من دیشب پسرم نمیخوابید
از ساعت 1ونیم ظهر دیروز همینطور کنارش بودم گریه میکرد. شیر میخواست. می خواست بازی کنه. و خواب های کوتاه داشت.
دیشب تا خود صبح سرحال بود و میخواست بازی کنه و در و دیوار نگاه کنه که نمیخوابید ... گرسنه میشد باید هی شیر میدادم.
دعواش کردم یعنی داد زدم بعد انگاری انتظار نداشت چشماش خیره شد به من اسم توی چشم اش جمع شد و بغض کرد.
خدا منو لعنت کنه من خیلی ناراحتم. چیکار کنم الان؟
بخدا کلافه شده بودم نمیدونستم باید چیکار کنم آخه من دست تنهام و یه لحظه عصبی شدم ( میدونم توجیه خوبی نیست) .
نگاهش رو فراموش نمیکنم
من اشتباه کردم خدایی ناکرده شما اینکار نکنید چون واقعا قلب آدم میشکنه.
کاش میتونستم کاری کنم از دلش در بیارم.
دورش بگردم وقتی بغض کرد بغلش کردم ازش عذرخواهی کردم بوسیدمش از توی بغلم جداش نکردم اصلا گریه نکرد اصلا ...
چرا اینکار کردم چراااا کاش زبون داشت حداقل چیزی میگفت
فدای قلب کوچیک اش الهی بمیرم براش 😞
شماها کسی بوده این تجربه تلخ رو داشته باشه؟
به حدی ناراحتم که خدا میدونه

۰ پاسخ

سوال های مرتبط