۹ پاسخ

احتمالا تو رفتارش وسواس دیده رو وسایلش حساسیت نشون داده یا بجای بازی کردن مراقب وسایلش بوده یا کسی ازش چیزی خواسته نداده و این جور چیزا

خوب میشه نگران نباش مهد کودک هم تو ارتباطش اثر گذار هست

منظورش احتمالا اینه که شیطونی نمیکنه
بعضی بچه ها که خیلی با دیسیپلین بزرگ شدن تو این جور محیطا سردرگم‌میشن الان اجازه دارن بازی کنن یا نه
اجازه دارم دست به وسیله وی بزنن یا نه
چون والد هم نیست که بهشون بگه

نتونسته مستقیم بگه منطورش همون هس که خودت گفتی

بازی کردن دقیقا چ ربطی به نظم داره اون وقت؟!

این چیزی کع گفته به مرور تو مهد درست میشع پسر من یه ماهه داره میره انقد زبون میریزه وابستگیش به من خیلی کم شده قشنگ حس میکنم مرد شده ولی مهدشم خیلی خوبه راضی ام

چه ربطی به نظم داره خونه من شتر با بارش گم میشه ولی مگه بیرون شیطونه ؟؟ نه والله مگر حس خوب از طرف بگیره
الانم بچه ان هنوز

مگه توی خونه خیلی قانونمند و مرتب هستین؟

تو خانواده پدریش هم همینطوره حس میکنم خیلی دل و جراتش کمه🥺

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۴ سالگی
عزیزان با توجه به تایپیک قبل که در مورد مهد کودک توضیح دادم وخواستم بیشتر آگاهی پیدا کنید که توی انتخاب مهدکودک دقت کنید
با توجه به تایپیک ها یادم رفت بگم مهدکودک هایی که توی اینستا فعالیت دارند هم توی انتخابشون دقت کنید، ما توی اینستا یه فیلم تروتمیز وعالی وبدون هیج مشکلی از اون مهد میبینیم ولی اصلا نمیدونیم پشت اون فیلم بچه چقدر اذیت شده
مثلا همین مهد کودکی که گفتم برای یه کلیپ مثلا کاردستی، مربی درحد یه فیلم لحظه ای از بچه می خواد مثلا شما این خط رو بکش بعد بچه بعدی شما این قسمت رو قیچی کن، بچه بعدی شما این قسمت رو بچسبان و... یعنی فقط در حد همون فیلم بچه کارمیکنه شاید نهایت یکی دوثانیه بیشتر وبقیه کار را بچه های زرنگتر یا مربی انجام میده ودرآخر شما یه خروجی عالی میبینید که به نظر میاد همه بچه ها اون کارها را از اول انجام دادند وبه مرحله اخر رسیدند، پشت اون کار بعضی بچه ها فقط نقش تماشاچی داشتند، مربی برای تنظیم کردن اون فیلم وعکس واز دست ندادن فرصت مجبوره سر بچه داد بزنه، این رو خودم با چشم از مربی ها دیدم که میگم به بعضی بچه ها چقدر فشار میارن که کار رو به درستی انجام بده، حالا هیچ کسی نمیفهمه که چه اتفاقی افتاده وفقط یه عده بچه بازیچه دست اونا میشن تا برای بالا رفتن پیج ازشون استفاده کنن

پس دقت کنید اون مهد پیج نداشته باشه واگر هم پیج داره، کار اون پیج چه جوریه، آیا اون کار پایانی واقعا کار بچه هست یا نه
مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانها
همسایه پایینیم یه دختر داره که سه سال از پسرم بزرگتره حدودا یک ساله که باهاش رفت آمد دارم بخاطر اینکه بچه هامون بازی کنن باهم یه مدته که پسرم تنها پایین میره یا دخترش تنها میاد با پسرم بازی میکنه . چند وقته اون دختره زورگویی میکنه یا همش با پسرم سر بازی قهر میکنه پسرم چون بازی دوست داره حرفشو گوش میده اکثرا یک ماه پیش پسرمو هل داد صورت پسرم قشنگ چاک خورد علامتش هنوز هست که مامانش عذزخواهی کرد بعد گفت چون پسر من به لحظه اومد روی پاهاش دردش گرفت هلش داد منم گفتم آره چون بچه هستن پیش میاد اشکال نداره تو بازی
بعد دوباره هرروز همو میدین یا پسرم میرفت پایین یا دخترش میومد بالا البته دیگه حواسم قشنگ روشون بود که دوباره حل ندن همو بعد چند روز پیش پسرم رفت خونشون ایندفعه منم رفتم دیدم دختره عصبانی شده بخاطر اینکه چشماشو تو بازی خوب نبست پسرم میخواست پسرمو هل بده بزنه که مامانش سریع اومد جلوشو گرفت
الان من دیگه نمیخوام پسرمو بفرستم دیگه باهاش بازی کنه بنظرتون چی بگم که مامانش ناراحت نشه چون مامانش دوستم شده خیلی مهربونه اما بچه ش خیلی اذیت میکنه
مامان Lia&Dia مامان Lia&Dia ۴ سالگی
بچه ها چرا من آرامش ندارم
مدام یه دلشوره ای ته دالم هست
یا بچه ها که میخوابم صبح تا شب رو با خودم مرور میکنم تا یه چیزی بالاخره پیدا میکنم که گیر بدم به خودم عذاب وجدان بدم که مادر خوبی نیستم یا چرا فلان موقع فلان چیزو به بچه گفتی با اینکه همش با خودم درگیرم و صبوری میکنم خودخوری میکنم ولی به بچه سخت نمیگیرم
ولی خب آدمیزاد یه وقتایی هم قبرش تموم میشه ولی این حق رو به خودم نمیدم

شوهرمم مدام غر میزنه یا مثل یه بچه کوچیک مدام رسیدگی میخواد یا از بچه داری م ایراد میگیره میخ لوسشون نکن تقصیر توعه که میچسبن بهت تقصیر توعه با هم دعوا میکنن تقصیر توعه فلان بیشتر
بخدا دارم دیونه میشم تحت این فشار

خدایا چقدر بچه پشت هم سخته
دختر بزرگمم وقتی دوسال و نیکش بود خواهرش دنیا اومد بهش گفتیم از بیمارستان آجی خریدیم برات به خاطر همون فکر میکنه بچه ها رو از بیمارستان می‌خرم وقتی با خواهرش بدرفتاری میکنه باباش میگه میبرم خواهران پس میدم اینم ناراحت میشه و گریه
امروز خیلی اذیتم کرد یه کم از کوره در رفتم گریه میکنه مامان منو پس ندی بیمارستان هاااا
منم گفتم مه کلم نه عزیزم هیچ وقت پست نمیدم بعدم گفتم بیمارستان بچه ها رو پس نمیگره فقط میفروشه

میخوام به زبون بچه گونه بهش بگم که بچه ها از شکم مامانشون میان چطوری بگم ؟!؟شماها چطوری گفتید😔

خیلی ناراحتم مدام فکر میکنم واسه یکیشون کم گذاشتم
😭
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
تا حالا شده بچتون پیش بقيه بد ضایعتون کنه. امروز صب رفتم سرکار. پسرمم چون دادگاه نداشتم فقط تو دفتر یکم کار بود با خودم بردم. همکارم صبونه با خودش عدسی آورده بود من پسرم هیچوقت عدسی نمی‌خورد ینی همیشه درست میکنم از خدام بوده فقط یه قاشق بخوره فقط مزه کنه ببینه چه جوریه اصلا حتی طعمشم امتحان نکرده. خیلی خوش خوراکه اما عدسی اصلا نمیخوره. بعد این همکارم بهمون تعارف کرد من چون تازه صبونه خورده بودم گفتم ممنون نمی‌خورم. گفت به پسرت بده منم گفتم ممنون اصلا عدسی دوس نداره هیچوقت نمیخوره. بعد یهو پسرم گفت میخورم. منم گفتم لابد همین طوری یه چیزی گفته بچس نمیفهمه. گفتم نمیخوره الکی میگه فقط حیف میل میکنه. همکارم گفت حالا بزار یکم براش بریزم ببینم میخوره یا نه. تو کاسه کوچیک براش ریخت پسرم با چنان اشتهایی می‌خورد انگار از قحطی برگشته😳😥. حالا منو نگو جلو همکارم ضایع شد فک کزد الکی گفتم دوس نداره با خودم گفتم حتما فک میکنه من از غذاشش چندشم میشه دیگه بهش گفتم بخدا هیچوقت نمی‌خورد نمیدونم حتما برا شما خیلی خوشمزست. از خجالتم گفتم برا منم بریز بخورم. که فک نکنه یه وقت چندشم شده. تو عمرم اینجور ضایع نشده بودم😤