۲۹ پاسخ

بنظرم بچه با بچه فرق میکنه
حالا که بهش حس خوب میده وخوشحاله بزار مهد بره
بهزحال بچه ها اینقدر پاک ومعصومن که اگر خوشحالن معلومه از ته دل خوشحالن و اونجا اوکی هستن
اگر ناراحت باشن یعنی مشکلی هست

ایکاش یاد بگیریم ی وقتایی از دیدگاه طرف مقابل هم ب موضوع نگاه کنیم شاید اینجوری بتونیم هم قضاوت درست تری داشته باشیم و هم اینکه خودمونم ی چیزی یاد بگیریم.
دوستانی ک نسبت ب نظر مادرانی ک نظر منفی داشتن نسبت ب مهد و حتی دلیل هم آوردن و جالب اینکه ی سری از این مادرا خودشون مربی مهد بودن و از نزدیک لمس کردن همه چیز و ،،، بعضی از مادرا گارد محکمی گرفتن
من خودم تا قبل از این نظرم نسبت ب مهد مثبت و سفید بود
ولی وقتی نظر بعضی از مادرا رو خوندم متوجه شدم ک نه ، مهد هم میتونه خوب باشه هم نباشه و اینکه من باید ی سری نظارتها و توجهات و مثل مواردی ک مهشید جان گفت و دقت کنم و مراقب باشم،در حالی ک قبل از این متوجه این موضوعات نبودم
پس چ خوب گاردمون همیشه سفت و محکم نباشه چون همسو با نظر مانیستن
شاید اگه کمی تامل کنیم ببینیم میتونه درست هم باشه.
خدا رو شکر ک لیا جون دوباره ب مهد دوست داشتنی برگشته و حال دلش خوب
منم خیلللی زیاد دوست دارم امسال دخترم و ببرم مهد مخصوصا ک خودش هم خیلی علاقه داره
منتها این وسط از ی موضوعی میترسم ک شده ی چالش برای اینروزا زندگی من
فصل پاییز شروع انواع و اقسام ویروساس،و متاسفانه تو مهد هم همیشه مثل مدارس ی مرکز پخش برا ویروس
چون ی دختر بچه دیگه هم دارم ک تازه وارد ۶ ماهگی شده همش میترسم نکن دختر بزرگم بره مهد و ویروسی بیاره ک هم خودش درگیر بشه هم دختر کوچیکم، ک خب طبیعی ک بیشتر نگران دختر کوچیکم هستم چون هنوز خیلی کوچیک،
خدا کن بتونم ب ترسم غلبه کنم و ی مادر قوی باشم و ب درستی مدیریتش کنم

خسته نباشی باریکلا ناهار فردا رو هم پختی از الان،هر جا بچه ها خوش باشن اونجا جای خوبیه

خواهر من یک روز ازمایشی تو مهد کار کرد حالا مهدش مشهورو ۳ستاره بود .ولی میگفت خیییلی رفتارشون با بچه ها بدو تنده و همه چی رو از سرباز کنی میکنن و وقتی خانواده ها میان پیش اونا با بچه ها خوبن .خیلیا از این بابت از مهد خوششون نمیاد .
نمونش خواهرم میگفت غذارو پوره کرده بودن میزاشتن دهن بچه بهش میگفتن نجو فقط قورت بده میگه در عرض یه رب غذای کلی بچه رو اونجوری دادخوردن

خسته نباش گلم

اتفاقا پسر من عاشق مهدشه وقتی تو خونه اس حس میکنم بهش ظلم میکنم

عزیزم لیا جان خودش برای هردوتا جیش ۱و۲ مستقل میتونه بره خودش سرویس .دخترم من ۲ رو خودش نمیتونه بشوره برا همین با مهد رفتن مشکل دارم

مهد جای بازی همسن و سال خودشونه بیشتر خوش میگذرونن

خداقوت زرنگ بانو.

والا من هر روز رو دور تندم امروز یه عروسک هم دیدم خوشم اومد شروع کردم بافتن

تصویر

امروز پسر من از سمت مهد رفت اردو منم با دوستام رفتم بیرون دوستم میگفت وااااای تو چقدر ریلکسی چرا نامحسوس نرفتی دنبال بچه و بیخیالی..بچه های این زمونه خیلی تنهان مهد بهترین گزینه است براشون من با مهدکودک زیر ۳ سال مخالفم ولی

خداقوت عزیزم
بعضیا چون محیط بد بوده فکرمیکنن دیگه همه جا محیطش مناسب نبست بهمین خاطر حس منفی دارن
مهشید جان پسر لیدا جان عمل شد حالش چطوره؟ازدیروز خداشاهده خیلی توفکرشم

مهد که خیلی خوبه فقط زمستونا ویروس زیاده من میترسم پسرم بزارم مهد

من که یه هفته است کارم شده گریه که چرامثل احمق هاقبول کردم اومدیم توروستاخونه خریدیم نمیتوونم دخترمومهدیاکلاس ببرم

منم قراره بره از اول مهر🥲
و تمام استرسسسس وجودمو‌گرفته

خداقوت
ساعت چند بیدار شدی
م̷ـــِْن بیدار میشم تا روشن بشم و کارم شروع کنم یه ساعت طول میکشه خسته ترینم دلیلش چیه

مهشید جان چطوری این چدن های گازتو تمیز میکنی
بخدا من دست ندارم دیگه از بس سابیدم

خسته نباشید
من به عنوان مربی سال قبل مهدکودکی رفتم که کاملا نظرم درمورد مهد عوض شد، شاید همه فکر کنن شاید یه مهد کودک معمولی رفتم ولی این مهد کودک توی شیراز جزء مهدهای برند وجای خوب هست،خودم دوماه قبل شروع سال تحصیلی اونجا بودم ولی فکر نمیکردم، همچین مهدکودکی باشه.الان هم شهریه 80میلیون میگیره ولی اگر 8میلیون هم بگیره باز هم بچه ام اونجا نمیزارم، به عنوان کارورز بیشتر مهد کودک ها رو رفتم، میتونم بگم تقریبا همه مثل هم شدند ودیگه مهدکودک مثل قبل نیست درصورتی که من از سال 89مربی هستم ولی الان دارم یه همچین چیزی میبینم
توی پیام های قبلیم درمورد اون مهد نوشتم

من دوست دارم مهد میره دخترم
چون واقعا بعضی روزها من کشش ندارم براش وقت بذارم این نبود انرژی من در مهد جبران میشه
هم شعریاد میگیره هم با همسن و سالاش بازی میکنه هم اونجا تخلیه انرژی میشه دیگه با من کاری نداره

بنظر منم خیلی خوبه مهد بچه اجتماعی تر هم میشه .گلم سینک ظرف شوید پیانوی بود ازش راضی هستی؟

منم پسرم از دوسالگی عاشق مهد بود با بچه ابجیم میرفته سر کلاس از ترس دستشویی میرفتیم میوردیم گریه الان ک 3ساله کیف وسیله برداشت بره مهد🤣🤣

مامان لیا روبیکا پیام گذاشتم ممنون میشم ببینی

بنظرم مهد از عذاب وجدان آدم کم میکنه اینطوری که وقتی بچمون میره مهد با همسن و سالاش بازی میکنه چیزای جدید یاد میگیره و انرژیش تخلیه میشه و مادر بچه کمتر دچار تنش میشه و ی رابطه سالم بین مادر و کودک ایجاد میشه❤️

خسته نباشی ،من خودم موافق مهد هستم به خاطر همه دلایلی که گفتی و دلم میخواست پسرمو ببرم ولی وقتی تو اطراف ما برای تحقیق به مهد ها سر میزدم فهمیدم تومناطق ما مهد یعنی دوتا اتاق کوچیک که شدن کلاس ویه یه محوطه کوچیک بازی که پارک محلمون خیلی بهتره ازشون ،وتنها مطالبی که یاد بچه ها میدن همون مفاهیم پیش دبستانی و دبستانه دلی حالی که نه خبری از کارهای دست ورزی ،عملی ،بازی و خلاقیت ،اموزش مهارت های زندگی مناسب سنشون مثل نه گفتن شناخت احساسات فعالیت هایی به غیر از درس خوندن که واقعامناسب باشه نمیدونم متوجه منظورم میشی یانه ،وگرنه ریاضی و علوم و نقاشی و شعر و که تو پیش دبستانی و دبستان هم دارن به خاطر همین واقعا نبردم ولی اگر شما از شرایط مهدش راضی هستی خیلی هم خوبه که بره نظر من اینه که بستگی به مهد داره

پسر من مهد نرفته ولی عاشق مهدِ
انشالله از اول آبان میزارمش
هم بازی میکنن، هم چهارتا چیز یاد میگیرن، هم اجتماعی تر میشن
تازه خداتومنم هزینش میشه😅😅😅😅
کی میگه مهد بده

ول کن زنای اینجا بعصی هاشون یه تفکرات پوسیده و پوچی دارن که نگو نپرس

بعضیا فقط دوست دارن الکی حال دیگران رو بد کنن و به آدما عذاب وجدان بدن شما اصلا به حرفاشون فکرنکن مهشید جان 🥰

خسته نباشی دختررر

خدا قوت عزیزم
یه سوال گلم دخترتون دستشوویی که میره وایه هر دو مورد خودش کامل میتونه تمیز کنه و بیاد بیرون؟

سوال های مرتبط

مامان لیا جون 💞 مامان لیا جون 💞 ۳ سالگی
کته گوجه ایز لودینگ....
دخترا امروز داشتم کامنتای پست اخر مامان عماد فائزه رو میخوندم چقدر کادر درمان مادرا رو اذیت کرده بودن
نمیدونم خصوصی بودن یا دولتی
یعنی همه جا همین طوره ؟
چون من فکر میکنم یکی وجدانش مشکل داشته باشه مهم نیست تو چه بیمارستانی کار کنه زهرش میریزه
چون من زایمانم بیمارستان خصوصی بود ولی پرسنلش بلایی سرم اوردن که تا پای مرگ رفتم انقدر کثیف بود که یادم میفته عقم میگیره از وضعیت اونجای خودم
ولی اینجا که لیا بردم خیلی خوب بود
دکتر لیا گفت اگه یوقت مشکل هزینه داشته باشین زیر نظر استادام ببرم دولتی
گفتم تنها چیزی که اصلا بهش فکر نکنین همینه
بنده خدا تک تک روند درمانی و داروهای لیا و پرونده لیا رو اول میبرد بیمارستان نمازی کامل با اساتید اونجا جلسه میذاشت کنترل میکرد بعد میومد پیش لیا
خداروشکر بجز یه مورد که یه مریض ویروسی اوردن تو اتاق و بعد اعتراض سریع بردنش کادر درمان و پرستارا انقدر خوب بودن انقدر مراعات لیا میکردن اصلا نیاز نیود بری دنبالشون سرساعت و مرتبا بالا سرش بودن لیا ازشون میترسید البته بیشتر چون رگهای دستاش درد میکرد هی چک میکردن وقتی میدیدن خوابه میومدن تا لیا بیدار میشد پشت پرده قایم میشدن😂😂😂 انقدر مهربون بودن فقط میخندیدن
با وجود همه بدقلقی های لیا که بچم بخاطر دردش بود ولی خیلی با حوصله و بامهربونی برخورد میکردن
نظافت که روزی چندمرتبه تمیز میکردن و هرچی میخواستی سریع میاوردن
من که خیلی خیلی راضی بودم
بیاین شما هماز خاطرات بیمارستانتون بگین
مامان لیا جون 💞 مامان لیا جون 💞 ۳ سالگی
درد و دل
بعد از مریضی لیا بخاطر ترسم از وخامت مریضیش و دردی که میکشید و دیگه دستاش رگ نداشت همونا هم که بود درد میگرفت دکتر میگفت یکی از داروها رگ رو خراب میکنه و از اول که دارو میریختن تا زمانیکه سروم تموم بشه لیا درد داشت گریه میکرد و جیغ میکشید سرتایم دارو میدادن و کلا خواب نداشتیم شبانه روز مرتبا جیغ و گریه ادامه داشت با گریه بغل من پناه میاورد ولی من باید سفت نگهش میداشتم که پرستارا کارشون بکنن
افسردگی خیلی بدی گرفتم
جوریکه قبل مریضی یه کلاس میرفتم خیلی پیشرفت داشتم الان دیگه نمیتونم ادامه بدم قاطی میکنم امروز به مربی گفتم کلا کنسلش کن
و بعد اینمدت همه ناراحتیام رو سر لیا که حال روحیش از منم بدتر بود خالی میکردم یبار بهم میگفت مامان جیک نزن سرم
حرفش از سرم بیرون نمیره
چند وقت پیش مدیر مهدش جلسه گذاشت که از اخلاقیات لیا صحبت کنیم که رو چه نقاط ضعف و قوتش کار کنیم و نحوه برخورد رو بمن میگفت که هماهنگ پیش بریم نتیجه خوب بگیریم دیدم چقدر خلاف اون رفتاری که باید باهاش میشد رو رفتار میکردم
به خودم اومدم دیدم دارم فوبیاش رو بدتر میکنم
اون نباید بخاطر حال بد من ضربه بخوره
از وقتی رفتارم درست کردم خیلی خوب شدیم خیلی نتیجه خوبی گرفتم
بچه ها خام بدست ما اومدن و همه رفتاراشون نتیجه طرز برخورد ما با اوناست
اگر لجبازن جیغ میزنن اذیت میکنن اشکال تو نحوه برخورد ماست
خیلی تو روی دخترم شرمندم که اینمدت اذیتش کردم
مدیر لیا مثل یه فرشته بود که ناخواسته من رو که راهم و گم کرده بودم روبه خودم اورد
مامان لیا جون 💞 مامان لیا جون 💞 ۳ سالگی
سلام دخترا خوبين
ما بعد از مدتها امروز اومديم خونمون
ليا هم دكتر داروهاش عوض كرد خداروشكر بهتر شد دیگه تهوع نداشت فقط گاهی حساسيت و كهير ميزنه نسبت به دارو كه امروز دیگه اخرين روز داروش هست
يه سرى ازمايشهاى مربوط به سيستم ايمنى بدنش هم گرفتن قرار بود امروز جوابش بدن كه میگن هنوز اماده نيست توهفته مياد ان شالله جوابش خوب باشه نميدونم چرا ولى استرسش دارم خونه هم تقريبا كاراش تموم شده كاراى نظافتش مونده كه هرچی همسر گفت تميز ميكنم بعد بيا گفتم كار تو نيست كارتو به دل من نميشينه
اومديم واحد روبروييمون كه دوست همسرمه مونديم
كه نزديك باشم هى كاراى خونه رو انجام بديم تا كامل مستقر بشیم
همین خونه نيمه اماده مون هم واقعا ارامشه هیچ جا خونه ادم نميشه
خيلى روزاى بدي رو گذروندم
بيمارستان كه جاى خود داشت
هميشه همچین مواقعى كه خونمون كار داشت ميرفتم خونه مامانم و چقدر ارامش داشتم
ولى ايندفعه چون خواهرم دندونپزشك مرتبا تو درمونگاه هست و ماهى يكبار هم سوغاتى ويروس از مريضاش میگیره و دوباره هم مريض بود بخاطر ريه ليا نرفتيم
خونه مادرشوهر بوديم چه چالش هايى داشتم
ليا من و صدا ميزد همسايه صداش درميومد كه بچه چرا صدا ميكنه بسكه عين مار هيس هيس كردم سرويس شدم فقط هم همه زورشون به صداى ليا بود
يكى تو حياط موتور برق زده يكى ساخت وساز داشت يكى سگ داشت ولى همينكه صدا ليا درميومد باويلا ميشد
لیا هم بعد از بیمارستانش بود با این روحیه ش اذیت میش
عزیزان لاکچری نشین صدای بچه اذیتشون میکنه صدای سگ مشکل ندارن
دیگه بچم داشت اذيت ميشد نموندم اومدمد