۹ پاسخ

منم نمی تونم جایی بزارمش
از استرس دیونه میشم
وقتی خوابه کارام رو انجام میدم

من یه بارشوهدم بچه روبردبیرون من امتحان داشتم گفت درس بخون اصلاتواون تایم نتونستم یک کلمه بخونم بعدم ک آوردش مثل ندیدپدیدابدوبدورفتم گرفتمش😅

واااای شیدا منم همینم،امروز دیگه خونه بدجور بهم ریخته بود پسرمو فرستادم خونه مامانم 2ساعتی که بتونم خونه تمیز کنم تواین 2ساعت 10بار تصویری باهاش حرف زدم بغضم کردم😐

منم خونم کرمانشاس. اومدم کرج پیش مامانم ولی دیگه باید برگردم بیس روزه اینجام..خیلی سخته میخوام برگردم

دقيقااا منم خودمم ب ايلا خيلي وابستم🥲

من از اولشم پیش مامانم میزارم یا مادرشوهر خواهر شوهرم
نمونش امروز که رفتم دکتر مادرشوهرخواهرشوهرم نگهش داشتن

چقدر خوبه میری خونه مامانت حس خوبیه .. خیلی ازش دوری.... منم از مامانم دورم.🥲

اوف من یبار ۴ساعت گذاشتمش خونه
اخر کاری ارایشگره گفتم سریع کارمو تموم کن بچم خونس میگه مگه زنگ زدن گفتن بی قراره
گفتن نههه من دلم داره پاره میشم
بعد بفض کردم🫤بزور جلو خودمو گرفتم گریه نکنم

مگه بچه اتو نمیبری؟

سوال های مرتبط

مامان جوجه مامان جوجه ۱۱ ماهگی
مامانا لطفاً راهنمایی کنید دارم روانی میشم
خواهرانه راهنمایی کنید ❤️
بچم از شش ماهگی که شروع کردم به غذا همش عق میزد نه بافت دار میخوره نه میکس مزه دار هم میکنم دوست ندارع تقریبا چهار. ماهه درگیرم هر روز دکتر میبرم بی فایدس از چندتا دکتر هم پرسیدم ولی نظری ندارن
سر گرمش میکنم باز نمیخوره کم کم میدم باز بی فایدس
هر راهی بگین رفتم حتی بردم دکتر که دهنش رو ماساژ دادن باز بی فایدس
البته رفلاکس داره ولی خیلی کم ،ولی میبینم کسایی هم که رفلاکس داره غذا می‌خورن ولی کم می‌خورن ،بچه من همون کم رو هم نمیخوره

ولی یه چیز دیگه که هست اینه که من از همون اول تا الان بچم رو بیرون نبردم که جایی رو ببینه وسواس دارم روش از خانوادم هم دورم نه جایی میرم نه کسی میاد کلا خونه هست برا اینکه مریض هم نشه بیرون و جای شلوغ نمی‌برم حتی پارک وقتی هم کار دارم میریم بیرون همش تو ماشینه

ممکنه بخاطر این باشه که بیرون نمیره و کسی رو نبینه
ممکنه اگه بیرون ببرمش پارک و اینا...رو روحیه اش تاثیر بزارع و غذاش رو بخوره ؟؟
💔🤦🏻‍♀️😞
مامان هديه خدا(ستیا😍) مامان هديه خدا(ستیا😍) ۱۰ ماهگی
گذاشتمش روی مبل کنار خودم بشینه عروسک جوجشو که دوسش داره گذاشتم روی دسته مبل تلاش کرد بگیرش و در نهایت تونست بلند شه🥹😍خدایا شکرت 😍😍😍

این دختر تا میبینه من از چیزی نگرانم انگار متوجه میشه و تلاش میکنه منو از نگرانی در بیاره حتی وقتی تو شکمم بود یه وقتی که تکون نمیخورد و نگران میشدم صداش میکردم میگفتم ستیا عشق مامان حالت خوبه مامان نگران سلامتیته بعد چند دقیقه میدیدم یه کشو قوسی به خودش داده 🥹 حتی وقتی میخواسم سرکلاژ شم خیلییی نگران بودم از صبح که بیدار شدیم بریم بیمارستان انگار متوجه نگرانیم شده بود و یه سره تو دلم وول میخورد ،حتی واسه سونو انتی چون بارداری قبلیم قلب بچم وایستاده بود قبل از انتی برای ستیا هم حالم بد بود میترسیدم قلبش نزنه یه روز مونده به انتی شکمم لرزید وقتی به دکترم گفتم گفت متوجه حالت شده اینجوری خودنمایی کرده ☺️قربووونت برم من دختر قشنگم که حال منو میفهمی خدا تو رو برای من و من رو برای تو حفظ کنه عزیزترینم
مامان محمد رادین مامان محمد رادین ۱۶ ماهگی
امسب دخترای فامیل میخواستن برن بیرون
منم برای اولین بار میخواستم باهاشون برم
قرار بود همسرم بچه رو‌ بخوابونه من برم
بچم بی قراری میکرد
هرکار کردم نخوابید
قرار شد همسرم بخوابونه من برم
اما دلم طاقت نیوورد و بعد از ده دقیقه برگشتم و‌ دخترا خودشون رفتن
اومدم و پسر تو بغلم خوابید
اما همسرم کلی منتم کرد و گفت شب دیروقت چی واجبتر از بچه ات هست
گفت از این به بعد اون هم میره خونه دوستاش شبا
ما تا الان هیچکدوممون بدون هم جایی نرفتیم حتی دیروقت
اما هب من خیلی خیلی بیشتر از همسرم درگیر بچه ام
مثلا دیروز سیزده بدر من همش با بچه مشغول بودم و حتی غذای درست درمون هم نخوردم چه برسه گشتن
اما همسرم جایی پا بده برای تفریحش یه کارایی میکنه
دلم برای بچمم میتپه اما دلم یه کوچولو فقط یه کوچولو تفریح یا خواب عمیق یا چیزی میخواد
اما بخاطر بچم از همه جی زده شدم
منتی نیس خودم دلم طاقت نمیاره بدون اون لحظه ای باشم
اما خب دلم خیلی امشب گرفته
حس میکنم خیلی مادر بد و بی مسئولیتیک دلم طاقت اورد بچمو دیوقت بزارم برم