۸ پاسخ

من اینجوریم بخصوص وقتی شوهرم رو اعصاب باشه

غسل صبرو حوصله کن تو حموم ..غسل صبر حضرت زینب بکن

همینجوریه،،،بعد یکسالگی خیلی بهتر میشی.
تونستی رژیم بگیر و ورزش کن.

منم هستم
احتمالا از کم خونی یا تغییرات هورمونی هست

اولیش به خاطر میزان نشدن هورمون های زنانمون هست که دربارداری بالا پایین شدن و مثل قبل نشده هنوز
دوم به خاطر اینه که توی کارهای خونه هم دست تنهاییم و شوهر هیچ کمکی نمیکنه ،غذا،بچه،مرتب کاری،ظرف شستن یه تنه به دوش میکشیم
سوم میخواییم بریم ارایشگاه یا یه خرید ساده این جوجه ها سرویسمون میکنن از دماغمون میاد یه دیقه خوشی
این مورد اخر خیلی باحاله که سر خودم اومد و باعث شد بگم تنهایی بهتر از پیدا کردن دوسته مخصوصا از سمت کرج یکی هم این وسط بیاد گولمون بزنه و به خرج بندازتمون و راشو بکشه بره و ببینی ای دادی پس اندازمو خرج توله خودش میخواسته فکره بچه من نبوده
منم خیلی عصبی ام
منم عصبانیتم رو با داد و هوار تخلیه میکنم ولی نه خیلی بالا اخرش میخندم که نعنا نترسه
مورد اخری رو هم سپردم بخدا اگر وجود داره از حلقومش بکشه بیرون من دستم به جایی بند نیس💔

منم اینجوری شدم بس ک شوهرم رومخمه دلم میخواد کلشو بکنم خستم داغونم 😭

عزیزم ی کم قرآن بخون نماز بخون از ته دل آروم میشی
ب این فکر کن ک این بچه حداقل تا ۳ سال گند میزنه ب زندگیت چایی میریزه میوه له میکنه غذا میریزه جیش میکنه پس اعصاب خودتو خراب نکن بعد ۳ سالگیش همرو میدی میشورن و مرتب میکنی
هر وقتم عصبانی شد فقط تند تند نفس عمیق بکش و آب بخور

توخونه با همسرت یا باکس دیگه ای مشکل واختلاف نداری؟

سوال های مرتبط

مامان دلارا مامان دلارا ۱۲ ماهگی
حالم خوب نیس از وقتی زایمان کردم از صدای بچه بدم میاد از صدای دخترم متنفرم وقتی گریه میگه سرم شدید درد میگیره و طاقتم تموم میشه انقدر حالم بده نمیدونم از افسردگیه یا چیه اما طاقت گریه بچه ندارم مثل روانی ها میشم جیغ میزنم داد میزنم سرش که اروم بشه اما اونم یع بچه هست یه راهی داره برا اروم کردنش اما نمی تونم خودم کنترل کنم از شداش متنفرم دست خودم نیس همسایه هامون همش دعوام میکنن میگن شب تا صبح صدای جیغ دادت کل مخل برداشته صبح هم تاشب کشتی بچه رو میشینم گریه میکنم میگم خدایا من چرا اینجوری میشم. دیت خودم نیس بعد که اروم میشم دخترم کلی بغل میکنم. ارومش میکنم من کسی ندارم تو این دنیا کمکم کنه چرا تنها ترینم شوهرمم هیچ کمکی نمیکنه بهم لحضه که میبینه اعصبانیم سر بچه خالی میکنمم محل نمیزاره دیگه از زندگی کردن هم متنفر شدم شاید هر کی این تاپیک میخونه بهم بگین روانی شدی حق دارین به این که این حرف بزنین خودمم به خودم میگم شاید روانی شدم اما دلیل تمام اینا نداشتن یه لحضه ارومه وقتی بد خواب میشی و وقتی استراحت نداری من دیوانه ها میشی سر همه داد بیداد میکنی من یهو از همه چیم گذشتم از خواب خوراک زندگی تفریح مهمونی یهو شد یه بچه که همش گریه میکنه محتاج یک لحضه ارامشم محتاجم به همه جی اما نیس