من از دست مادرشوهرم خیلی ناراحتم، نمیدونم چرا انقدر اصرار داره که من واسه بچم کم میذارمو مادر کاملی نیستم،
پسر من از ۴ ماهگی یادش دادم شیشه شیرشو خودش بگیره من تا ۶ یا ۷ ماهگی بیشتر بغلش میکردم شیر میدادم یکی دوبارم تو روز میدادم خودش بخوره و منم پیشش میشستم ولی بعد ۷ ماهگی، مثلت ۵ بار تو طول روز شیر بدم سه بار پیشش میشینم خودم میگیرم بخوره دوبارم میدم خودش بخوره من از دور حواسم بهش هست، اینجوری هم اعتماد بنفسشو میره بالا که یه کار مستقل انجام میده هم من یکم به کارم میرسم، بنظرتون کار من اشتباهه؟چرا هر دفعه که مادرشوهرم میلینه شیشه رو دادم دستش میگه وااای الهییی گناه داره نکن اینجوری این به مادر نیاز داره😐😐😐 همش میخواد حس عذاب وجدان بهم بده🤦🏼‍♀️

تف تو ذات مادر شوهر تو و مادرشوهر من

بدم میاد نظر میدن
توجه نکن
والا من تا ۵ ماهگی تو بغلم شیر دادم الان تمام وجودم درد میکنه
آیا مادرشوهرم براش مهمه؟خیر
پس حق نداره حرف مفت بزنه، بچه مادر سالم میخواد

اتفاقن کارت خیلیم درسته چیه بچه رو وابسته تربیت کنیم الاهم محبتتو داری هم داری یادش میدی خودش بتونه کارش بکنه
ولش حرفای بقیه رو اهمیت نده جدیش نگیر

عزیزم میخوان بچتو بغلی و وابسته کنن خودت مادری صلاح بچتو بهتر میدونی اصلا اشتباه نمیکنی زیاد ب حرفهاش توجه نکن بچه یه مادر سالم میخاد بچت بغلی بشه روح و روانت ب هم میریزه افسرده میشی خودت هم احتیاج ب استراحت داری من خودم بچمو میزارم وسط خونه کلی ایباب بازی براش میریزم با اونا سر گرم میشه موقع شیرش بهش شیر میدم از دور مواظبشم باهاش حرف میزنم ولی بغل نمیکنم

عزیزم کارت کاملا درسته ولکن مادرشوعرو از هرچی مادرشوهر اینجوری حالم بهم میخوره ی مشت موجودات ذهلسیز نفهم پرادعا ک هیییییچی بارشون نیست

واااااا دگ باید قلشقم بدی دستش
شیشه جتی خود داره

چه ربطی داره من حتی وقتی پیشش نشستم میدم خودش میگیره😐😐😐