بچه ها چرا من آرامش ندارم
مدام یه دلشوره ای ته دالم هست
یا بچه ها که میخوابم صبح تا شب رو با خودم مرور میکنم تا یه چیزی بالاخره پیدا میکنم که گیر بدم به خودم عذاب وجدان بدم که مادر خوبی نیستم یا چرا فلان موقع فلان چیزو به بچه گفتی با اینکه همش با خودم درگیرم و صبوری میکنم خودخوری میکنم ولی به بچه سخت نمیگیرم
ولی خب آدمیزاد یه وقتایی هم قبرش تموم میشه ولی این حق رو به خودم نمیدم

شوهرمم مدام غر میزنه یا مثل یه بچه کوچیک مدام رسیدگی میخواد یا از بچه داری م ایراد میگیره میخ لوسشون نکن تقصیر توعه که میچسبن بهت تقصیر توعه با هم دعوا میکنن تقصیر توعه فلان بیشتر
بخدا دارم دیونه میشم تحت این فشار

خدایا چقدر بچه پشت هم سخته
دختر بزرگمم وقتی دوسال و نیکش بود خواهرش دنیا اومد بهش گفتیم از بیمارستان آجی خریدیم برات به خاطر همون فکر میکنه بچه ها رو از بیمارستان می‌خرم وقتی با خواهرش بدرفتاری میکنه باباش میگه میبرم خواهران پس میدم اینم ناراحت میشه و گریه
امروز خیلی اذیتم کرد یه کم از کوره در رفتم گریه میکنه مامان منو پس ندی بیمارستان هاااا
منم گفتم مه کلم نه عزیزم هیچ وقت پست نمیدم بعدم گفتم بیمارستان بچه ها رو پس نمیگره فقط میفروشه

میخوام به زبون بچه گونه بهش بگم که بچه ها از شکم مامانشون میان چطوری بگم ؟!؟شماها چطوری گفتید😔

خیلی ناراحتم مدام فکر میکنم واسه یکیشون کم گذاشتم
😭

۳ پاسخ

عزیزم قبل هر چیز خدا قوت بهت که اینقدر صبوری وبرای بچ هاتون وقت میزارید
ولی این به این معنا نیست که خودتون رو ادیت کنید واز خودتون مدام ایراد بگیرید
تو روز حتی شده ده دقیقه برای خودتون وقت بزارید وکارهایی کا حالتونو بهتر میکنه انجام بدید
نماز ونیایش خیلی تو روحیه تاثیر گذاره
کتاب بخونید اگرمیتونید بچه هارو با پدرش وکسی که اعتماد دارید بزارید برید پیاده روی و...
برای اینکه مادر قوی وارومی باشید اول باید حال دل خودتونو خوب کنید وخودتونو دوست داشته باشید . ما همه مخلوق خدا هستیم وخدای مهربون خیلی مارو دوست داره وبرامون ارزش قایله . زمانی که انسان رو افرید هما فرشته به ادم سجده کردند به فرمان خدا واون فرشته که اطاعت نکرد از درگه خدا رانده شد. پس خدایی که اینقدر مارو ارزشمند کرده پس ماهم باید قدران باشیم وشکر گزار. انشاءالله حال دلتون خوب وعالی باشه درمورد بچه ها هیچ وقت حرفی نزنید کاا احساس طرد شدن داشته باشند
ودر مورد رفتار با بچه همه مادر ها باید مطالعه کافی داشتع باشیم. یه کتابی یه دوست توصیه کردن مادر کافی بود. ببخشید طولانی شد😇😇

حامله ای؟

عزیزم غصه نخور
منم خیلی عذاب وجدان دارم درمورد بچه ها
فردا زنگ بزن ۱۴۸۰ با مششاور کودک صحبت کن قضیه خریدبچه رو بگو

سوال های مرتبط

مامان کشمش (نازنین)🤭 مامان کشمش (نازنین)🤭 ۴ سالگی
نمیدونم ناشکریه یا نه
من و همسرم زمانیکه کرونا شد تصمیم گرفتیم که هیچ وقت به بچه فکر نکنیم
هیچ وقت نه قبل نه بعد کرونا برای بچه دار شدن اقدام نکردیم خواست خدا بود و اردیبهشت متوجه شدم باردارم
تمام بارداری با استرس گذشت هماتوم امنیو بی اشتهایی در حدی که وعده های اصلی رو به زور میخوردم و مرسانا وزن نمی‌گرفت و خدا میدونه چقدر سونو رفتم ان اس تی رفتم هر سری هم که میرفتم یکی دوماه از همسن و سالهاش از نظر قد و وزن عقب‌تر بود تا بالاخره به زور در چهل هفته با وزن 2500 به دنیا اومد
از روزی هم که به دنیا اومد با هزاران مشکل دست و پنجه نرم کردیم رشد کند قد و وزن .بی اشتهایی .پنومونی
مدام هم زیر نظر هر دکتری که فکرش رو بکنید بود تغذیه کودکان اطفال و...
دیروز جواب آزمایشش اومد دیددیم آنزیم‌های کبدیش بهم ریخته تروییدش پرکاره و ارجاع دادن متخصص گوارش که جذب مواد غذایی به خوبی انجام نمیشه
میدونم شرایط خیلی ها از من سختتره
اما احساس میکنم دیگه کم آوردم
ما که از خدا بچه نخواسته بودیم چرا زمانیکه خودش تصمیم گرفت بهمون بچه بده یه بچه سالم نداد
بخدا اینقدر با مرسانا از این دکتر به اون دکتر رفتم رسما کم اوردم
مامان ماهان مامان ماهان ۴ سالگی
عزیزان با توجه به تایپیک قبل که در مورد مهد کودک توضیح دادم وخواستم بیشتر آگاهی پیدا کنید که توی انتخاب مهدکودک دقت کنید
با توجه به تایپیک ها یادم رفت بگم مهدکودک هایی که توی اینستا فعالیت دارند هم توی انتخابشون دقت کنید، ما توی اینستا یه فیلم تروتمیز وعالی وبدون هیج مشکلی از اون مهد میبینیم ولی اصلا نمیدونیم پشت اون فیلم بچه چقدر اذیت شده
مثلا همین مهد کودکی که گفتم برای یه کلیپ مثلا کاردستی، مربی درحد یه فیلم لحظه ای از بچه می خواد مثلا شما این خط رو بکش بعد بچه بعدی شما این قسمت رو قیچی کن، بچه بعدی شما این قسمت رو بچسبان و... یعنی فقط در حد همون فیلم بچه کارمیکنه شاید نهایت یکی دوثانیه بیشتر وبقیه کار را بچه های زرنگتر یا مربی انجام میده ودرآخر شما یه خروجی عالی میبینید که به نظر میاد همه بچه ها اون کارها را از اول انجام دادند وبه مرحله اخر رسیدند، پشت اون کار بعضی بچه ها فقط نقش تماشاچی داشتند، مربی برای تنظیم کردن اون فیلم وعکس واز دست ندادن فرصت مجبوره سر بچه داد بزنه، این رو خودم با چشم از مربی ها دیدم که میگم به بعضی بچه ها چقدر فشار میارن که کار رو به درستی انجام بده، حالا هیچ کسی نمیفهمه که چه اتفاقی افتاده وفقط یه عده بچه بازیچه دست اونا میشن تا برای بالا رفتن پیج ازشون استفاده کنن

پس دقت کنید اون مهد پیج نداشته باشه واگر هم پیج داره، کار اون پیج چه جوریه، آیا اون کار پایانی واقعا کار بچه هست یا نه
مامان عسل نازم مامان عسل نازم ۴ سالگی
سلام مامانا
می‌خوام یه درد دل بکنم
از روزی که بچم به دنیا اومد همه فکر و ذکر شد دخترم. کارم رو به خاطر دخترم گذاشتم کنار و به خاطر کار شوهرم که بیرون شهر بود شهر زندگیم هم عوض کردم و الان غربت نشین شدم. حالا هم به یه زن افسرده و زودرنج تبدیل شدم که هیچ چیزی خوشحالش نمیکنه. هم خودمو نابود کردم و هم دخترم داره مثل خودم افسرده میشه. تصمیم گرفتم برگردم به شهر خودم هر چند که از همسرم دور میشم و دیگه کمتر همدیگه رو میبینیم ولی باز می‌دونم تو شهر خودم چی به کجاست و همه جاهاش رو میشناسم و ممکنه روحیه‌م رو دوباره به دست بیارم. من به خاطر اینکه دخترم شبها بابا بالای سرش باشه حاضر شدم بیام تو شهر غریب ولی خودم دارم دیوونه میشم چون اینجا هم که هستیم خیلی امکاناتش کمه واسه همین گفتم به خاطر خودم و دخترم که شده باید دوری رو تحمل کنم ولی هر چی فکرشو میکنم میگم چرا زندگی من باید اینقدر دچار چالش باشه چرا نباید مثل دیگران زندگی کنم چرا باید یه موقعیت رو فدای یه موقعیت دیگه بکنم و هزارتا چرای دیگه و تنهایی و غم و اشک😔
مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۴ سالگی
مامانا تو رو خدا بیایید خواهرانه و منطقی منو
راهنمایی کنید.
شاید از نظر خیلی ها موضوع  پیش پا افتاده باشه ولی تحملش برای من سخته
ما ۴ ماهه اومدیم توی خونه جدید اینجا بچه ها از صبح میان توی حیاط ساختمان بازی تا شب دنبال بچه منم میان که بره باهاشون بازی گاهی اوقات حتی واسه ناهار یت شامم به زور میاد توی خونه.
از طرفی بچه ها با دست فوش های بد میدن که متاسفانه پسرم منم میاد خونه میگه فلانی این کارو کرد.
چند روز پیش هم یکی از بچه ها جای خصوصی شو نشون داده بود.
امروز پسرمو صدا کردن که بره بازی من دیدم صدای بچه ها نمیاد بلافاصله پشت سرش رفتم پایین دیدم بچه ها دارن آروم صحبت میکنن پسرمو آوردم بالا و در رو قفل کردم الان که از پسرم پرسیدم چیکار میکردن گفت جای خصوصی شونو نشون میدادن.
من زیاد نمیزارم پسرم بره بیرون.
عصر همه خانما پایین بودن بهم گفتن نمیزاری پسرت بیاد بیرون منم گفتم بچه ها بی ادبن  خوشم نمیاد یاد بگیره یکیشون گفت منم بچه اولمو خوب تربیت کردم ولی سر دومی بیخیال هرکار میخواد بکنه آخرش یاد میگیره (این خانم مدیر مدرسه هم هست) یکیشون گفت بچه اوله حساسی واسه دومی خوب میشی.
ولی من ده تا بچه هم داشته باشم نمیتونم نسبت به تربیتش بی تفاوت باشم.
این مدت هم پسرمو چندتا کلاس ثبت نام کردم. عصرها هم شوهرم بره بیرون  ماهم باهاش میریم  که پسرم نخواد بره توی حیاط.
وقتایی هم که میره یا دنبالش میرم یا از بالا نگاهش میکنم.
ولی کم آوردم نمیتونیم جابه جا بشیم چون سر همین خونه کلی بدهی داریم.
دیگه نمیتونم زیاد برم از خونه بیرون با بچه کوچیک سخته برام.
خسته شدم