۷ پاسخ

من هم حل شدم همش در حال سابیدن هستم پاهام ترک خورده آنقدر هی طی بکش و برو دستشویی تمیز کن

دقیقا مثل من بخدا من هر روز تمیز میکنم میشورم میسابم ولی بی فایده بچه هام کثیف میکنن خسته شدم تازه هی جاریمم میاد میگه واای منم بچه پشت سرهمی داشتم خونم برق میزد تو شلخته ای اعصاب منو بیشتر خورد میکنه

من تمیزم ولی خوب گاهی هیچ چیز سر جاش نی،دیگه جونی نمیمونه و کارای مهم تری هست ،بچها نمیزارن….

من فقط دارم‌میسایم خیلی وسواسم خیلی .

منم میخواستم تاپیک بذارم انقدر تمیز کردم پاهام درد میکنه و میسوزه چیه زن بودن هم به تربیت بچه اا برس به تغذیه به شوهر به تمیزی غذا چیه این زندگی هر روز ی جارو باید بسازی باز فردا همون آشو همون کاسه

منم حساسم دوسدارم همه جا برق بزنه گاهی بیخودی یه جایی رو میریزم بهم و دوباره تمیزمیکنم جم میکنم میبینم هیچ تغییری نکرد چون نیاز نبود ، خستگی تو تنم میمونه

لکه ها......***

سوال های مرتبط

مامان Lia&Dia مامان Lia&Dia ۴ سالگی
بچه ها چرا من آرامش ندارم
مدام یه دلشوره ای ته دالم هست
یا بچه ها که میخوابم صبح تا شب رو با خودم مرور میکنم تا یه چیزی بالاخره پیدا میکنم که گیر بدم به خودم عذاب وجدان بدم که مادر خوبی نیستم یا چرا فلان موقع فلان چیزو به بچه گفتی با اینکه همش با خودم درگیرم و صبوری میکنم خودخوری میکنم ولی به بچه سخت نمیگیرم
ولی خب آدمیزاد یه وقتایی هم قبرش تموم میشه ولی این حق رو به خودم نمیدم

شوهرمم مدام غر میزنه یا مثل یه بچه کوچیک مدام رسیدگی میخواد یا از بچه داری م ایراد میگیره میخ لوسشون نکن تقصیر توعه که میچسبن بهت تقصیر توعه با هم دعوا میکنن تقصیر توعه فلان بیشتر
بخدا دارم دیونه میشم تحت این فشار

خدایا چقدر بچه پشت هم سخته
دختر بزرگمم وقتی دوسال و نیکش بود خواهرش دنیا اومد بهش گفتیم از بیمارستان آجی خریدیم برات به خاطر همون فکر میکنه بچه ها رو از بیمارستان می‌خرم وقتی با خواهرش بدرفتاری میکنه باباش میگه میبرم خواهران پس میدم اینم ناراحت میشه و گریه
امروز خیلی اذیتم کرد یه کم از کوره در رفتم گریه میکنه مامان منو پس ندی بیمارستان هاااا
منم گفتم مه کلم نه عزیزم هیچ وقت پست نمیدم بعدم گفتم بیمارستان بچه ها رو پس نمیگره فقط میفروشه

میخوام به زبون بچه گونه بهش بگم که بچه ها از شکم مامانشون میان چطوری بگم ؟!؟شماها چطوری گفتید😔

خیلی ناراحتم مدام فکر میکنم واسه یکیشون کم گذاشتم
😭
مامان "دلآنـا🎀" مامان "دلآنـا🎀" ۴ سالگی
مامانا؟
کمکم کنید لطفاً..🥺
سه ماه پیش اوایل مهر ماه متوجه شدم دخترم شپش گرفته..
عالم و آدمو بهم ریختم کلی شامپو و قطره و روغن استفاده کردم تا تونستم از بین ببرمشون تا حدودی..
ولی هرازگاهی تخمهاشون رو لابلای موهاش میدیدم که با دست میکندمشون
تا اینکه همین ی هفته پیش مریض شد منم بخاطر شغلم مجبور شدم بزارمش خونه مادرشوهرم..
با مادرشوهر و جاریم اینا تو ی ساختمونیم
بعد اینجوری بود که دلانا رو میزاشتم خونه مادرشوهرم پاشد میرفت با دختر و پسر جاریم بازی میکرد..
دیروز یهویی رفتم خونه جاریم اینا دیدم با موهای پسرش داره ور میره ب دلم افتاد که اینا شپش دارن..
الان آوردم باز موهای دخترمو روغن تراپی کردم و با شونه مخصوص شونه کردم ۵ تا شپش نابالغ پیدا کردم..
چیکار کنم شما بگید..
یجوری هم هست که نمیشه نزارم بره خونه عمو و مادر بزرگش..
بخدا حالم داره بهم میخوره..
بیچاره خواهرشوهرم اینا ۳ تا خواهر سه روزه اینجا بودن حتما اونا و بچه هاشونم گرفتن..
آخه چقدر این جاری من بیشعوره که میدونه بچه هاش شپش دارن باز به کتفش نیست..