۴ پاسخ

دست تنها سخته بخدا
ولی باز تلاش کن عصبی نشه گناه داره
تو هم گناه داری خدایی اما مادر بود عجرش زیاده

منم خیلی عصبی میشم خودمو میزنم سرش داد میزنم بعد میشینم گریه میکنم خدا بهمون صبر بده واقعا

منم مثل تو دارم از خستگی میمیرم تنها بزرگ کردن خیلی سخته

منم اینجوریم دست تنها تو یه شهر غریب واقعا سخته

سوال های مرتبط

مامان دلوین شریفی مامان دلوین شریفی ۸ ماهگی
از همین الان به فکر قطع شیر شبم و بع فکر شیر برداشتن اصلا نمیتونم تا دوسال شیر بدم فکرشم دیونم میکنم لعنت بهم که چقدر بیشعور و بدم که یه شیر دادن این همه برام سخته یادم میاد تا نزدیک یک ماه شیر میدوشیدم سینه مو نمیگرفت با اینکه شیر داشتم خیلی افسرده بودم به مامانم میگفتم شوهرم مبگه نتونستی شیر بدی هم اشکال ندارد تربیت چیزای دیگه خیلی مهم تره مامان گفت فقط شیر دادن مهمه حالا بجز شیر دادن میخای چکار کنی فقط نیاز به شیر دارد قلبم شکست من خونش بودم تمام عالم روی سرم خراب کرده بود افسردگی را بیشتر میکرد غیر مستقیم میگفت برم خونمون فقط برای سینه گرفتن هر روز داشتم شکنجه روحی و روانی میشدم الان دخترم ۸ ماهشه ولی هنوز سینه هام هرزگاهی زخم میشند حیلی درد میگیرند حالم بده خیلی کسی درک نمیکنه هر روز سرم درد میگیرد خیلی فشار روم مثل پیرزن شدم زانوهام درد میکنند به سحتی از روی زمین بلند میشم دو سه ماهی خوب شده بودم باز برگشت به روال قبلی درد دارم از خودم بدم میاد یه آدم بی عرضه ک نمیتونم به خونه زندگیم برسم و چاق بدریخت