۶ پاسخ

حتما مادر خوبی هستی اما در کل مادری ک حوصله کنه خوبه مادری که قاطع باشه اما مهربون

منم همین جوری ام
حس میکنم چقدر مادر بدی ام

عین الان من

عزیزم حق داری خب باز مریضم که ادم‌میشه حوصله خودشم نداره

منم اینطوریم من هر شب و روز اینطوریم، میدونم اشتباه میکنم،چون وقتی بزرگ شد این همه عذاب کشیدن من براش اهمیتی نخواهد داشت، ولی نمیتونم احساسم رو هم نادیده بگیرم

پیش میاد دیگه
والا من بعد ۶ ماه اومدم خونه مامانمینا چون راهم دوره حالا همه اینجا مریض شدن، فکر کنم ما هم گرفتیم از الان غصم گرفته، پسرمم اذیت میکنه هر روز میخواد بره بیرون ، اووووف خسته ام اصلا

سوال های مرتبط

مامان فسقلی🍀⚘🤍 مامان فسقلی🍀⚘🤍 ۴ سالگی
یعنی الان غمگین ترین آدم تو دنیا فقط منم حالم از دنیا ب هم میخوره چرا انقد بدشانس بودم ؟؟ همه غم هام یه طرف پسرمم زندگی رو زهرکارم کرده موندم چیکارش کنم میرم جای یه اسباب بازی گیر بده باید باخودش بیاره وگرنه کلی گریه جیغ میزنه حرف زدن بلد نیس غذاهای عجیب در میاره خودشو میندازه زمین وقتی مثلا یکی میبینه نمی‌دونم حالم حرفام درد دلم رو چطور بگم فردا می‌خوام ببرم پیش دکتر ببینم چی میگه نمی‌دونین چقد گریه کردم از مهمونی اومدم تازه بیست بار بردم دستشویی پی پی نکرد آخر پشت در تو شلوار حس منو فقط یه مادر ک درک فهم داره می‌فهمه بالشم زیر سرم خیس اشک هام شده شاید برای بعضی ها حرف هام چرت پرت بیاد ولی برای من زخم عمیقی رو قلبم هست گریه می‌کنه شوهرم فوشش میده یا سیلی میرنه اونم بدتر جیغ ....امیدوارم خدا خودش کمکم کنه این حرکات و نفهمی و لجبازی و ... از خودت دفاع نکردن حرف نزدنش بعضی از فاکیلا خلاصه دور برایم فک میکنن مشکلی داره در حالی ک فقط شانس کنه ک اینطوریه خدا شاهده کمرم شکسته دیگه دارم با گریه مینویسم سیرم از همه چی ....
مامان 💞ثمره عشقمون💞 مامان 💞ثمره عشقمون💞 ۴ سالگی
به پسرم یخورده شام دادم
تموم بود
خیلی وابستمه یه لحطه از جلو چشماش دور بشم،گریه میکنه
تموم شد بلند شدم،برم دستم،بشورم دیدم،گریه کرد فاصلمون ۲-۳ متر بود
یه لحظه گریه اش قطع شد
همون لحظه که هق زد که استارت گریه بندازه نگاش کردم چیزی ته گلوش گیر کرد
وای اونقدر زدم پشت سرس و فشار شکمش دادم و تنگشت کردم توی گلوش چیزی نمیورد بالا گریه هم نمیکرد
دستم،کامل سر شد
پاهام جون نداشت
همون لحظه داشتم شام میدادم بهش
همسرمم زنگ زده بود گوشی رو بلندگو بود داشتیم حرف میزدیم
دیدم اینجور شد بچه
اونقدر جیغ زدم گفتم،زنگ بزن به یکی بیاد طرفم
همون لحظه بردمش تو حیاط و اونقدر زدم توی کمرش و انداختمش بالا یهو زد زیر گریه
همون موقع خواهر و داماد و داداشمینا اومدن
ولی الان نصف بدنم بی جون هست و کاملا سر شده و کتفام،میسوزه

من ناخنام از ته گرفتم
همیششه این موقع ها اون،مادرایی که ناخن بلند دارن یا کاشتن میاد به ذهنم،میگم خدا اون روز نیاره
زبونم لال
چکار میکنن با ناخن بلند

خدا جون خودت هوای فرشته هامون داشته باش😭