واقعا دیگه درحدوتوان من نیس این بچه رو نگهدارم صبح صبحانه براش سوپ آماده کردم گوشیمو دادم بهش برداشت گوشی و پرت کرد سوپ و ریخت زمین کلا بردم بیرون لباس خریدم بهش گفتم بیا بپوشونم اومد پوشوندم بی دلیل شروع کرد نیم‌ساعت گریه دادو‌بیداد ک چراپوشوندی شوهرم چقد نازشو‌کشبد انگار ن انگار مادر شوهرم پاشده اومده بالا ک‌اره شما ناز بچه رو نمی‌کشید و بلد نیستیم نگهداری و برداشت برد بیرون الان‌بخاد بیاره چی بگم جوابشو بدم

آرامش خودتو حفظ کن سن لجبازی شونه. بیخیال تر باش. جواب مادر شوهرتم مهم نیست

بزار یه تایمی ببره خودت استراحت کن دوش بگیر به خودت برس ،هم بچه ات کیف میکنه هم خودت استراحت،سخت نگیر همه بچه هاهمینن

تو این سن تموم بچه ها همینجورن یکی بیشتر یکی کمتر دختر منم خیلی بد قلقه خیلی ادم اذیت میشه کم میاره اما چاره ای جز ادامه دادن نیست، من باشم مادرشوهرم که اومد هیچی نمیگم اصلا به روی خودم نمیارم اگر اون چیزی گفت میگم میدونم شماهم دوستش دارید اما برای بچه هیچکس دلسوز تر از پدر مادر نیست من با بچم همه جوره راه میام نازشو میکشم و... اما دیگه بچس دیگه

پسر منم بدتره به خدا

منم همینطور با این تفاوت که بچم لج کنه گریه کنه شوهر احمقم سر من داد میکشت

خودمم یکیشو دارم طبقه پایین خونمونه

چقدر پستن اینجور مادر شوهرا ببخشیدا ولی باید یه چیزی جوابشو بدی دیگه نخواد بیاد دخالت کنه تو بچه داریت

هیچی ج نده،بحث اعصاب خودتو بیشتر میریزه بهم،به نظر من البته،یه چی شما میگی یه چی اون هیچی بحث میشه

بچه منم همینجوره خیلی اذیتم

وای شب تا صبح شیر شیر شیر، آروم هم نمیگه شیر ، با جیغ و داد و لجبازی

پسر من از اواخر یکسالگیش شروع شد تا الان

باید تحمل کنیم عزیزم سن لجبازیشونه، پسر منم فوق العاده لجباز شده، چشمش نکنم ماشالله ماشالله دیروز تا حالا بهتره اخلاقش

بجه منم‌اینجور