۱۲ پاسخ

الان اون حرفشو زده خودشو خالی کرده تخت خوابیده تو حرفتو خوردی شبو به خودت حروم کردی و به این چیزا فکر میکنی؟؟یا همون موقع جواب بده خالی شو یا دیگه بهش فکر نکن
من انقدر اینکارو کرده بودم که پشیمون شدم الان کافیه یکی حرف بزنه جوابشو میشنوه دهنشم میبنده

اصلا مقصر شوهرمه که میاد این حرف و میزنه من حتی دلم نمیاد یک دقیقه بچم و پیش کسی بزارم میاد این جوری میگه که بقیه به خودشون اجازه دخالت میدن

چون مرد ها حسی که ما داریم را ندارن
ما حس وابستگیمون خیلییی بیشتره.
واونا مانان را فقط مانان خودشون نیدونن

بزار انشالله بچه ات بدنیا بیاد بخدا میبینی که هم شیرخشک بهش میدی هم پیش اینو اون میزاریش هم اصلا احساس مادر ناکافی بودن نمیکنی
تو زمانی میتونی مادر خوبی باشی که حال خودت با خودت خوب باشه از حالا فکر روزا و اتفاقات نیفتاده رو نکن چون یه روزایی مجببببووور میشی یه کارایی رو بکنی که خط قرمزت بوده
زن داداش من اعتیاد داشت و دائم میخوابید و بچه فقط با آبمیوه و کیک صنعتی بزرگ شد و الانم خیلی ضعیفه من دائم غر میزدم و دخالت میکردم چون فقط من میدونستم معتاده و از تنبلی مادر بچه به اون روز افتاده
و حالا خودم پسری دارم که با وجود مادری مثل من که واسه تک تک وعده هاش چک می‌کنم که حتما پروتئین و فیبر و فلان ویتامین به بدنش برسه پسرم لب به غذا نمیزنه و جز آبمیوه صنعتی و کیک هیییییچی نمیخوره
من مادری بودم که شیشه شیر تو سیسمونی نخریدم چون میکفتم شیرخشک ابدا نمیدم
ولی حتی سه روز هم شیر خودمو به بچه ندادم چون نه شیر داشتم نه بدنم یاری کرد و در نهایت تو اوج سرکوفت های مادرشوهر و‌بقیه همسرم بچه مو‌شیرخشکی کرد بدون اینکه من بخام یا بفهمم
اینارو کفتم که الکی نشینی با خودت خیال باقی کنی که دیگران چی میکن یا جی فکر میکنن چون جز پیش آزاری خودت نتیجه ای نداره

فک نکنم کسی به اندازه من مادر شوهرش دخالت کنه من هر مرحله میرسم دخالت میکنم😫

ولی کلا حرفی که منطقی نیست رو گوش نده ،ماخودمون مادریم میفهمیم چی برای بچمون خوبه ،من روزهای اول شیر نداشتم آغوزم خیلی کم بود بچه اصلا سیر نمیشد هرچی گفتم برین برای من شیر خشک بخرین بچم گناه داره ،گفتن نه تو باید صبر کنی ۳ روز رد بشه شیرت میاد من ۳ روز صبرکردنم مصادف شد با زردی گرفتن بچم با عدد ۱۶ و بستری کردن بیمارستان و من با این زایمان سزارین ۳ روز بیخود یه لنگه پا بالاسر بچم وایستادم تا اومد پایین زردیش ،اونجا دکتر جلو خودشون گفت شیرش کمه باید از شیرخشک کمک بگیره ،دیگه اونجا ساکت شدن باید انگار تو موقعیت این چنینی قرار می‌گرفتند تا حرف منو قبول کنن

چرا فکر میکنن شیر خشک یه چیز ممنوع.
بابا بچه با شیر خشکم بزرگ میشه
الان من دوقلو باردارم دکتر گفته شیرخشک باید بدی پس ضرر نداره ک گفته

شوهر من تو مهمونی خانوادگیشون بودیم بحث بچمون بود گف مامان اگ بچه زیاد شبا گریه کرد میارم میذارمش خونت تا نگهش داری😐😑😑مادرشم گف تو روزا بچه رو بیار من ببینم نمیخاد دگ موقع گریه بیاریش😕😕

مامان تو بارداری یه کم حساس میشه از حرف بقیه، تازه بعد زایمان بیشترم میشه
من سر پسرم هر کس میگفت اینکارو بکن اینکارو نکن به قدری بدم میومد که حتی واکنش تندم نشون میدادم
یه مدت که گذشت دیدم ناراحتی نداره، اونا هم بر حسب علاقه و عادت میخوان کمک و راهنمایی کنن
سخت نگیرید، مهم اینه که خودتون میدونید از پس همه کارها برمیاید

شما خواستی شیر خودتم بدی میدوشی میذاری پیششون ول کن حرف زیاده

منم هر وقت میگم شاید مجبور شم شیر خشک بدم سریع خانوادم مخالفت میکنن و کلی مثال می‌زنن ک ببین اگه شیر خشک بدی اینجوری میشه یا اونجوری میشه
رو این موضوع خیلی حساس شدن

اره آبجی تا دلت بخواد پیش اومده
اصلا اهمیت نده کار خودتو بکن حرف مادرشوهر و از این گوش بده تو از اون گوش در بیار
مادرشوهر من تا زایمان من دخالت میکنه بزور میگه طبیعی اونم دولتی
من چطور شکم اول میتونم برم دولتی جایی که همش دانشجوعن پدرم درمیاد اصلا نمیفهمه منم دیگه حرفاش برام اهمیتی نداره هر چی‌میگه مهم نیست برام کار خودمو میکنم

سوال های مرتبط