خواهرها توروقران بگید چکار کنم به جنون رسیدم هزارتا فحش و کفر دادم پسرم ۸ ماهشه یه تانیه بند نمیشه بدون من اگه یه تانیه گزاشتمش زمین جوری گریه میکنه و دنبالم سینه خیز میاد انگار منو دارن میکنن تو قبر اصلا نمی تونم نفس بکشم یا حتی برم دسشویی میگه یا سینه ت تو دهنم باشه دم به دقیقه یا بغلم کن یا دراز بکش تا من هی بیام رو شکمت و قفسه سینه ت به ابالفضل دنده هام داره میشکنه بس زورشون میکنه
از صب تاحالا نه صبونه نه ناهر درس حسابی خودمو دخترمو خوردیم نه کاری کردم فقط این دهنش متل غار علی صدر بازه وگریه میکنه

منمممم دیونم کردههه بقران روانیییی شدم از دستششششش غلططط بکنم بیام دوباره ب این دوران میخام دیگ زنذگی کنم بخدا هزار مدل غذا و اب میوه طبیعی براش درست میکنم انگار ن انگار مغزمووو نابوددد کرده فقططط شیر و اب لعنتیی

عزیزم یدونه از این آغوشی ها بخر بنداز رو کولت کاراتو انجام بده دوسش داشته باش خوابید برنج بزار با تن ماهی ،،تو فريزر همیشه غذا فریز کن قرمه سبزی فلافل کباب دستی بادمجون که گرسنه نمونی شوهرت اومد بده نگه داره الویه درست کن تا چند وعده بخورید هویج بخور بزار شیرت زیاد بشه بشین پیشش به جز تو کسی رو دوست نداره،تو رو خدا از وجودش لذت ببر نزار بترسه از نبودت استرس بگیره بزرگ شد انواع فوبیا ها رو تجربه نکنه بشین فکر کن خیلی ها حسرت بچه هستن خدا نعمتو بهت داده اون بچه بهت احتیاج داره دوسش نداری میتونی بدیش به کسی؟

عزیزم چقدر اذیت میشی اما این زمان کوتاهه انقدر حرص نخور
اضطراب داره بهش اطمینان باید بدی
مگر برا ما بدون ما میمونه؟!
یساعت میرم باشگاه
مادرم یا همسرم چنبار ز میزنن...
بجا اینکه انقدر ناراحت بشی از دیگران کمک بگیر یزره باهاش بازی کن آروم بشه کمتر هم وابسته ت میشه گلم
خودتم استرس داری بهش انتقال میدی
من نمیدونم شوهرت کجاس کی میخاد کمک بده!!!!! ک توی مادر ب این حد از ناراحتی رسیدی منم برات ناراحت شدم

وای منم همینجوریه دخترم دقیقا اوروز بعد ک خابید اقد زدم تو سر خودم میگفتم الان خودمو میکشم بغل هیچکی نمیره
دلم نمیخاد ن جایی برم ن کسی بیاد خونمون اعصاب ندارم همش دارم فحش یمدم ب خودم
ی لحظه نمیمونه

عزیزم شاید شیرت سیرش نمیکنه ک مدام گریه میکنه سعی کن با اسباب بازی هاش یا ب دخترت بگی باهاش بازی کنه تا سرگرم شه بنشون جلو تلویزیون تا یکم نفس بکشی

قشنگم قربونت برم این اضطراب جداییه
درموردش بکم تحقیق کن