۸ پاسخ

عزیزم خدا نگهدارش باشه

پسر من امروز زد گوش باباش کیف کردم

منکه دخترم نمیزاره اصلا نزدیک شوهرم شم🤣🤣میگه بابا منه
بدو اوررر
ا سال و ۴ ماهشه

اره منم پری شب باشوهرم بحثم شد .. شلوغ میکرد باهمسرم اومد بغلم نمیذاشت دس رو صورتم بذارم😪الهی بگردم برات عشقم

ای جانم . منم هر وقت شوهر کثافتم داد میزنه سرم یا منو میزنه بچم قش میکنه از ترس . هروقتم شوخی کنیم بازم می‌ترسه فک میکنه میخواد بزنه

خدا جای حق نشسته هرچی شوهرت ظلم کنه همون بچه جوابشو میده

اي ننههه دخترمنم اينطوريه🥹🥹😭😭

خدا پشت و پناه دیگه داری خواهر

سوال های مرتبط

مامان دیانا جانم🫶🩷 مامان دیانا جانم🫶🩷 ۱۷ ماهگی
😫😫😫دارم میمیرم ینی
😫
صب از خواب بیدار شدیم با دیانا. من گفتم بزار ببرمش حموم .
بردم حموم خیلی خوب داشت بازی میکرد توی وان ...تا زمانی ک سرشو شستم
هییییییییچ جوره نمیزاشت سرش اب بریزم🫤🫤🫤🫤خودشو میکوبید بهم.‌چنگ مینداخت جدیدا اینجوری شده
تا اینکه بالاخره شستم و دراومدیم بیرون ولی دگ هلاک شد انقد گریه کرد.منم مجبور بودم اب بریزم چون سرش کفی بود😶😶😶

خلاصه ساعت ۱۱بود از حموم دراومدیم بیرون از اون موقع دهن منو سرویس کرده تا الان😶
فقط گریه میکرد میگف باید منو بگیری بغلت میزاشتم زمین داد میزد😶
ی دستی گرفتم بغلم..نهار پختم
دندون ام رو دیروز کشیدم ی طرف صورتم کلا درد میکنه🥲پریود قراره بشم..شکمم و کمرم درد میکنه...انقدم از صب گرفتم بغلم دستام درد میکنه🥲🥲
ن شیر میخورد‌..ن غذا میخورد...هر چی ک فک کنی اوردم براش تا شاید بخوره
کیک.....ابمیوه...دنت...تخم مرغ...نون...پفیلا...ژله...رنگارنگ....گیلاس...هندونه
هر چی ک خوشش میومد ولی فقط پرت میکرد این ور اون ور.
تا میزاشتمش زمین بخوابونم گررررررریه میکردا...۳بار خوابوندمش چشماش بسته بودا ولی ۴دست و پا میومد سمت من🤕🤕🤕
صدقه دادم...اسفند دود کردم براش‌
فک کنم ترسیده تو حموم...یا میگم شاید شکمش درد میکنه...
همه کار و زندگیم رو ول کردم‌..تا الان ن صبونه خوردم ن نهار‌🥲🥲
میگف باید نگه داری در یخچال رو باز و بسته کنم گفتم باشه🥲
میگف باید ببری لامپ هارو خاموش روشن کنم‌گفتم باش🥲
میگف باید بطری اب رو خودم درش رو ببندم گفتم باش🫠🫠
وسایلاشو پرت میکرد پشت پشتی میگف بیار برام میگفتم باشه..این مورد رو ۱۵۰بار تکرار کرد🫠🫠🫠🥲
ایت الکرسی خوندم..صلوات فرسادم.
ادامه پایین👇
مامان رویا¹⁷،روشنا🩷 مامان رویا¹⁷،روشنا🩷 ۱۴ ماهگی
بچها رویا انقدر نسبت ب مردا و نگاهاشون حساس شده که حد نداره حتی اگه طرف قصد خیر داشته باشه😣
امروز که بودیم مطب ی آقایی تقریبا ۴۵ ۴۶ ساله روبرومون تو نوبت بود
بعد این اقا از این توپایی که واسه دست ورزی هستن تو دستش بود و هی به روشنا نشون میداد و بهش چشمک میزد
منم بچرو گذاشتم رو زمین ک راه بره اقاعه هم هی بهش اشاره میزد ک بیا توپو بگیر روشنا از جاش تکون نخورد ولی دستشو ب سمت توپ دراز میکرد و اشاره میزد😕
طرف توپو گذاشت رو زمین که بچه راحتتر بره بگیره
بازم دید نیومد یهو پاشد اومد سمتمون توپو داد دست بچه🥴

رویا از اول تا اخرش نگاه طرفو برانداز میکرد خیلی عصبانی بود
وقتییی طرف توپو داد دست بچه چنان محکم و با عصبانیت گفت توپو بگیر از دست بچه😟
تو دلم‌گفتم چیشده اخه چرا یهو اینجوری واکنش نشون داد دیگه ازش نپرسیدم
ولی خیلی زیاد کفری شده بود
تا وقتی ک رسیدیم خونه اخماش توهم بود ک سر اخر بهم گفت یعنی چی که هرکی میاد سمت بچه یچیزی میده دستش راحت ازش میگیری میزاری تو دستش میکروب داره و.. بعدشم نگاه مرده اصلا عادی نبود بجور چندشانه نگاه میکرد ب روشنا ازش بدم اومد😤

بنظرتون من خیلی شل گرفتم این موضوعو یا حق با رویاست؟؟😮‍💨
اخه ب نگاه طرف توجه نکرده بودم
توپم ازش گرفتم دستاشو شستم بعدش🧼