از اونجایی که تازه کم کم دارم مامان بودنو یاد میگیرم
دیروز به خودم اومدم دیدم چقد دورو برم موقع بچه داری وسیله هست
پوشک با بسته ش
دارو ها رو توی بشقاب گذاشته بودم
پستونکا شون همیشه بلاتکلیف اینور اونوره
ترتمیز بود ولی باب دلم نبود
این شد که دیشب نخوابیدمو تا صبح بافتم یکم عجله ای بافتم باید تمیز تر میشد ولی
صبح با همین دوتا باکس کوچولو همه ی وسایلم سرجمع و مرتب کنار سر بچه ها بود

تصویر
۲۱ پاسخ

میشه بگی چجوری بافتی با چی بافتی

چ خوب کاش منم بلد بودم🥲

چ عالی😍🤚😍

درخواست میدی گلم

چه قشنگگگگ افرین😍

هنرمند😍😍😍
حالا تو اگه منو با یدونه بچه ببینی فرار می‌کنی🥲🥲😂😂😂
من اصن به هیچی وقت نمیکنم برسم

خسته نباشی هنرمند🤍

وااای ماشالا بهت واقعا خیلی نازه

ازینا میخوام منم بخرم کجا بخرم ؟؟؟

عاشقتم هنرمند 🥰🤗

آفرین چه هنرمند 👏
منم سبد های آوین و خودم توی بارداری با عشق بافتم 😍

چقدرخوشگل مبارکش باش

میشه یادم بدی؟

ماشالله بهت مامان هنرمند😍🥹

اوخ خودا افرین بهتتتت

ای جان خسته نباشی

عزیزم منم یدونه میخااااام

تختشون چقد خوشگله دوتا براشون خریدی؟ اتاقشون جداس
خیلی قشنگه حتمن از قبل بلد بودی😍

ماشالله مامان هنرمند عالیه خسته نباشی
برا دو قلوها خوشحالم که مامانی مثل تو دارن

اجازه بده واسه این همه هنرت و بلد بودن زندگیت برات بمیرم🤣🤣🤤🤤🤗🤗😘😘

وای چه قشنننگ😍🥹

مقالات مرتبط

چگونه خانه داری را یاد بگیریم؟
چگونه خانه داری را یاد بگیریم؟
خانه داری و بچه داری
آیا خانه داری و بچه داری با هم جور در می‌آید؟
خانه داری آسان
در مورد خانه داری آسان و سریع چه می‌دانید؟
غذای مخصوص روز‌های امتحان بچه‌ها
غذای مخصوص روزهای امتحان بچه ها | تغذیه در ایام امتحانات

سوال های مرتبط

مامان ... مامان ... ۹ ماهگی
روزای اول که با پسرم برگشتیم خونه خودمون همه چی خیلییییی سخت بود برای منی که بچه اولم بود همه چی مشکل بود و وقت همش کم میاوردم
بچه داری خونه داری شوهر داری اصلا یه غول بود که هیچ جوره از پسش برنمیومدم
حالا بعد از گذشت ۸۲ روز تازه امروز میتونم بگم به لطف خدا یه مقدار از سختیام کمتر شده و تا حدودی به همه چیز میرسم
البته هنوز بی خوابی و کم خوابی دارم ولی بازم خداروشکر
مشاهده ۴ پاسخ
مامان مهرو کوچولو مامان مهرو کوچولو ۲ ماهگی
خانما طبق تجربه خودتون نظر بدین
امروز صبح دخترم بیدار شد یه کم شیر خورد بعدش خوابید من برای اینکه خوابش سنگین بشه اومدم کنار خودم خوابوندمش اما خوابش سبک تر شد هعی از خواب می‌پرید
کلا بیدار شد آوردمش تو حال بهش دوباره شیر دادم کم خورد و در حال شیر خوردن خوابید تا اومدم بذارم سر جاش بیدار شد منم دیدم نمیخوابه رفتم به کارام برسم تا حدودای ظهر دیدم بیداره و نق نق میزنه گفتم شاید گشنه اشه چون کم شیر خورده بود اومدم بهش شیر بدم گریه کرد و نخورد ولی پستونک می‌گرفت چشماش سنگین میشد تا اینکه بعد ناهار هعی اومدم بهش شیر بدم هعی جیغ میزد یه ۵ دقیقه شاید مک زد همونطوری خوابید تو بغلم منم گذاشتمش سر جاش دوباره مثل صبح هعی بیدار میشد هعی می‌خوابید این قضیه هعی تکرار شد تا جایی که میومدم بهش شیر بدم جیغ میزد ولی پستونک که می‌دادم براش شعر میخوندم آروم میشد
دیگه گفتم شاید دل‌درد داره بهش دارو دادم یه کم تابش دادم گذاشتم رو پا و خوابوندمش
الان به نظر شما لجبازیش از بی خوابی بود یا دلدرد؟ چون گریمیچر دادم اونم یه کم خواب آوره؟ من هعی با خودم میگفتم شاید میخواد با شیشه شیر بخوره ولی خب وقتایی که تو بغلم مثلا یه ربع می‌خوابید بیدار میشد سینه می‌گرفت اما دوباره گریه میکرد؟
حالا به نظر شما مشکل از کجا بود؟ گیج شدم
مشاهده ۴ پاسخ
مامان توت فرنگی ها🍓🍓 مامان توت فرنگی ها🍓🍓 ۹ ماهگی
آپدیت سفر با دوقلوها
#روز-اول
روز اول صب رو موندیم خونه چون گرم بود
عصر ساعت ۴ رفتیم دِراک باد بود و ی کم سرد بود
به بچه ها لباس گرم پوشوندم و به جایی که بادگیر باشه پیدا کردیم برای نشستن
به بچه ها شیر دادم پمپرزشونم عوض کردم بعدش رفتیم عکاسی خسته شدن
خوابیدن مامان جونشون موند پیششون و ما رفتیم حسابی دور دور 😍 دیگه شب شد هوا چون سردتر میشد برگشتیم خونه که بچه ها مریض نشن
اون شب چون خسته بودن تا صبح خوابیدن
مشاهده ۱ پاسخ
مامان اقا حسین🐣🩵 مامان اقا حسین🐣🩵 ۱۰ ماهگی
مامانا دیشب داشتم شیر اشک میدادم به بچم با دستش شیشه رو هُل داد شیشه پرت شد از دهنش بیرون ی چند تا قطره شیر ریخت رو چشمش همون موقع پاک کردم سریع ولی امروز صبح بیدار شدم دیدم همون چشمش غِی کرده ( یه چیزای زردی بسته رو چشمش که باز کردن چشمش سخت بود براش ) یکم شیر خودمو زدم ب انگشتم و تمیز کردم چشمشو چکار کنم ؟ عفونت نکنه یوقت
شنیده بودم آدم بزرگا وقتی اینجوری میشن چشمشونو با چایی میشورن ولی خب چشم بچه دو ماهه رو ک نمیشه با چایی شست🤕
مشاهده ۶ پاسخ
مامان قلی مامان قلی ۲ ماهگی
مامانای عزیز سوال قبلیمو که خیلی ها نادیده گرفتن؛ ی سوال دیگه... شوهرهای شما هم شب تا صبح رااحت میخوابن و همه ی شب بیداری ها با شماست یا نه؟ شوهر من به بهونه اینکه من باید برم سر کار و ذهنم خسته میشه فلان حتی یک شبم تو این دو ماه و نیم بیخوابی نکشیده؛ بچم تو اوج دوران کولیکش که بود با مامان خودم پتوش میکردیم حالام که بهتر شده یکم خودم تنهایی باید بخوابونمش به هر روشی که شده؛ حتی اتاقشو جدا کرده که صدای بچه رم نشنوه؛ نصف شب ها که از شدت خواب دارم میمیرمم خودم تنهایی باید پاشم شیر خشک درست کنم و شیشه بشورم؛ شاید چیزی به روی خودم نیارم ولی انگار ته قلبم ازش توقع دارم لاقل ی بار نصف شب پاشه ی شیر درست کنه کمک من؛ این حسم طبیعیه یا بازم حساس شدم.؟؟
مشاهده ۲۲ پاسخ
مامان پرنسا عزیزم مامان پرنسا عزیزم ۳ ماهگی
لطفا با تجربه ها بگن
دخترم به محض اینکه صدام میشنوه یا میبینتم بغل هر کس یا هر جا هست گریه میکنه تا برش دارم.... چون دست تنهام و همین که از اردیبهشت باید برم سر کار چیکار کنم که خیلی وابسته نشه و هم کم بود محبت از طرف من نباشه
مشاهده ۲ پاسخ
مامان سلین🦋 مامان سلین🦋 ۷ ماهگی
خانما بچه های شماهم صبح ها مقاومت میکنن دربرابر شیرخوردن نمیدونم چرا دخترم صبح ها. شیر خوردنش کم میشه مثلان ۹ صبح ۹۰ تا خورد خابید بیدار شده ولی نمیخوره تا الان که ساعت ۱۲ اومدم درست کردم براش دیدم اصن نمیخوره تازه ۱۰ تا خودد اورد بالا یعنی سیره همیشه اینجوره ولی بعدازظهر به بعد خوب میخوره همون ۹۰ تا ۳ ساعتی ۴ ساعتی ۹۰ تا
مشاهده ۳ پاسخ
مامان دونه برفا❄️❄️ مامان دونه برفا❄️❄️ ۵ ماهگی
مامانا خیلی ها به ماهایی که دوقلو داریم میگن خوش به حالتون کاش منم دوقلو داشتم یا اینجور حرفا
یه واقعیتی توی دوقلو داشتن هست که منو یکم اذیت میکنه
نمیدونم شایدم یکم کم تجربه هستم تو این زمینه و هنوز یاد نگرفتم ولی
اینجوریه که نمیشه ۲۴ساعت روز تمام و کمال در اختیار یه بچه باشی
دو تا بچه داری که هیچکدوم به اون یکی ارجحیت نداره وقتایی که یه قل میدم مادرم برام نگهداره و با قل دیگه میرم خیابون یا توی موقعیت های این شکلی خیلی احساس میکنم این مسئله. رو که تک قلو ها از این نظر که خب الان یه دونه بیاریم تا چند سال با جون و دل بزرگ کنیم
بعد دوباره بچه بیاریم خیلی بهتر هست وضعیتشون
خستگی که بخاطر شیر دادن و عاروق گرفتن و خوابوندن بچه ها همیشه وجود داره
بعضیوقتا رمقی نمیذاره که باهاشون حسابی بازی کنیم
من هنوز توی لباس پوشوندن به دوقلو ها گیجم و نمیتونم کیف کنم که اتاق پر از وسایل دخترونه س یا اینکه پر از ماشین و تفنگه
همیشه باید هر دوتا رو همزمان هندل کنم و کیفش رو ببرم
درصورتی که کار سختیه
مشاهده ۱۳ پاسخ
مامان موچولو🤤😍 مامان موچولو🤤😍 ۷ ماهگی
نی نیم تازه لبخند یاد گرفته هرکی صداش کنه میخنده چقد شیرینههههه😍😍😍😍😍چون نارس بود این بچم خیلی دیرتر از اون بچه هام شروع ب فعالیتا شده خیلی ذوق میکنم وقتی تلاششو میبینم ک داره خودش کم کم یاد میگیره من هرچی تلاش کردم نشد بچه ها بنظرم ب خود بچه زمان بدید ک خودش همه چیو کشف کنه اول من نگران بودم ک نکنه نابیناس یا معلولیت ذهنی داره چون نارسه یا ناشنواست اخه هیچ حسی نداشت فقط خاب بود الان چقد شیطون شده قربونش برم خودش داره همه چیو کشف میکنه من الکی هی کمرشو چرب میکردم ماساژ میدادم یا سرشو بزور تو بالش فرم دهی میذاشتم یا بزور دستاشو باز بسته میکردم ن اینکه بگم بده نه تمرین خوبه ولی بزور ن کار من اشتباه بود نا امید شدنم اشتباه بود ب ی نوزاد باید وقت بدیم اون بچه هام خودشون یاد گرفتن این یکمی ریز تره برا همین یکم کند تر از اون دوتاس ولی خداروشکر سالمه داره تلاش میکنه هزار ماشالله😍
مشاهده ۷ پاسخ
مامان 🎀لِیلی کوچولو🎀 مامان 🎀لِیلی کوچولو🎀 ۴ ماهگی
بچه ها‌لباس لیلی‌م چطوره؟




ریا نباشه خودم بافتم‌ براش😍🤭 کلاهم‌ داره مخصوصا بزرگ بافتم تا فروردین بپوشه😍هنوز تموم نشده عکسشو بذارم ذوقشو داشتم اینو زودتر گذاشتم😍
هدیه‌ی۴ ماهگی‌دخملم😍💕
مشاهده ۲۵ پاسخ
مامان پاشا 🩵 مامان پاشا 🩵 ۱۰ ماهگی
مامانا من شیرم کم شده صبح یکم دوشیدم گذاشتم یخچال ، همیشه نصفش آب مینداخت روش چربی بود . الان همش چربی بود خیلییی کم پایینش آب بود . ممکنه شیرم سنگین شده باشه ولی کم ؟ اخه پسزمم گریه نمیکنه سیر میشه با همین یذره
مشاهده ۳ پاسخ
مامان ایرای جونم🫀🧿 مامان ایرای جونم🫀🧿 ۲ ماهگی
بچه ها پسرم از صبح کم سرفه داره بینیش با اینکه تمیز کردم و قطزه زدم بازم گرفته چیکار کنم
مشاهده ۰ پاسخ
مامان دلسا❤️ مامان دلسا❤️ ۱۰ ماهگی
این موقع شب ک میشه انگار مال خودم میگم..
کم آوردم خسته شدم یا دو تا بچه کوچیک بدون هیچ کمکی ...خودم خواستم میدونم ولی واقعا سخته الان یذره گریه کردم سبک شدم ...
از صبح ک چشامو باز میکنم مشغولم تا همین الان ک بزور بچه ها خوابیدن شوهرم خونه نیست سرکاره تا ۸ شب خونه باشه ی کمکی میکنه باز بنده خدا ولی ی چند ساعت ..
چقدر دلم میخواد یکم مال خودم باشم ...
خدایا شکرت ولی بعضی وقتا کم میارم واقعا.....
مشاهده ۷ پاسخ
مامان مانیار مامان مانیار ۹ ماهگی
چقد بچه ها زود بزرگ میشن باورم نمیشه چندروز دیگه سه ماهش‌میشه
انگار همین دیشب بود کیسه ابم پاره شد 😅😂
مشاهده ۵ پاسخ
مامان فسقلی ها مامان فسقلی ها ۳ ماهگی
#دردو دل
ی زمانی وقتی دخترم دنیا اومد شیرم کم بود فکش ضعیف بود مجبور شدیم شیرخشک بدیم چ روزای سختی بود دخترم ی بچه ی کولیک رفلاکس یبوست شد تا الان هنوز روش موند رفلاکس و یبوست که چه روزای بود دخترم مثل زایمان بود دستشویی کردنش خلاص درکنارش غربت و دوری دیر اومدن همسرم بخاطر دغدغه های شغلی و... الان که نسزخ دنیا اومد گفتم باید فقط شیر خودمو رو بخوره اما هر دفعه میبرم دویست گرم وزنش کمه دکتر هم میگه باید شیرخشک بدیم بخدا الان نزدیک سه ماهه شقاق سینه دارم شدید ولی دارم شیر میدم از درد به خودم میپیچم ولی به اون روزا ترجیح میدم حالا عصری با حال بد به خدا گله کردم گفتم ببین چقدر تنهام هیچ کس رو ندارم اینجا با ی بچه سه ساله و این نوزاد همه وی رو تحمل کردم وی میشه هر دفعه دلم می‌شکنه برا شیر خوردن و نخوردنش خیلی ناراحتم ایکاش نمیکغتم خدا می‌دونه من همیشه شکرگذارتم اما امروز دلم گرفته بود نمی‌دانید با و دردی شیر میدم
مشاهده ۷ پاسخ