۵ پاسخ

متاسفانه وضعیت جوری شد همه به سختی دارن زندگی می کنن وبعضی هام سخت تر
ولی یه عده میان با دروغ وکلک کاری می کنن که نمیشه به هیچ کس اعتماد کرد ونیازمندهای واقعی هم نمیشه شناخت

منم خیلی شده پول واریز کرردم برای شیر خشک پول دارو و دکتر

انقدر از این کلاهبرداریا زیاد شده تو گهواره مایی که میایم کسب و کارمونو معرفی کنیم به مامانا نمیتونن اعتماد کنن 😞🫤🥲🤦🏻‍♀️

خب عزیزم چرا اینقدر زود باور میکنی..اصلا هر کی اومد از این حرفا زد قسم خورداهمیت نده...اگه دم از نداری میزنن چرا بچه میارن..

دقیقا منم چند بار برای یکی پول ریختم آخرش فهمیدم الکی میگه هی اکانت عوض میکرد با اکانتای مختلف میومد

سوال های مرتبط

مامان دیاکو مامان دیاکو ۷ ماهگی
تقریبا ده روز پیش پسرمو بردم دکتر شوهرم یکم دورتر از داروخونه پارک کرد گفت شما بشینین من برم دارو هاشو بگیرم یه خانم ۲۸،۳۰بهش میخورد سنش باشه اونجا ایستاده بود همین که مارو دید همین جوری اول زوم زد رو شوهرم 😕بعد که شوهرم پیاده شد رفت اون همینجوری زوم زده بود رو منو پسرم نمی‌دونم چرا اما یه حس بد ازش گرفتم و از چشاش ترسیدم جوری که چند بار خواستم از ماشین پیاده شم برم پیش شوهرم اما باز نرفتم یعنی یه لحظه چشاشو ازمون بر نداشت زل زده بود به ما😐خودمو با پسرم مشغول کردم یه لحظه باز نگاش کردم دیدم باز داره بهمون نگاه می‌کنه و دستاشو مثل دعا خواندن گرفته بالا 😑😥یعنی تا شوهرم اومد از ترس مردم جرأت نکردم حتی باهاش حرف بزنم دلیل کارشو بپرسم از اون روز به بعد همش مریضیم همش تو خونمون دعواس بچه هام یه روز خوب نبودن همش این دکتر و اون دکتر می‌گردیم نمی‌دونم بخاطر اون خانوم بود یا ن اما همش حس میکنم اون خانم یه دعایی چیزی برامون خوند 😑