حالم خوب نیس از وقتی زایمان کردم از صدای بچه بدم میاد از صدای دخترم متنفرم وقتی گریه میگه سرم شدید درد میگیره و طاقتم تموم میشه انقدر حالم بده نمیدونم از افسردگیه یا چیه اما طاقت گریه بچه ندارم مثل روانی ها میشم جیغ میزنم داد میزنم سرش که اروم بشه اما اونم یع بچه هست یه راهی داره برا اروم کردنش اما نمی تونم خودم کنترل کنم از شداش متنفرم دست خودم نیس همسایه هامون همش دعوام میکنن میگن شب تا صبح صدای جیغ دادت کل مخل برداشته صبح هم تاشب کشتی بچه رو میشینم گریه میکنم میگم خدایا من چرا اینجوری میشم. دیت خودم نیس بعد که اروم میشم دخترم کلی بغل میکنم. ارومش میکنم من کسی ندارم تو این دنیا کمکم کنه چرا تنها ترینم شوهرمم هیچ کمکی نمیکنه بهم لحضه که میبینه اعصبانیم سر بچه خالی میکنمم محل نمیزاره دیگه از زندگی کردن هم متنفر شدم شاید هر کی این تاپیک میخونه بهم بگین روانی شدی حق دارین به این که این حرف بزنین خودمم به خودم میگم شاید روانی شدم اما دلیل تمام اینا نداشتن یه لحضه ارومه وقتی بد خواب میشی و وقتی استراحت نداری من دیوانه ها میشی سر همه داد بیداد میکنی من یهو از همه چیم گذشتم از خواب خوراک زندگی تفریح مهمونی یهو شد یه بچه که همش گریه میکنه محتاج یک لحضه ارامشم محتاجم به همه جی اما نیس

۲۰ پاسخ

تو اگه اروم باشی شیر حرصی ندی ب بچه بچه ام‌گریه و بی یراری نمیکنه
عشق بده آرامش بده ک اینارم ازش بگیری

اینجوری یه آدم دیوونه مثل خودت تحویل جامعه میدی ک اونم‌با بچش همین کاری رو بکنه ک تو داری بااون میکنی

برای گریه بچه هم شکر باید کرد خیلی دردهای بزرگتر هست
ولی خب تو هم حق داری مادری بشدت سخته خیلی باید جون داد خیلی باید تو خودمون بریزیم به قولی با سیلی صورتمون سرخ کنیم ولی در نهایت اون بچه فقط تورو داره

آفرین سعی کن خودتو کنترل کنی

توروخدا قسمت میدم سر بچت دیگه داد نکش اذیتش نکن گناه داره

همه زندگیها مشکل دارن بخدا من دوروز بعد از زایمان بلدن شدم خودم از مهمونامون پذیرای کردم منم دست نتماهم اما سر بچم دود نمیزنم

عزیزم اون بچه اصلا گناهی نکرده تو بخوای اذیتش کنی توخودت بچه خواستی پس باید براش مادری کنی شوهرت توجه نمیکنه توهم بهش توجه نکن دلیل نمیشه ک اون بچه عذاب بکشه بخدا من پسرم ی دقه بخواد گریه کنه گریم میگیره باهش بعد تو سر او بچه داد میکشی

درکت میکنم عزیزم من شوهرم خیلی نق نقوعه سر غذا و همه چی از الان میدونم بچه دار شم قراره کلی سختی بکشم و کلی عصاب خوردی
کاش شوهرت هم کمکت کنه تو کارا یا نگهداری بچه
فقط گناه داره عزیزم اون که چیزی نمیفهمه

منم گاهی دیگه به آخر خط میرسم و داد میزنم ، و بعدا که پسرم آروم شد مثل تو بغلش میگیرم و پشیمون میشم

برو پیش یه تراپیست کمکت کنه نمیتونی ب این توحه کن اون بچه خودش نخاسته بدنیا بیاد تو اونو بدنیا اوردی باید تحمل کنی سخت میدونم ولی بهش عشق بده کناه داره بعدا بچع بز رگ بشه تو روحیاتس تاثیر میزاره

منم از نصف شب دیگ به هیچ عنوان عصابم نمیکشه 🥴ب بچم میگم ساکتتتت باشششش

درکت میکنم عزیزم
همه عصبی میشیم
مسؤلیت یهویی که روی دوشمون اومده
بچه‌ای که باید مراقب ساعت شیر و تعویض مای بیبی و دارو....هزار چیز دیگه باشی
اما وقتی نق میزنه نفس عمیق بکش
اون الان به تو پناه آورده
به این روزا فکر کن دیگه ازت کمک نمیخواد یا نیاز نیست ت خوابش کنی
ت الان پناه نوزادتی مامان جانم❤️
میدونم اذیت میشی اما صبوری کن 🫂

من فکرمیکنم دلت ازشوهرت پره ک اینجورشدی

عزیزم من قبلاً اینجا در پاسخ سوال یکی از دوستان هم اینو گفتم باور کن من دست تنها تک و تنها با دیسک کمر و بواسیر شدید بعد زایمان اونقدر شدید که هنوزم بعد هفت ماه نمیتونم دخترم بغل کنم اونقدر تنهایی درد و سختی کشیدم ولی هیچوقت نگفتم کاش با دیسک کمر بچه دار نمی‌شدم تموم حالات شما برای خستگی جسمی و روحی هست حق هم دارید واقعا سخته ولی نوزادتون جز شما کسی و نداره کی می‌تونه اندازه شما مراقبش باشه و دوسش داشته باشه

وااای منم عصبی میشم دست خدم نیست چون کار خونه هست غذا بپذی بشوری بسابی جمع کنی بچه داری کنی ب شوهر برسی چیزی نباید بگی باید بریزی تو خودت بچه بزرگتر میشه اذیت میکنه واقعا درکت میکنم تو روانی نیستی فقط ی مادر بی تجربه ای ک داری با این بچه تجربه کسب میکنی برای صبر بیشتر ♥

به گریه هاش به یک دید دیگه نگاه کن یکم سعی کن ببین حتی گریه هاشم قشنگه خدا اون فرشتخ رو گذاشته تو دامنت که تو از تنهایی در بیای نه اینکه دادو بیداد کنی اون طفل معصوم اگه از مادرش روی خوب و خوش نبینه از کی ببینه؟؟؟؟!
شوهر منم ذره ای کمک نمیکنه حتی همیشه قهره.من میمونم با یک بچه که بهش عشق میدم محبت میدم هرچی که خودم نیاز دارمو میدم به اون تا اونو بی نیاز کنم مثل من کمبود محبت یا هرچیزی نداشته یاشه...اصلا نمیفهمم کی روزم شب میشه...همش میگم خداروشکر که خدا بهم یک فرشته داد تا من تنها نباشم غصه نخورم برای هرچیزی ..سرم گرمه حتی وقت نمیکنم غیبت کنم گناه کنم...خیلی بنظرم عالی شد.بخاطر وجودش خداروشکر میکنم

اون بچه بیگناهه ..بنظرم اگه تو آروم باشی بچه هم آروم میشه .ولی خب بعضی وقتا دست خود آدم نیست ولی اینکه مدام داری این رفتار و تکرار میکنید مطمن باش بهتر که نمیشی هیچ بدتر هم میشی .اون بچه تنها پناهش تویی .تو روحیش خیلی اثر منفی می‌ذاره
تو به خودت تلقین کن که آرومی
هزار تا چالش پیش رو داری خیلی باید صبر داشته باشی
عزیزم تو باید خدارو شکر کنی بهت یه فرشته داده خیلیا حاضرن زندگیشونو بدن واسه داشتن یه بچه

عزیزم بنظدم به مدت داروبخور اعصابت اروم شه

منم خیلی دست تنهام، این حالتا برام پیش اومده اما سر بچه داد نزدم دعواش نکردم
داد زدم خدایاااا خودت کمکم کن، خدایاااا خودت بهم صبر بده، تحمل بده
آخرش شده خدایا بهم مرگ بده 😂
یه بار به خودم اومدم دیدم چند تا کوبیدم تو سرم دو یا سومین سیلی رو که زدم به خودم اومدم
دیگه قبل اینکه به این حد جنون برسم الان هق هق گریه میکنم تندی عبا و شال می‌پوشم بچه رو میزنم زیر بغل میرم بیرون
من از یک ماه قبل زایمان خیلی خیلی حال روحیم بد شد
تا دو ماهگی بچمو دوست نداشتم
البته از روز ششم تنها بودم خونم از صبح تا شب
به معنای واقعی مردم از بی کسی

الهی عزیزم سنی نداری که چرا الکی استرس میگیری همش ذکر بگو قرآن بخون
بهترین راه برای اینکه گریه ی بچه رو مخت نباشه اگه ببینی واقعا بچه هیچ مشکلی نداره و الکی غر میزنه هندزفری بذار تو گوشت
ولی سعی کنی بچه رو به آرامش دعوت کنی چون بزرگ که شد بدتر میشه😬

عزیزممم درکت میکنم😢🥺 منم گریه و نق زدنای دخترم رو مخمه عصبی میشم . ولی علایم شما از افسردگیع حتما برو تراپی بایکی حرف بزن تاخالی شی کاش نزدیک بودم چندساعت بچتو نگه میداشتم یا یشب پیش من میموند تو یه خواب اروم میگردی🥺🥺🥺

سوال های مرتبط