۹ پاسخ

منم خیلی خواب پسر بچه میدیدم

خواب دیدم مامانم بهم یه تخم مرغ داد
تخم مرغ تو خواب نشونه دختر هست

من قبل بچه اولم خواب دوتا نوزاد دیدم از مامانم پرسیدم این بچه ها مال کین گفت دختره مال توعه پسره مال من مامانمم اونموقع ها تازه ۵ ۶ ماه بود فوت شده بود سر دومیم خواب دیدم یه پسر بچه گریه جیغ که نزار منو ببرن مامان جفت بچه هام دختر شدن

آره من چند بار دیدم همشم جنسیتش پسر بود و پسرم شد
یکی از خوابام..خواب دیدم رو تخت بیمارستان دارم زایمان میکنم زیاد درد نداشتم فقط داشتم زور میزدم حتی خودم بچمو بدنیا آوردم با این که دکتر کنار میزش نشسته بود کاری ب من نداشت 😂
منم بلند شدم بچمو برداشتم رفتیم هیئت
دیدم بچم ادرار کرد اونجا فهمیدم که بچم پسره
دختر خالم و خاله همسرم و دوستم اونا هم خواب دیدن من بچه دارم پسره

بله دایی و عموم که فوت شدن اومدن به خوابم بهم تبریک گفتن

خواب بچه که نه ولی تو خواب یبار دیدم چند گونی برنج خریدم و یبارم دیدم یکی بهم یه فطیر داد گفتن تعبیرش بچس و یکی از اقواممون دیده بود که مادربزرگ خدابیامزرم تو خواب بهش گفته بود سارا بارداره ولی من اون موقع گردن نگرفتم

بله من خواب دیدم باردارمو بچم پسره خیلی شبیه به چهره الان پسرم بود و یه هفته بعدش پریودم دیر شد فهمیدم باردارم و خواب دیده بودم همسرم برام چن تا النکو خریده ک تعبیرش بچست

منم خواب دیدم داره بارون میاد یه پسر بچه زیر بارونه رفتم بغلش کردم بارونشم بارونه سیب بود 😊

بله دیدم خواب دیدم دنبال به پسر بچه بودم تو مشهد .رفته بودیم زیارت

سوال های مرتبط

مامان ♡آقا علیرام♡ مامان ♡آقا علیرام♡ ۲ سالگی
اون مدتی که علیرام توی بیمارستان بود چیزایی به چشمم دیدم ک تا الان ندیده بودم
اتاق بغلی علیرام ی بچه ی ۵ماهه بود ک یسره تشنج میکرد و مامانش کلا تنها بود و همه ی فامیلاشون از جمله شوهرش رفته بودن کربلا
هرسری بهش سر میزدم داشت گریه میکرد
آخرش هم اعزام شد ی شهر دیگ🥲
روز پنجم هم بود ک ی بچه ی پنج ماهه دیگ رو آوردن ک سنگ کلیه داشت حالا نمیدونم تشخیص درست داده بودن یا نه
اما بچه کلا درد داشت و گریه میکرد
یا ی بچه ی دیگه ک اونقدر رگ نداشت از پاهاش رگ میگرفتن
وای ک چقد وحشتناک بود
ی شب قبل از مرخص شدن علیرام،دستشو تکون داد آنژیوکت درومد
پسرمو بردن اتاق پانسمان و تزریقات
نمیدونم برای بار چندم ازش رگ گرفتن
علیرام مثل بیدار می‌لرزید و گریه میکرد
منوهم از اتاق بیرون کردن
توی راهرو راه میرفتم و فقط گریه میکردم و میگفتم خدایا زودتر ازینجا خلاص بشیم
و الان که خونمونیم پسرم زندگیمو به گند کشیده
فرش هال رو کثیف کرده
براش شن بازی خریدم و همه ی خونه رو پر کرده و اتاق خودش جا نیست پاتو بزاری و منم ی سره در حال تمیزکاریم
ولی دیگه مهم نیست
اینا رو گفتم ک تا بچه ها سالمن قدرشون بدونیم خدایی نخواسته وقتی بخواد کار آدم ب بیمارستان بکشه تازه میفهمی چه نعمتی داشتی و قدرشو ندونستی❤️‍🩹