۵ پاسخ

کاملا نظرت درسته. اون داره احساسشو به درستی بیان میکنه اما اینکه بگیم نترس فقط داریم احساسشو سرکوب میکنیم چون بچه تو این سن درکی از افعال منفی نداره ‌پس باید درست تر باهاش برخورد بشه. بجای گفتن نترس بهش بگیم. میدونم ترسیدی آره عزیزم صدای بلندی بود. این یعنی احساس بچه رو درک کردیم. در ادامه میگیم ولی فقط صدای ماشین بود یا ظرف افتاد شکست چیز خطرناکی نیست مامان کنارته. بعد یه ماشین بزرگ بیار در قالب بازی باهاش صحبت کن. صدای بلند در بیار و بگو اوه این ماشین ما چه صدای بلندی داره حالا تو صدای بلند ماشین و در بیار

چند وقتیه دختر منم هی میگه ترسیدم
منم میگم نترس تو قوییی بهش توضیح میدم که ترسناک نیست

واییی پسر من برا همه چی برا همه چی میگه ترسیدم منم بعضا میگم نترس بعضا بغلش میگم بعضا عصبی میشم ک‌چرا ترسیدی مگه چی بود صدای در همسایه بود و این حرفا ولی واقعا نمیدونم چ واکنشی نشون بدم ک درست باشه و نترسه

گندم منم دقیقا همینجوره
و از خیلی چیزا میترسه
خیلی چیزا

من میگفتم ن نترس ترس نداره ک
ولی اشتباه میکردم
چند وقته میگم ااا ترسیدی اره یکم ترسناکه
درکت میکنم
منم از خیلی چیزا میترسم
بیا بغلم

و بنظرم بهتر اثر کردع

راسیتش من بهش میگم. اینکه ترس نداره نباید بترسی ببینی هیچی نیست ولی نمیدونم کارم درسته یانه

سوال های مرتبط

مامان جان دلم🍁 مامان جان دلم🍁 ۲ سالگی
خسته ام، ناراحتم، سردردگمم، مضطربم
چقدر مادر بودن سخت تر از انتظار من بود
حالا که دیگه کم کم داره همه چیزو می فهمه و یاد می گیره تازه داره ایرادای کارم دونه دونه معلوم می شه. گیج شدم نمی دونم چجوری بایید باهاش رفتار کنم. نمی دونم تا چه حد باید بهش سخت بگیرم اصلا نمی دونم چی باید بهش بگم😫😫هر جمله ای که می گم یه غلطی از توش در میاد😭 خیلی سختههههه اون داره هر روز بزرگتر می شه و هر روز چیزای جدید یاد می گیره که خیلیاشم ممکنه چیزای خوبی نباشه ولی من بلد نیستم چجوری جلوشو بگیرم. مثلا برنامه کودکایی که می گن مناسب سنشه هم خیلی کمه هم اصلا براش جذاب نیست و سرگرمش نمی کنه ۲۴ ساعته هم که نمی شه دیگه باهاش بازی کرد برنامه های برای سن های بزرگتر حتیییی ژانر کودک و نوجوان هم پر از حرفای بد و ‌کارهای اشتباهه😫😫😫 چرا چهارتا فیلم کودک درست و حسابی نداریم که هم جذاب باشه هم چیز بد توش نباشه؟چندتا حرف بدم شنیده یاد گرفته😭 چجوری باید حالیش کنم اونا رو نگه. اون روشایی که روانشناسا می گن خیلییی مزحک ک پیش پا افتادست اصلا رو بچه امروزی جواب نمی ده حداقل رو بچه با بهره هوشی بالای متوسط راحت بهتون بگم که هیچچچچ جواب نمی ده. شایدم من زیادی حساسم و باید رهاش کنم تا به سن درک برسه بعد با صحبت و توجیحه حالیش کنم چون اصلااااا امکان اینکه جلوی مواجه شدن بچه با حرفا و کارهای منفی رو بگیریم وجود نداره چون بلاخره از یه طریقی بهش می رسه البته اینم بگما من هرگز دنبال این نبودم که بچه ای تربیت کنم که اسوه اخلاق و ادب باشه فقط می خوام یه آدم شاد باشه که از خودش راضی باشه و حسش نسبت به خودش خوب باشه😮‍💨😮‍💨😮‍💨اووووف ولی بلد نیستم چجوری چون خودم اونجوری نیستم ولی می خوام اون باشه🤷‍♂️🤷‍♂️
مامان سید محمد❣️ مامان سید محمد❣️ ۲ سالگی
دیدین بچه عاشق خوراکی خوردنه
من فکر می کردم هنر می کنم که مدام به محمد خوراکی میدم البته سالم میدادم ولی عادت به ریزه خواری پیدا کرده بود منم خیلی غر میزدم چرا سر سفره نمیاد الان چند وقته هر چی میگه خوراکی بده میگم نیست چند روزی واقعا بهش ندادم غیر شیر هیچی نمی خورد ولی گشنه اش میشه میاد درخواست غذا می کنه بعد که دیدم غذا خورد اون وقت خوراکی هم براش میذارم یا میان وعده بهش میدم فاصله بیفته
یا مثلاً علاقه به گوشی نداشت یه دوماهه گوشی علاقه پیدا کرده دیدم دلیل بیشترش اینه که وقتی یه کلیپ جالب میدیدم دانلود می کردم یا بازی رو گوشیم بود این داشت وابسته میشد
یه شب نشستم هر چی داشتم پاک کردم دیگه الان فهمیده گوشی من به دردش نمی خوره از گوشی هم راحت شدم
برای خوابیدنش جیغ و داد می کرد که نباید بخوابیم
منم تصمیم گرفتم مرحله به مرحله به تایم خوابش یکی یکی کاراسو انجام بدم مثلا اول صورتمو می‌شورم و پوشکش عوض می کنم و لباسش
بعد چند دقیقه یکی یکی با فاصله لامپ ها رو خاموش می کنم فقط یه هالوژن تو حال روشن میذارم
میگم زیر نور هالوژن بازی کن
بعد چند دقیقه بهش میگم من خوابم میاد میرم بخوابم اگه دوست داشتی بخوابی یکی از عروسک هات هم با خودت بیار میگه باشه شب بخیر ولی بعد ده دقیقه میاد میگه مامان بخوابیم
بچه ها فقط یه قلب دارن اونو باید بفهمیم
هر چی بیشتر بفههممش صبورتر میشیم
مامان آقا نویان مامان آقا نویان ۲ سالگی
سلام. وقتتون بخیر مامانا. من نوزده اسفند شیشه شیر پسرمو کلا ازش گرفتم. یعنی از قبلش اول قبل خوابشو گرفتم. بعد شیر روزشو حذف کردم بعد چند روز نصفه شب که می خورد رو حذف کردم و بهش ندادم. بماند که چه ها کشبدم تو دو هفته اول از بس بی قراری کرد. تو اون یم هفته ای که شیر روزشو قطع کردم اصلا بهونه نگرفت. ولی وقتی شیر شبش قطع شد و دیگه شیشه بهش ندادم، خیلی زیاد بهونه گرفت. نصفه شبا دو سه ساعت بیدار می موندیم. تا شد عید و به خاطر دید و بازدیدها که دیر می خوابید بیدار شدن های نصفه شبش بهتر شد. اما در طی روز خیلی بهونه می گرفت. ولی اواخر عید بهتر سد. ولی هر وقت خسته یا گشنه بود گریه می کرد می گفت چرا شیشه بهم نمی دی. الان ده روزه به شدت به شدت لجباز و پرخاشگر شده. یه سره منو می زنه با دست با پا. گریه های شدید چند ساعته که هیچ جوره ساکت نمی شه. با آرامش با صبوری با همدلی. اصلا آروم نمی شه. قبلا حواسشو پزت می کردم بازی می کردم حل شدنی بود. الان تو این ده روز بریدیم. نفسمون بالا نمیاد از بس سر هر چیزی سر هر چیزی گریه های وحشتناک داریم. افسردگی گرفتم واقعا. نمی دونم چیکار کنم؟ از پقتی هم از شیشه گرفتمش خیلی با لب و لوچه و فک و دهنش ور می ره. فکشو میاره جلو. زبوتشو میاره بیرون‌. دندوناشو میاره جلو. حرف زدن و نصیحت بدترش کرده