۹ پاسخ

منم همینم در فریزر و یخچال و کابینتم محکم میکوبم نمیدونم چرا شاید چون خسته میشم اما خوبه یجور تخلیه شدنه
من باز آخرش پشیمون نمیشم به خودم میگم حق داشتی 🫠

من وقتایی که زیاد خونه میمونم عصبی میشم بخاطر اون گاهی در حد نیم ساعت به بهونه های کوچیک میرم بیرون یا میرم با همسایه حرف میزنم خونه دوست هم خیلی جوابه ، با اینکه دخترم خیلی شلوغه هرجا برم بیشتر اذیتم اما روحیه خودم بهتر میشه

منم همینم شاید گاهی یکم بیشتر میرم جلو بخاطر تنهایی و فشاره جلو همسرم اگه ب بچه مثلا بگم بخواب خستم کردی میگه دعواش نکن فلانه بساره امشب گفتم تو میگی واسه من غر نزن همه زنا همین بچه رو بزرگ میکنن چرا برام غر میزنی با بچه بلند حرف نزنم خب من باید خالی شم این دفعه بگی بلند حرف نزن دعواش نکن هم تورو میزنم هم اونو بابا ماهم انسانیم شبانه روز خواب نداریم یه دنیا کار داریم یه لقمه درست نمیتونیم بخوریم یجا یساعت راحت نمیتونیم بشینیم گناه داریم دیگه وقتایی ک سر هیلدا زیاده روی میکنم کلی گریه میکنم ولی سر همسرم نه چون حقشه اصلا همدم نیست کمکم نمیکنه فقط دخالت میکنه تو همه چی

منم همینطوریم و از این وضعیت خودم خسته شدم

وای منم دقیقا امشب همین بودم تو اتاق گریه کردم بعد یکم آروم شدم با دخترم بازی کردیم یکم اسباب بازی هاشو با سلیقه چیدم خودمم بچه شدم بازی کردم

کلا مادرشدن خیلی سخته ادم روانی میشه😂

تنها نیستی عزیزم فشار خستگیه من همش داد میزنم شوهرم البته مثل شوهر شما نیست دعوام میکنه 🤣🤣🤣

عزیزم خیلی هامون اینجوریم

بلخره خستگی بهم ریختن هورمون ها

کمبود ویتامین ها

زایمان افسردکی

حس ناکافی بودن

باعث‌میشه کم بیاریم منم مث توام‌اشکال نداره میگذره این دوران هم

منم همینطورم

سوال های مرتبط

مامان دلارا مامان دلارا ۱۲ ماهگی
حالم خوب نیس از وقتی زایمان کردم از صدای بچه بدم میاد از صدای دخترم متنفرم وقتی گریه میگه سرم شدید درد میگیره و طاقتم تموم میشه انقدر حالم بده نمیدونم از افسردگیه یا چیه اما طاقت گریه بچه ندارم مثل روانی ها میشم جیغ میزنم داد میزنم سرش که اروم بشه اما اونم یع بچه هست یه راهی داره برا اروم کردنش اما نمی تونم خودم کنترل کنم از شداش متنفرم دست خودم نیس همسایه هامون همش دعوام میکنن میگن شب تا صبح صدای جیغ دادت کل مخل برداشته صبح هم تاشب کشتی بچه رو میشینم گریه میکنم میگم خدایا من چرا اینجوری میشم. دیت خودم نیس بعد که اروم میشم دخترم کلی بغل میکنم. ارومش میکنم من کسی ندارم تو این دنیا کمکم کنه چرا تنها ترینم شوهرمم هیچ کمکی نمیکنه بهم لحضه که میبینه اعصبانیم سر بچه خالی میکنمم محل نمیزاره دیگه از زندگی کردن هم متنفر شدم شاید هر کی این تاپیک میخونه بهم بگین روانی شدی حق دارین به این که این حرف بزنین خودمم به خودم میگم شاید روانی شدم اما دلیل تمام اینا نداشتن یه لحضه ارومه وقتی بد خواب میشی و وقتی استراحت نداری من دیوانه ها میشی سر همه داد بیداد میکنی من یهو از همه چیم گذشتم از خواب خوراک زندگی تفریح مهمونی یهو شد یه بچه که همش گریه میکنه محتاج یک لحضه ارامشم محتاجم به همه جی اما نیس