۱۰ پاسخ

واقعا مادر شدن سخت ترین کار دنیاس و خانوم رو نابود میکنه.. به همین خاطر یکی بیشتر بچه حرومه😅🤣

حس ناکافی بودن داری چون تایم برای خودت نداری یکم ب فکر خودت باش یکم ب خودت برس ب روحت برس اونوق میبینی تو مادر فوق العاده ای هسی عزیزم اگ میتونی پسرت کلاس ببر اونجا با بقیه مامانا معاشرت کن حال دلت خوب مبشه من جات باشم حتما فردا با دوستام میرم بیرون بچه جون میدونه و بابا جونش بزار شوهرت یاد بگیره تو مساعل مربوط ب پسرت همکاری کنه بخدا ک هم بتو خوش میکذره هم ب گل پسرت سخت نگیر

اصلا این جور مراقبت از کوچولوت‌ به درد نمیخوره وقتی میزنیش یا داد می‌زنی یکم وقت برای خودت بذار و سعی کن اصلا داد نزنی چه برسه به کتک زدن .میدونم خیلی سخته مادر بودن اما به فکر خودتم باش پرخاشگریه تو باعث ترومای کودکی بچت میشه و بیشتر خودت اذیت میشی

آره من اینجوریم ، یه دختر ۸ ماهم دارم ب اونم باید برسم
دور از خانواده
شوهرمم کمک نمیکنه
بعضی وقتا میشینم انقد گریع میکنم بعدش سبک میشم دوباره شروع میکنم

خواهرم پسرش وو گذاشت پیش شوهرش رفت دندونپزشگی. برگشت دید پسرش از دو طبقه افتاده تو کوچه دور از جون بچت. من دیگه هیچ وقت بچه هام و پیش هییییچ کس نزاشتم

بچه یه مادر شاد و پرانرژی میخواد نه یه مادر عصبی و خسته که به همه کاراش برسه پس برو به خودت و. وحیه ات برس با دوستات کمی وقت بگذرون و پرانرژی برگرد

من کل وقتم برا بچس سه هفته س نتونستم برم ارایشگاه

منم روزم کلا برای بچه اس
اینقد دوس. دارم برم سرکار ولی خب کسی نیس بچمو بگیره
مامانم اینا پیشم بودن میبردم پیش اونا

این روزا میگذره دلت واسه بچگی پسرت تنگ میشه،، کتکش نزن چون برات عادت میشه افرا اینقد اذیتم میکنه ظرفیت پر شده بهانه گیر شدم سر شوهرم خالی میکنم
امشب ب شوهرم فهموندم بابا من تازه زایمان کردم زن تا ۵ سال اول زندگی بزاش سخت میشه گفتم لطفا کمکم نمیکنی حداقل محبت و توجه ازم کم نکن انرژی بگیرم بتونم با بچه سرکله بزنم

بزار بچه رو نگه داره تو برو
چیزی نمیشه یکم خودتو رها کن بابا
مگه چی میشه یکروز مثل قبل غذا نخوره یا سر ساعت نبره سرویس

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
وای خدایا کاش عذاب وجدان ولم کنه..پسرم از صبح ساعت۹بیداره دیشبم ساعت۱شب خوابید..از صبحم ک بیدارشده همش بازی کرده یک ساعت توحموم بوده داشته آب بازی میکرده بیرون بردمش صبح تاشب همش دارم سعی میکنم بامهربونی و محبت باهاش رقتارکنم..شب ک میشه واقعادیگه انرزی ندارم اونم وقتاییکه خوابش میادیاگرسنشه فقط گریه میکنه و به چیزای الکی گیرمیده الان شام دادم بردمش دستشویی یک رب مونده دشتویی بازی کردن بهش چیزی نگفتم اخربزوراوردمش خیلی صدادادگریه کرد گفت جیش بازبااینکه گید نستم جیش نداره بردمش۵دقه شدچندباربابهونهای مختلف گفتم بیا قانع نشد بازبزوروصداگریه آوردمش گقتم ‌گصاعط توخوابت میاد حالیت نیست بایدمثل خرباهات رفتارگنم بردمش انداختمش روتخت خودمم موندم پیشش انقد گریه کردکه حدنداره آخرم گفتم توبمون اینجا من میرم تو حال میخوابم دیگ از ترس اینکه تنهانمونع و من نرم بزور صدا گرفت خوابید الان عذاب وجدان گرفتم ک چرا صبح تاشب باهاش آروم رفتار میکنم بعدشب چل میشم ک آخر بچه و خودم باراحتی و گریه بخوابیم شوهرم ک کمک نمیکنه همش حس ناکافی بودن دارم حس میکنم من مامان خیلی بدی هستم ک اعصبانی شدموسربچم دادزدم خدا منویبخشه😔😔هرشب همین اشوکاسه هرکارمیکنم اعصبانی نشم بهش زمان میدم بیخودیه میدونم ‌گریهاش وبهونهاش بخاطر اینکه خوابش میاد و نمی‌فهمه ک باید بخوابه
مامان مهرسا مامان مهرسا ۲ سالگی
سلام مامانا تروخدا هرکسی تجربه داره یا از نظر روانشناسی راه حل میدونه کمکم کنه
دخترم تازگی وقتی چیزی بخواد یا کاری بخواد انجام بده ما نذاریم خیلی جیغ میزنه و گریه میکنه انقدر جیغ میزنه ک گاهی گلوش میگیره منم گاهی عصبی میشم داد میزنم یا گاهی یکی میزنمش خودم خیلی داغونم حس پوچی و ناتوانی گرفتم
دیروز دوستم اومد اینجا بچش یکسال بزرگتر بچه منه دخترم هس
گاهی باهم بازی میکردن گاهی هم اون ک ی چیز برمیداشت دختر من جیغ میزد ولی بچه اون صبح تاشب باهم بودن اون اصلا ن جیغ زد و ن لجبازی بچه من همش جیغ و لجبازی
من شبا میخوابم پایین تختش خوابش ک برد میرم تو اتاقم اونم گاهی پایین میخوابه بعد میذارم بالا یا همون بالا دوشبه جیغ و گریه ک من پایین میخوابم نمیرم تو تختم
یا نصفه شب بیدار شده اب بخوره اونده پایین بخوابه کف اتاقش سرده هرچی گفتم بالا بخواب فقط جیغ میزد میگفتم پاشو ی پتو زیرت پهن کنم جیغ میزد دیگه ب زور ی تشک پهن کردم از بس گریه کرد خوابش برد
کم اوردم حس پوچی و نا بلدی دارم ن با حرف اروم میشه ن با دعوا ن با زدن فقط باید ب خواستش برسه ک بیخیال جیغ بشه
#جیغ #گریه