تجربه زایمان طبیعی ک ب سزارین ختم شد 💔
من ۳۹ هفته و یک روز بودم ک رفتم بیمارستان ان اس تی بدم !
من هیچوقت فشارم بالا نبود و‌ورم شدید نداشتم
اون روز شانسم فشارم بالا بود ۱۳ بود و دکتر گف باید ازمایش بدی ازمایش دادم‌و دفع پروتئین خفیف دیده شد و بله پره اکلامپسی !
من سفتو سخت خواهان زایمان طبیعی بودم و دکتر معاینه کرد همونجا و گف لگنت جالب نیستا ولی حالا بیفت تو پروسه زایمان ببینیم چی میشه !
منم ۹ ماهه تماااام ورزش کردم و خودمو اماده کرده بودم !
هیچی بستری شدم و امپول فشار زدن
تا ۴ سانت اوکی بودم
از ۴ سانت ب بعد انگار عزراییل دستمو‌گرفته بود و منو داشت بزور میبرد و ماما گرفته بود نمیراشت من بشدت ادم صبوری هستم اما زایشگاه رو از شدت دردو فشار گذاشته بودم رو سرم از بیمارستان و پرسنل بشدت راضی بودم اما امان از زایمان طبیعی ک وحشتناک بود بعد چند ساعت تحمل درد و فول شدن
هررررررچی زور زدم بچه نیومد ک نیومد دکتر دید نمیشه گف اتاق عملو اماده کنن و بردنم سزارین … بقدری تجربم از طبیعی تلخ بود ک ‌حاضر بودم چند ماه نتونم با بخیه سزارین راه برم اما یک ساعت انقباض تحمل نکنم
تمومه کسایی ک طبیعی بودن بعدش بهم گفتن چون‌مصمم بودی نمیگفتیم چقدر وحشتناکه خوب شد طبیعی نشد
تجربم از سزارینی ک فوبیاشو داشتم عااااای بود در عرض یک هفته ب وزن قبل بارداریم‌رسیدم بخیمو‌سر یک هفته کشیدم و‌بعد از دوروز از جراحی خودم‌روپا بودمو کارامو میکردم
و بخاطر دردای طبیعی و ترسی ک تو‌جونم مونده بود افسردگی گرفتم متاسفانه 💔🥲

۱۲ پاسخ

خب شما درد طبیعیو کشیدی بچتون نیومده وگرنه بچتون می اومد بعد اون دردی نداشتین

طبیعی خیلی بده من تا ۵ سانت رفتم داشتم از درد میمردم

منم تجربم مشابه شما بود ۷ساعت درد طبیعی کشیدم اخرشم بخاطر افت ضربان قلب بچه بردنم سزارین یعنی یک لحظه درد طبیعی با کل سزارین برابری میکنه من از هوش میرفتم از شدت درد

میشه بگی چند کیلو کم کردی بعد زایمانت؟؟؟؟

آخی چقدر اذیت شدی
من لگنم عالی خیلی خوب زایمان کردم و راضی بودم با اینکه سخت بود
ولی الان انگار نه انگار که زاییدم

ای جان عزیزم خداروشکر الان به سلامتی نی نی رو بغل گرفتی😍
با اینکه ورزش داشتی از اپل عجیبه که سخت بوده برات؟!
من دکتر بهم میگه پنجاه پنجاه هست که طبیعی بتونی یا نه چون جلوی لگنت تنگه اما بچه درشت نیست زیاد منم طبیعی خیلی دوس دارم اما میترسم آخرش درد دوتاش رو بکشم🫠🫠🫠

عیب نداره عزیزم دکترم گفته بوده وضع لگن جالب نیس
خداروشکر که همه چی به خیر و خوشی گذشت
سزارینم زود روپا میشی خوب میشه ۱۰ روز بعدم که بخیه میکشی❤️

همون که دکتر بهتون گفت لگنت جالب نیس باید سزارین انتخاب می‌کردی این خیلیییی تاثیر داره تو روند زایمان
انشالله که قدم کوچولوت هم خیر باشه عزیزم

آخخخ منم درد وحشتناک طبیعی کشیدم و سزارین شدم
باورت میشه هرر روز و هرر ثانیه خاطره اون روز زایمان از ذهنم بیرون نمیره؟؟
دارم روانی میشم دیگه
منم مول خودت کلللی ورزش و هممه کار کردم واسه طبیعی

منم خواهان زایمان طبیعی هستم با اینکه دکترم گفت بیا برا سزارین من گفتم نمیشه طبیعی انجام بدم گفت میشه ولی خب سخت تره برات ولی من قبول کردم با اینکه هن‌و ورزش شروع نکردم طول سرویکسمم ۳۸ هست و بالاست . و بشدت از سزارین میترسم برعکس بقیه . امیدواذم خوب پیش بره وزن بچمم بالا نیست ریزه

من طبیعی زاییدم هنوز خوب نشدم دارم میمیرم از درد

منم مثل تو بودم ولی سزارین نشدم و بچه به دنیا اومد

سوال های مرتبط

مامان گل🌸 مامان گل🌸 ۲ ماهگی
سلام اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم سه شنبه ۳۱ تیرماه رفتم معاینه ۱ سانت بودم بعد از معاینه دردلگنم شروع شد تا صبح فردا انقباض با درد زیاد داشتم رفتم بیمارستان معاینه کردم ۲ سانت بودم باز برگشتم خونه تا ۷ غروب رفته رفته دردام بیشتر میشد ک نمیتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان ۳ سانت شده بود قرار بود بستریم نکنن ولی چون راهم دور بود بستریم کردن تو اتاق تنها بدون گدشی و همراه واقعا برام ترسناک بود تنهایی یک طرف دردام هم یکطرف هر یک ساعت ماما میومد معاینه میکرد تا ۱۰ شب ۳ سانت بود ولی باهر معاینه دردام بیشتر میشد تا ۱۲ شب شد ک معاینه کرد ۵ سانت شدم دردام ک افتضاح شده بود دوتا ماما اومدن بالاسرم کیسه ابمو پاره کردن اون لحظه واقها ترسناک بود از ترس میلرزیدم بعرش دکتر اومد اپیدورال تذریق کرد ک اصلا درد نداشت ماما میگفت اپیدورال تا ۷۰ درصد بی حس میکنه ولی من ۱۰۰ درصد بیحس شده بودم ک عالی بود بعد از این تا دوشب من فول شدم بدون هیچ دردی بعدش اپول فشار زدن زور زدنم شروع شد تا ۳ کله بچه گیر کرده بود ی جا نمیدونم دقیق برای چی پایین نمیومد ک دکتر اصلیم اومد با چند تا حرکت بچه رو در اورد بدون هییییییچ دردی و بخیه خوردم اینگونه بود ک دخترم ساعت ۳:۲۰صبح ۲ تیرماه ب دنیا اومد واقعا راضی بودم از طبیعی با اپیدول ب شماهم پیشنهاد میشه❤️بمارستان تخت جشمید کرج دکتر اکرم هاشمی
مامان آراز مامان آراز ۵ ماهگی
سلام دوستان میخوام تجربه خودم برا زایمان طبیعی بگم ب صورت خلاصه ۰۰۰من از اول بارداری انتخابم سزارین بوو د اصلا ب طبیعی فک نمیکردم همه تلاشم میکردم واسه سزارین ۳۷ هفته ۲ روز م بود همینجوری گفتم برم بیمارستان ببینم قبول میکنن برا سزارین اختیاری رفتم وقتی فشارم گرفت گفت یکم بالاس بعد تست آمینو شور گرفت جوابش مثبت بود بعد اومد معاینه م کرد گفت ۲ ثانت باز هستی زود برو آماده شو برا زایمان من گفتم میخوام سزارین کنم گفتن باشه ۰ بعد منو بردن زایشگاه دیگ شروع کردن معاینه هر نیم ساعت میگفتم معاینه نکنین من سزارین میخوام گفتن نمیشه از شب شروع کردن معاینه ک ساعت ۸صب بود ک دردام شروع شد دهانه رحمم با آمپول فشار همینجور باز می‌شد ک وقتی رسید ب ۱۰ دوتا زور ک زدم نی نی اومد ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه کلا ۲ ساعت من درد کشیدم وقتی بچه ب دنیا اومد انگار ن انگار درد کشیدم ۰ میخواستم بگم ک با این ک اصلا اصلا ب طبیعی فکر نمیکردم و ی ترسی از طبیعی داشتم ۰ کلا از زایمانم راضی هستم ۰ گفتم تجربه م بگم ک طبیعی اونقدر ها هم ترس نداره ۰بیمارستان هرکس سزارین کرده بود ب من می‌گفت خوشحال ب حالت ک طبیعی آوردی ۰۰ ایشالا شما هم زایمان خوبی داشته باشین
پسر منم ²/²ب دنیا اومد 🥰
مامان محمد جواد 👶💙 مامان محمد جواد 👶💙 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما میخام تجربه زایمان مو بزارم
من طبق آخرین سونو رشد ۳۶هفته و 2 روز بودم اما روز یکشنبه من از شب قبل کمر درد شدید. داشتم هنوز تاپیک هام هست کمرم می‌گرفت ول میکرد بعد رفتم خونه مامانم صبح از وقتی رسیدم از درد اقتادم همش ب خودم میپیچبدم حس گرما داشتم همش بعد ساعت ۳ گفتیم بریم بیمارستان فشار مو بگیرن ک رفتم گفتن فشارت ۱۳عه بعد با زور معاینه کردن ی سانت باز بودم ک گفتن سریع برید بیمارستانی ک nicu داشته باشه ما هم رفتیم بیمارستان البرز ک اومدن با بی رحمی معاینه کنن کیسه آبم ترکید همونجا نفهم ها خیلی ریلکس برخورد میکردن منم گریه ک گفتن طبیعی باید درد بکشی ۹ ساعت منم پاشدم برم کمالی ک اونجا سزارین کنن ک دکتر کمالی زد سزارین گقت درشته تا منو بستری کنن ساعت شد ۹ونیم معاینه کردن شده بودم ۳ سانت اون پرستار ها ک اونجا بودن گفتن سزارین نمی‌کنیم اگر طبیعی نشد سز منم ترسیدم عین چی فشارم شد ۱۷ ساعت ۱ شدم ۵سانت ک بی حسی از کمر گرفتم نیم ساعت ورزش کردن درد نداشتم سر حال بودم شدم ۷سانت ک باز ی سری دارو زدن بی حس شدم خوابم برد ساعت ۳ونیم صبح دیدم بیدارم میکنن بیدار شو فول شدی برو بشین زور بزن ک نزدیک ۵ دقیقه زور شدم چند بار حالت سجده و اینا ساعت ۴ شروع کردم ب فشار دادن چک‌کردن بچه ک ۴ ونیم‌بچه خودش با کله اومد وقتی پرستار ها بالا سرم نبودن همشون دوییدن اومدن تموم شد درد کشدن آنقدر اون لحظه آروم شدم از بالا اقتادم پایین بچم شد بعدش هم جفت اومد
اینم تجربه من
مامان آریان 👶 مامان آریان 👶 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی#
سلام مامانا اومدم تجربه زایمانمو به اشتراک بذارم
قرار بود ۵مهر برم نامه سز از دکترم بگیرم و دکترم گفته بود توی ۳۸ هفته بیا . ۲۴ شهریور بود ساعت ۳ شب احساس کردم زیرم خیس شد بلند شدم تا چک کنم یک اب باشدت زیادی ازم خارج شد و همچنان میریخت مطمن شدم که کیسه آبم پاره شده کاملا رفتم بخش زایشگاه و بستریم کردن و گفتن باید طبیعی زایمان کنی چون زایمان اولته و نامه ام نداشتم گفتن درصورتی میبریم سز که طببعی نتونی طبق سونوی وزن ۳۶هفته و ۴روز بودم ولی طبق سونوی انتی ک بیمارستان حساب کرد گفتن ۳۷ هفته و ۴روزی خلاصه سرم بهم زدن دردام داشت شروع میشد اما خیلی کم مثل درد پریودی بود و قابل تحمل ساعت ۷صبح بود تقریبا که سروم فشار زدن دردام داشت شدیدو شدید تر میشد و اومدن معاینه کردن گفتن ۳ سانتی دردای خیلی زیاد زیر دل میگرف همراه با کمر درد اما خب میشد تحمل کرد تا که ب اوجش رسید دیگه زیر دل نمگرفت فقط یک حس فشار خیلی زیاد داشتی ک ب این مرحله ک رسید اومدن معاینه و گفتن فول شدی ساعت ۱۰و ۱۰ دیقه بود حدودا که دکتر گف زور بزن اگه خوب باشه میبرمت زایشگاه و بعد ک دید سربچه پایینه منو بردن رو تخت زایشگاه گفت هروقت حس فشار داشتی زور بزن با ۴تا زور بچه اومد و بچرو دادن ب همراه منم بخیه زدن یک ربع و فرستادن اتاق پسرم ساعت ۱۰ و ۳۰ اومد و ازهمون روز اول دیگه دردی نداری و راحت میتونستم بشینم ب بچم برسم شیر بدم و از زایمانم راضی بودم بنظرم می ارزید ک چند ساعتی درد بکشی اما بعد زایمان راحت ب کارات برسی 👶
مامان جوجوممد مامان جوجوممد ۱ ماهگی
تجربه زایمان ...
جمعه شب ساعت ۸ دکترم گفته بود بیا برای بستری رفتم بیمارستان ساعت ۱۰ بستری شدم بهم سرم وصل کردن و قرص زیر زبونی دادن(قرص‌فشار) از ساعت ۱۲ تا ۱ داخل زایشگاه راه رفتم بعد دراز کشیدم از ساعت ۲ دردارم کم کم شروع شد
خیلی دردای شدیدی میگرفت از ساعت ۲نیم دردام منظم شد میگرفت و ول میکرد از شدت درد جیغ میزدم تا ساعت ۴ صبح درد میکشیدم ساعت ۴ صب معاینه شدم ۴ سانت بودم کیسه ابو پاره کردن و زنگ زدم به دکتر بیهوشی برای امپول اپیدورال ک از شانس بد من من دکتر جواب نمیداد و من از شدت درد داشتم جون میدادم التماس میکردم خودشون امپولو بزنن ک اصلا قبول نمیکردن انقد اسرار کردم که بهم امپول مسکن زدن و من از ساعت ۴ تا ۶ صب بیهوش شدم وقتی بهوش اومدم ک بهم میگفتن پاشو بیا رو این تخت بریم زایشگاه میگفتم نمیتونم پاشم خیلی بیحس بودم دوباره بیهوش شدم دوباره ک بهوش اومدم رو تخت زایشگاه بودم ک ماما بهم میگف زووور بزن ساعت ۷ دکترم اومد (امپول بیحسی داخل سرم بهم زده بودن
حین زور زدن درد نداشتم فقط فشار بهم میومد) دکترم که اومد امپول داخل پا رو زد بهم گفتن زور بزن زور بزن دوتا زود زدم بیهوش شدم
بچه رو خودشون کشیدع بودن وقتی بهوش اومدم داخل ریکاوری بودم
و بچم ساعت ۷نیم بدنیا اومده بود
ولی در کل خیلی بهم سخت گذشت زایمان طبیعی و از من ب شما نصیحت خودتو قبل از زایمان اماده کنین چ سز چ طبیعی بدرود
مامان شاهان👑❤ مامان شاهان👑❤ ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت دو✨😌
دهانه رحمم به سه سانت ک رسید کیسه ابمو پاره کردن آمپول اسپاینال زدن بهم دردامو خیلی کمتر حس میکردم ساعت دوازده شب بود دکترم اومد بالا سرم من نفس تنگی گرفته بودم ضربان قلبمم خیلی رفته بود بالا به ماما گفتم من نمیتونم طبیعی زایمان کنم تروخدا سزارین کنید منو گفت باید طبیعی زاینان کنی همه میگن نمیتونم ولی زایمان میکنن بهم اکسژن وصل کرد چون ضربان قلبم بالا بود نفس تنگی هم داشتم ساعت یک دکتر اومد بالا سرم گفت این که ضربان قلب جفتشون داره نویز میندازه خطرناکه باید عمل بشه ولی ماما هی میگفت من احیاش میکنم چیزی نیس داره خوب میشه ضربان قلب جفتشون اخه ضربان قلب نی نی هم اومده بود پایین نمیدونم چرا مامای بالاسرم گیر داده بود من حتما طبیعی زایمان کنم دکتر از اتاق رفت بیرون با دوتا دکتر دیکه اومد اونا هم گفتن باید عمل بشه منو اماده کردن رفتم اتاق عمل چون من اسپاینال زده بودم اصلا آمپول بی حسی ک تو اتاق عمل زدن رو متوجه نشدم ساعت دو صبح نی نی منم بدنیا اومد