه اینکه ول کنه بره و مادرشوهرمم خونه خودش نباشه و بره خونه پسرش
گاهی میگم بقیه چه خوشبختن بخاطر داشتن خانواده شوهر
ناشکری نکن عمر اون لباس که با پول گرون هم خریدی از عمر عزیزانمون و خودمون بیشتره شاید ظاهر لباس تغییر کنه ولی ماهیتش همونه

ب نظر من سخت نگیر ارزش نداره واقعا.
لباس با لکه بر شسته میشه. ولی عشق ولذت اون لحظه پدربزرگ مادربزرگ عمو باب چه وبچه بااونا دل خوشیه ک دیگه برنمیگرده

ب نظر من هرموقع میری اونجا. لباس نو نکن تنش. یا کاور ببر بکن تنش لباسش کثیف نشه. حق داری

بنظر من که تند رفتی، حالا یه لباس بوده،
اونم از رو دوست داشتنش این کارارو کرده

منم اولش حساس بودم لباساش همه گرووون بعدم لک میشد بخدا هنوز دارمشون ک گذاشتم کنار همشون لک دارن پاک نشدن ولی خب خودمو زدم به بیخیالی دیگ

حق داری یه سری رفتارها وکارها حرص آدمو درمیاره ولی خب بزرگترن و قدیمی یه عمر اینحور بزرگ شدن شماهم هرچقد حرص بخور درست نمیشه که.بخوای جوابشم بوی زندگی خودت دچار چالش میشه پس یدونه لکه بر لباس سپید بگیر قوطیش صورتیه حتی لکه های فدیمی روهم میبره

من باشم میرم خونشون ولی شام نمی مونم یا لباسشو عوض میکنم

انقد بدم میاد از این رفتار
لجبازی میکنن با آدم هرچی میگی نده میدن
اختیار بچه خودمونم نداریم
خوب کردی گفتی آفرین👌🏻

عزیزم موقعه غذا خوردن لباسش و عوض کن بزار راحت باشه پدر شوهرت گناه داره دوست داره به نوش غذا بده

من به شخصه اهمیت نمیدم اگر لباسشم کثیف بشه هروقت میرم خونه مامانم یا مادرشوهرم میذارم قشنگ لذتشو ببرن ،اونام کیف میکنن همه چیزم تقریبا دیگه بهش میدم ..لباسشم میارم با لکه بر و صابون پاک میکنم ..ولی حالا شما حساسی نباید آنقدر مقاومت کنن دربرابر فهمیدنش

خوب گفتی مطمعنم دوباره بدترمیکنه توم بدتربگو😂

عزیز جان قبلاً هم بهت گفتم تا الان بازم خیلی حوصله کردین حرمتشو نگه داشتین😅
من معتقدم آدمی که زیاد تو کاری که بهش مربوط نیست وارد میشه و فضولی می‌کنه با زبون بی زبونی اعلام می‌کنه که تحقیرش کنید...
اینقدددددر از مرد فضول بدم میاد که نگو، انگار این خصلت بیشتر برازنده خانوماست تا آقایون😂

این قشنگ مادرشوهر پدرشوهر منن

انقد متنفرم از این قوم اجوج و مجوج
ایل و طایفه شوهر منم اینجورین هر موقع پسرم با باباش میره خونه مادرشوهرم چای میدن سیب زمینی آت آشغال هر چقد میگم ندین چای ضرر داره بیشعور مادرش میگ تشنشه بده چای واسه سردردش بهتره🙄مگ بچه سردرد میشه

آفریییین بهت منم دقیقا همین مشکلو با خانواده همسرم داشتم ولی همیشه شوهرمو پر میکنم که حرف بزنه🤭

خداکنه تکرار نکنه ولی این مدل آدما انقد دنده پهنن ،شایدم واسه حرص تو بدتر بکنه

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱ سالگی
مامانهای عزیز لطفا هر کس می‌دونه منو راهنمایی کنه چون خودم خیلی شکه شدم... امروز شوهرم بعد از ظهر خوابید منم پسرمو برداشتم بردم تو سالن و در اتاق خواب را بستم که صدا شوهرمو اذیت نکنه و بخوابه.. تو این مدت هم کارهامون کردم یه مقدار میوه تو یخچال بود که همه را برداشتم و شستم که بذارم تو یخچال ولی خوب وقفه افتاد و میوه ها نیم ساعتی بیرون یخچال موندن... شوهرم که بیدار شد بهش گفتم چیزی میخای برات بیارم... گفت آره میوه بیار منم رفتم تو آشپزخانه... پسرم کنار شوهرم رو کاناپه نشسته بود و باری میکرد یهو با نخ افتاد زمین به طوری که ملاجش رو زمین خورد و پاهاش بالا بود ... یه لحظه گفتم گردنش شکست ... حالا شوهر عوضبم شروع کرد فحش به من بده....که مادر فلان شده ت (یعنی من ) مقصره... حالا من هیچی نگفتم ... نشست میوه بخوره گفت چرا میوه ها داغه و شروع کرد به داد و بیداد ..اون نشسته بود رو کاناپه و من رو زمین کنار بچه م نشسته بودم که بهش میوه بدم .... بعد بند شد و با پاهاش محکم کوبید تو بازو چی من.یه جوری که انگار داره شوت می‌کنه یه توپ رو و بعد بهم گفت برو لباساتو بپوش کمشو از خونه من بیرون ... من بلند شدم برم تو اتاق دو باره با پاس زد به باسن من که یعنی تیرپایی داره میزنه بهم ...مدام هم می‌گفت میذارمت دم در و فلان.... من رفتن تو اتاق پسرم و همین طور شوکه بودم و نمی‌دونستم باید چیکار کنم چون شوهرم خیلی خرو گاوه و اگر میرفتم از خونه بیرون محال بود بذاره بچه رو ببرم و به هیچ عنوان هم نمی اومد دنبالم ... بعد چند دقیقه اومد گفت بیا بچه رو عوض کن چون پی پی کرده بود ...
مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
از خدا هیچی نمیخوام فقط میخوام هیچکسو محتاج بندش نکنه محتاج خود خودش بکنه چون محتاج خدا بودن بدون منته
دیروز واکسن بچه هامو زدم اومدم خونه مادرم که شبا کمک حالم باشم چون خونه مادرشوهرم تنها نمیتونم برسم به دوتاشون کسی کمکم نمیکنه همشون میگیرن میخوابن منم تنها تو اتاق با دوتا بچه نمیتونم واقعا بدنم کشش نداره دیگع
برا همین دیروز اومدم اینجا البته مادرم روزا کلا سرکاره ۷ صبح میره ۹ شب میاد به اسرار خودش میره سر کار ها واکرنه هیچ احتیاجی نداره
امروز ظهر که بچه ها خیلی بی قراری میکردن گریه میکردن هول هولکی یکم نهار اماده کردم برا خودمون که بچه ها هم بخورن یکم هر چند چیزی نخوردن خودمم زیاد میلی نداشتم برادرم و پدرم خوردن سفره همون‌جوری باز مونده بود بچه ها هم گریه میکردن بردم خوابوندم دیگه انقد خسته بودم سفره رو حمع کردم یکم سوپ مونده بود ته قابلمه یکمم برنج بود یکی دیگه از قابلمه ها اونم گذاشته بودم رو گاز یادم رفته بود بزارم یخچال پدرم الان برداشته هر دوتاشونو با یه دست قابلمه هارو کذاشته رو هم به زور میخواد که جا بدع تو یخچال قابلمه ها رو هم جا نمیشن ها باید یکی یکی بزاری کنار هم شیشه رو میبره بالا که اینا رو هم جا بشن که اونم قابلمه سوپ سر خورد افتاد زمین همه جا شد سوپ یخچال فرش ماکت رو فرش همه جا شوپ شد عوضش به خود دست پا چلفتیش غر بزنه به من فحش میده به من غر میزنه که تقصیر توعه یدونه قابلمه رو از دست من نمیگیری انکار خیلی پیر شدی مگه چند سالته ۵۰ سالته دیگه والا مردای دیگه ۷۰ سالشونه هنوزم زرنگن
اخه بکو تو که میخواستی زرنگ کاری کنی ظهر سفره رو جمع میکردی که نمیموند رو زمین الان اومده غذا میزاره یخچال
سر بچه هام داد میزنه سر خودم داد زد
مامان حسنا مامان حسنا ۱ سالگی
سلام مامانا خدا قوت
گفتم از تجربه ام بهتون بگم دختر من پنچشنبه دندون در آوردم فرداش جمعه ظهر شروع کرد اول اسهال بگیرد ۴بار شکمش کار کرد بعدش بدنش گرم شد اول کاری که کردم شربت آبلیمو درست کردم و بهش دادم گرمی بدنش یکم اومد پایین بهتر شد عصری براش کته ماش درست کردم بهش دادم اصلا هم همراه غذاش ماست بهش ندادم چون اسهال داشت بهش ندادم دوبار بهش موز دادم میوه دیگه ایی هم اصلا بهش ندادم ساعت ۸شب یکم دیگه کته ماش بهش دادم و یک ساعت بعدش هم یکم چایی نبات (نبات سفید )بهش دادم ساعت ۱۰شب که شد بچه من نه دیگه اسهال داشت و نه دیگه بدنش گرم بود خوب شد کامل ‌.
برای اولین بار زودی نرفتم سراغ دارو و دکتر اول دمای بدنشا کنترل کردم و بعدم چیزهایی که برای خوب شدن بود غذا میوه و شربت بهش دادم واقعا هم خوب شد گاهی وقتا خودمون با مراقبت کردن و رعایت کردن یک سری مواد غذایی میتونیم به خوب شدن بچه کمک کنیم گفتم تجربه ام بهتون بگم که اگر یک روز نیاز داشتید بتونید استفاده کنید‌
برای یبوست بچه هام هم میتونید از میوه گیلاس کمک بگیرید من دختر بزرگم ۵سالشه و یبوست دارد از وقتی که گیلاس اومده مرتب دارم بهش گیلاس میدم مشکل یبوست برطرف شده و شکمش کامل کار کرده به خاطر سردی گیلاس هر وقت گیلاس بخورد بعدش بهش خرما میدم .
مامان شایلین مامان شایلین ۱ سالگی
سلام خانوما امدم درد و دل کنم دلم آتیش گرفته از حرف خواهر شوهرم با اینکه من تا حالا کوچیک ترین بی احترامی و حرف بدی به اونها نگفتم اونا به راحتی دلمو میشکنن بغضم گرفته گفتم با شما درد و دل کنم
امروز اومد خونمون که من بچشو نگه دارم تا بره برای خودش و بچش لباس بخره منم گفتم باشه من نگهش ممیدارم تو برو بعدش گفت از اون سرهمی میخوای برم یدونه له دخارت و یدونه به پسرم بگیرم گفتم بیا باهم بریم تا خودشو ببرم اندازش باشه باهم رفتیم من یدونه کاپشن برداشتم چون تا حالا دخارم کاپشن براش نخریده لودیم همه لباساش گرم گن بوده گفتم یدونه له لاوین بگیرم واسه سال بعدش اونم یدونه کاپشن برداشت با یدونه تیشرت و شلوارک برای بچش بعدش از ساعت ۳ و نیم تا ۱۱ شب رفته بود تا برای خورش و بچش خرید کنه ساعت ۱۱ شب امده خونمون لباساشو نشون داده میشه حالا تو برای دخترت چی میخوای بخری گفتم نمیدونم تا برم بگیرم میگه دخترت لباس زیاد داره خیلی براش خرید میکنی خیلی خوب نیست بچه زود بزرگ میشه کمتر خرج کن منم موندم چی بگم در حالی که دخدرم لباس عید براش نگرفته بودم فقط دو دست لباس گرم داره که هی همونارو میپوشه منم ناراحت شدم چیزی نگفتم گفتم دخترم فقط لباس زمستونی داره نباید ی لباس نازک باشه تا هوا گرم میشه بپوشه هر لباسی که جدید میاد سریع تن بچش میکنه یا هر وقت که بچشو میبینم یک لباس تازه پوشیده ولی تا منو میبینه میگه بچم لباس ندارخ و فلان لباس خیلی خوب نیس نگیر گوشامو کر کرده دیگه شده شوهر نفهمم هم هی دهنشو وا میکنه اونو به حرف میاره که لباس بگیرم به دخترم اونم هی منو نصیحت میکنه از دستشون عاصی شدم بخدا دلم داره میترکه چیکار کنم من بدبخت
مامان شکر پنیر مامان شکر پنیر ۱۷ ماهگی
سلام عزیزای دل دوستای خوبم مامان های قشنگ

امروز یه پیام گذاشتم که در ادامه اون اومدم تا تجربه خودم رو در مورد از شیر گرفتن بگم

البته اینم بگم که دختر من در کل بچه سختی نیست و خیلی قانونمند هست

من از همون یکی دو ماهگی دخترم اصلا بهش هر دقیقه شیر ندادم طبق برنامه پنجره بیداری متناسب با سنش پیش رفتم مثلا برای یک ماه ۴۵ دقیقه بیداری بود من دخترم رو با روتین می‌خوابوندم بعد که بیدار می‌شد همون اول بهش شیر میدادم اونم فقط در حدی که خودش می‌خورد نه زیادی مثلا اون موقع ها دختر من تهش پنج دقیقه شیر می‌خورد اونم از یک سینه و سیر می‌شد و سینه دوم رو نمی‌خورد کلی هم ای همین گهواره و اطرافیان شنیده بودم که بچه باید بیست دقیقه مک بزنه امت با مشورت و مطالعه با پزشکان و … دیدم اشتباه هست و دختر من با همون پنج دقیقه سیر می‌شد
از طرفی شب ها هم چون دخترم ۳۸ هفته کامل به دنیا اومده بود و نارس نبود خداروشکر و ورن حداقلی رو داشت باز هم به اجبار بیدارش نمی‌کردم و هر وقت خودش می‌خواست بیدار می‌شد دکتر گفت نهایتا ۴ ساعت خودت شیر بده اما دختر من نمی‌خورد و ساعتش رو پیدا کردم دختر من پنج ساعته بود و بهش اجازه دادم هر زمان خودش بیدار شد بخوره این باعث شد که دختر من برای شیر شب و روز روتین و ساعت داشته باشه یعنی سر ساعت شیر می‌خواد و دفعات شیرش مشخص بود بزرگ‌تر که شد دیگه سر هر غر و گریه ای بهش شیر نمی‌دادم چون تایمش مشخص بود برای حذف شیر شب هم از چهار ماهگی شروع کردم و از نزدیکترین تایم به وعده شب شروع کردم

توی کانال تلگرام کامل گذاشتم خیلی طولانی شد باید چند سری بگذارم

https://t.me/babyfood_momybahare
مامان سیاوش و تودلی مامان سیاوش و تودلی ۱ سالگی
سلام مامانا من یه مسئله ای برام پیش اومده بیاید بگین چی کار کنم و حق با کیه؟
من پسر کوچیکم اول سال مهدکودک بود اما اسفند ماه بخاطر رفتارهای مهدکودک از مهد آوردمش بیرون و با سرویس مدرسه سر راه می ذاشتمش خونه ی پدر مادرم. با اینکه پسرم کلا دو هفته اسفند با ما بود راننده سرویس پول اسفند پسرمم اندازه ی ماه کامل خواست.
گذشت تا فروردین دوباره برای فروردین هم خودم رو کامل حساب کرد هم پسرم را و من ۲۵۰۰ بهش دادم. با اینکه اگر هر روز برای رفت و برگشت اسنپ دو مسیره می گرفتم در گرون ترین حالت ممکن می شد ۱۹۰۰. الآن اردیبهشت ماه بهش می گم پسرم را دیگه خانه ی پدر مادرم نمی ذارم. دوتا مسیر نیستم یا پسرم با سرویس شما نمیاد گیر داده باید بهم پول کامل دونفر یعنی ۲۵۰۰ بدی. در حالی که پسر من این ماه کلا ۴ روز با سرویس اومده سر راه دادیمش مامانم. خونه مامانم هم سر راه مدرسه است. توی این ۴ بار فقط یه کوچه این آقا چرخیده و دیگه هم نمی ذارمش اونجا. این درسته که بابتش از من ۱۲۵۰ بگیره؟
اینم بگم که من شهریه اسفند و فروردین و اردیبهشت خودم را کامل بهش دادم و می دونم همه جا اینا رو کامل می دن.
اما برای بچه کوچیک که فقط چند روز اومده روی پاهام نشسته خیلی ستمه‌ ۱۲۵۰ بدم. من سرویس گرفتم که برام به صرفه تر در بیاد ولی الآن همش دارم از اسنپ هم پول بیشتری می دم😞😞😞😞
خیلی هم بی ادبیه و هرچی براش توضیح می دم با بی ادبی جواب می ده.