۱۴ پاسخ

دلیل نمیشه مال شما درد نداشته مال ما اوکیه من دردی ک کشیدم تا عمر دارم یادم نمیره دردش در حد مرگ بود

حرفت درسته
ولی من وقتی زایمانم یادم میوفته تنم میلرزه چشام پر اشک میشه

منم طبیعی زایمان کردم چندین دفعه ام معاینه شدم
نمیگم درد نداشت،داشت ولی کاملا قابل تحمل بود جوری ک حتی الان نه درد زایمان یادمه نه درد معاینه

بخدا منم رفتم زایمان ترسیدم ولی بعدش فهمیدم اینجوری ک میگن نیس

منم عزیزم طبیعی بودم
عالی بود عالی
سزارین برام خیلی سخت بود

احسنت بهت

دقیقا من نمیترسیدم ولی با حرفای که دیشب زدن ترس ورم داشت

آره حق میگی❤️

منم طبیعی زاییدم و خیلی درد کشیدم معاینه از سوند روند زایمانم تا برش بخیه
ولی خداروشکر الان خیلی راضیم و واقعا خداتوانایشو میده و برگردم عقب باز اون دردارو میکشم طبیعی بزام

والا منم نه معاینه تحریکی درد داشت برام نه زایمانم برگردم عقب صد طبیعی انتخاب میکنم ولی ذهن پذیرش درد داشته باشه راحت تر میشه درد رو تحمل کرد

مال منم درد داشت خیلی .انگار دستشو تو بدنم می‌چرخوند خیلی بد بود

حرفت خیلی بجاست اما بدن با بدن فرق داره
من خودم انقدری که سر زایمان و بخیه هاش اذیت شدم وقتس حرف بچه دوم میاد وسط تن و بدنم میلرزه🥴با اینکه خودم طبیعی رو انتخاب کرده بودم🫠

اصلادردنداره

دقیقا همینطوره... موافقم

سوال های مرتبط

مامان پناه😍 مامان پناه😍 ۳ ماهگی
بعد از دوماه میخوام تجربه زایمانم رو بگم😜
اولش بگم که توی بارداری خیلی کمردرد و درد واژن زیاد داشتم نتونستم ورزش و پیاده روی کنم.
39هفته بودم رفتم معاینه شدم دهانه رحمم بسته بود.
فکر کنم معاینه تحریکی هم کرد چون خیلی درد داشتم .ساعت12ظهر بود
بعد اومدم خونه و طبق معمول کارامو کردم و خوابیدم .ساعت 7عصر دیدم لباس زیرم خونی شده .ماما بهم گفت که اگه لکه بینی داشتی طبیعیه نترس برای معاینه اس ولی اگه خونریزی بود بیا بیمارستان.
منم چون لکه داشتم دیگه نگران نشدم.
به کارام می‌رسیدم و کم کم هم درد داشتم در حد درد پریودی
و هی بیشتر میشد
اون شب رو هی بیدار میشدم و می‌خوابیدم با درد .مامانم گفت اگه دردت زیاد بود بیدارم کن بریم بیمارستان اذیت نشی.
چند بار هم نصف شب بیدار شد گفت زیاد درد داری گفتم نه قابل تحمله.
صبح به همسرم گفتم من کل شب رو درد داشتم اصلا متوجه هم نشدی😁
)یادم رفت بگم شب ساعت 11تا12رفتیم توی کوچه من آروم پیاده روی کردم)
همسرم صبح گفت نمیرم سرکار تا اگه لازم بود بریم بیمارستان که گفتم نه تو برو مامان هست پیشم نیاز بود زنگ میزنم بهت..
زایمان دومم بود نمی‌خواستم زود برم زایشگاه .چون زایمان اولم کیسه آبم داره شد بدون درد رفتم اونجا خیلی اذیت شدم و راه به راه میومدن معاینه میکردن و توی سن19سالگی12ساعت درد کشیدم.
بلآخره همسرم رفت و منو مامانم هم مشغول تمیز کردن خونه شدیم و بیشتر کارها رو میگفتم بده من انجام بدم که بتونم دردام رو کنترل کنم .اگه بشینم دردام بیشتر میشه.به هرحال جاروبرقی و شستشوی سرویس بهداشتی و تمیز کردن اجاق گاز و ......
توی این حین هم همسرم زنگ میزد و حالمو میپرسید
.
مامان فندوق کوچولو 😍 مامان فندوق کوچولو 😍 ۶ ماهگی
تجربه زایمان پارت نهم
باید بگم که اگر از گاز بی حسی استفاده نکنید خیلی بهتره چون وقتی ما بین انقباضات استراحت داری بقدری گیج و منگ میشی که دلت میخواد بیهوش بیافتی، چند باری برام گازبیحسی زد و تا حدودی دردام رو کنترل کرد و بعد گفت بسه دیگه از اینجا به بعد باید درد اصلی رو تحمل کنی و از کپسول استفاده نکنیم، اومدم از وان بیرون و رو توپ نشستم و لگنم رو میچرخوندم و ماما هم کمرم رو به صورت دورانی ماساژ میداد، هر نیم ساعت هم معاینه میکرد تا ببینه تو چه وضعیتی هستم، درد خود زایمان تا حدودی قابل تحمل بود تا درد معاینه ها،واقعا درد معاینه انقدر زیادبود که نفسم بند میومد، چند باری معاینه کرد و من هربار التماس میکردم توروخدا نمیخواد ولش کن، میگفت نه باید بدونم چند سانت شدی، ولی بدن من هنوز روی ۶ سانت مونده بود و انگار استپ کرده بود، ماما معاینه تحریکی کرد و من از درد یهو حالت تهوع گرفتم و سریع برام پلاستیک آورد و استفراغ کردم، گفت خوبه که بالا میاری به روند زایمانت بیشتر کمک میکنه، رفت و برام آمپول فشار آورد دید معاینه تاثیری نداره و دهانه رحم بیشتر باز نمیشه، آمپول فشار رو زد داخل سرم و من دردام افتضاح شده بودبه حدی که نفس کشیدنمم بزور بود، بخاطر اینکه جیغ نزنم فقط سرم رو میچرخوندم رو هوا، ماما همراهم دلش برام سوخت و دید صدام در نمیاد با یک دست گردنم رو نگه داشت و با دست دیگه کمرم رو ماساژ میداد دوباره گفت حالا وقتشه بیا رو تخت رفتم رو تخت و معاینه کرد گفت ۷ سانتی، بهم ورزش داد و گفت برو سجده و باسنت رو به سمت چپ و راست تکون بده، من انقدر دردم شديد بود که دید نمیتونم تکون بخورم خودش اومد و کمکم کرد تا بتونم ورزش کنم