۹ پاسخ

دخترتم بفرست مهد

خب اگه مشاوره مدرسه دولتی قبول شدی معمولا مدارس شیرخوارگاه دارن یه مربی بگیر که تو مدرسه بچت نگه داره شما هم زنگای تفریح پیشش هستی

عزیزم تو ازون مدل شوهرایی داری که اگه نمیتونی ولش‌ کنی و طلاق بگیری نباید ادم حسابش کنی، انگار ن انگار که وجود داره زندگی خودتو داشته باش علایقت،
تفریحاتت، زندگیت و به خودت یاد اوری کن اون هیچکس نیس تو زندگیت فقط پول ازش بگیر و نزار ازینم قصر در بره

اخه با بچه ی هشت ماهه که نمیشه جدا بشی سخت تر میشه برات از دیگران کمک بگیر روی کمک ادم بی مسئولیت و بی احساس حساب باز نکن بعدشم دیگه بچه دار نشو ، ی شب برو خونه ی مادرت یا مادرشوهر استراحت کن ازشون کمک بگیر

چنان بهش میتوپم ک دیگه این کارو نکنه
یعنی چی آخه
مگه بچه منه فقط

خدا آدمو گیر آدم بی مسئولیت نندازه 🤦‍♀️
بچه گناهی نداره که بذاری گریه کنه تا اون آدم بی مسئولیت دلش به رحم بیاد
منم جای تو بودم به طلاق فکرمیکردم اما دوتا بچه داری پیش مشاور برو از یه بزرگتر کمک بگیر بخاطر اون دوتا تلاشتو بکن بعد برو سراغ خونه آخر
اگر بتونی مستقل بشی و کاری داشته باشی هم خیلی تو روحیه ات اثر داره

چرا قبلش خیلی بهش گفتم که متل اون یکی نکنی
من خودمم بچه دوس دارم دلم نمی خواست دخترم تنها باشه اونم عشقش پسره کلا میگن پسر پشته
ولی هیچ کمکم نمیکنه به امام حسین دیگه رد دادم از بی خوابی خستگی

سه تا بچه داری؟سر قبلیا اگ همین بود پس چرا بچه دیگ اوردی؟قبل بچه دا شدن باید ایتارو باهاش تی میکردی .من بعد پسرم بچه ی نمیخاستم ناخاسته باردار شدم ولی شوهرم میخاست همون اول اینارو باهاش طی کردم‌گفتم اگ کمکم نکنی بخدا بچرو میزارم میرم.تا سه ماه ک خودش نگهش میداشت وقتی گریه میکرد کولیک داشت اذیت بود.الانم عصرا مجبوره از سرکار ک دراومد یا بیاد خونه یا بیاد مارو ببره بیرون.غلط کردن مگ فقط وظیفه ماست بچه نگه داریم یک بار دست ب بچه نزن بزار گریه کنه اونموقع حالش جا میاد .

والا حق داری بخدا چی بگم از بی درکی این شوهرا

سوال های مرتبط

مامان دلارا مامان دلارا ۹ ماهگی
حالم خوب نیس از وقتی زایمان کردم از صدای بچه بدم میاد از صدای دخترم متنفرم وقتی گریه میگه سرم شدید درد میگیره و طاقتم تموم میشه انقدر حالم بده نمیدونم از افسردگیه یا چیه اما طاقت گریه بچه ندارم مثل روانی ها میشم جیغ میزنم داد میزنم سرش که اروم بشه اما اونم یع بچه هست یه راهی داره برا اروم کردنش اما نمی تونم خودم کنترل کنم از شداش متنفرم دست خودم نیس همسایه هامون همش دعوام میکنن میگن شب تا صبح صدای جیغ دادت کل مخل برداشته صبح هم تاشب کشتی بچه رو میشینم گریه میکنم میگم خدایا من چرا اینجوری میشم. دیت خودم نیس بعد که اروم میشم دخترم کلی بغل میکنم. ارومش میکنم من کسی ندارم تو این دنیا کمکم کنه چرا تنها ترینم شوهرمم هیچ کمکی نمیکنه بهم لحضه که میبینه اعصبانیم سر بچه خالی میکنمم محل نمیزاره دیگه از زندگی کردن هم متنفر شدم شاید هر کی این تاپیک میخونه بهم بگین روانی شدی حق دارین به این که این حرف بزنین خودمم به خودم میگم شاید روانی شدم اما دلیل تمام اینا نداشتن یه لحضه ارومه وقتی بد خواب میشی و وقتی استراحت نداری من دیوانه ها میشی سر همه داد بیداد میکنی من یهو از همه چیم گذشتم از خواب خوراک زندگی تفریح مهمونی یهو شد یه بچه که همش گریه میکنه محتاج یک لحضه ارامشم محتاجم به همه جی اما نیس