۴ پاسخ

بقیه شم بزار دوست دارم بدونم

عزیزم خدا الهی بهت صبر بده درخواست میدی داشته باشمت

عزیزم تاپیکهاتو کامل خوندم
همون دیشب خوندم الانم بقیه رو..
واقعا خیلی خیلی واست ناراحت شدم
از توی دوستای گهواره شمارو واقعا همیشه دوس داشتم و خانم خیلی مهربون وبا اخلاقی هستی..
امیدوارم توی زندگیت معجزه شه وحالت خوب شه

آخه چرا دیگه به فکر بچه افتادی وقتی سر عقد یه دونه نشون کوچیک هم ندادن معلوم بود چقدر درعذابی بعدش

سوال های مرتبط

مامان بَشِه❤️ مامان بَشِه❤️ ۱۰ ماهگی
ادامه داستان
سر اینکه توی خانواده بچه مریض داشتیم تااخر بارداریم میترسیدم که یچم سالم نباشه
ما چهارتا بچه رو تو خانوادمون دور از جون این بچه ها از دست داده بودیم
همش فکر و خیال میومد تو ذهنم اگه بچه منم مشکل داشته باشه چی کل خانوادمو دیوونه کرده بودم بااین افکارم
میگفتم ینی بچم‌میتونه راه بره میتونه بازی کنه حرف بزنه؟
یبار میگفتم تیرویید بارداری داشتم مغزش مشکل نداشته باشه یبار میگفتم عکس او پی جی گفتم بچم‌ناقص نشه یبار میگفتم مشکل ژنتیکی نداشته باشه خلاصه میترسیدم مثلا هفت ماهم بود میگفتم دوماه دیگه چی میشه هشت ماهم بود میگفتم یه ماه دیگه چی میشه با خودم میگفتم کاش چشامو ببندم و باز کنم رفته باشم سال بعد
خلاصه وحشتناک استرس داشتم هی میگفتم خدایا اگه من گناهی کردم پای بچم نزار
از زایمان طبیعی وحشت داشتم دکترمم میگفت سزارین ممنوعه حتی اگه صد ملیون پول بدی کل دلخوشیم این بود که نتونم و سزارینم کنن
وزنم بیش از حد زیاد شده بود ورم وحشتناکی کرده بودم که لپام انقد بادکرده بود چشام وا نمیشد اینم بگم نه ورزش میکردم نه پیاده روی ینی نمیتونستم چون دوقدم راه‌میرفتم نفسم تنگ میشد برای همین همش دراز میکشیدم و روز به روز بیشتر ورم میکردم
رسیدم سی و هفت هفته رفتم پیش دکتر دستیارش فشارمو گرفت روی چهارده بود دکتر گفت زیاده خودش اومد دوباره فشارمو گرفت چهارده بود گفت زیاده...
مامان کیارادوکیامهر مامان کیارادوکیامهر ۱۳ ماهگی
سلام مامانا یه سوال
پسر جاریم ۶ سالشه تقریبا کیاراد من سه سالشه بهمن ماه میشه ۴ ساله
چهار ماه پیش جاریم اینا اومده بودن خونمون پسرش به کیاراد گفته بود بیا جیش بازی کنیم تو بالکن تو شلوارتو بکش پایین جیش کن منم شلوارمو بکشم پایین جیش کنم بعداینکه رفتن پسرم به من گفت و بهش توضیح دادم که زشته و نباید این کارو میکردن و خیلی خیلی هم بهش گفته بودیم و مجدد گفتیم که نباید قسمت خصوصی بدنتو کسی ببینه ، از اون روز همدیگه رو ندیدیم تا دیشب که ما رفتیم خونشون ، پسرا حدود بیست دیقه اینا رفتن تو اتاق خواب جاریم و تو این تایم جاریم دوبار رفت بهشون سر زد اما وقتی سوار ماشین شدیم برگردیم خونه پسرم تو ماشین گفت مامان با کیان مثل قبل بازی کردیم گفتم عه چه خوب چه بازی ای کردید گفت رفتیم اتاق زن عمو کیان به من گفت بیا زشت بازی کنیم من شورت تورو دربیارم لولو و باسنت رو ببینم توام مال منو دربیار لولو و باسنمو ببین و بعدشم گفت بیا دوتایی به لولو ی من دست بزنیم ، بازم کلی هم من هم باباش بهش گفتیم که زشته و نباید این بازیا رو بکنید و حتی من دیگه ناچاری مجبور شدم یه کم بترسونمش و بهش گفتم اگه بذاری کسی به قسمت خصوصی بدنت دست بزنه زخم میشه و خون میاد و توام به مال کسی دست بزنی دستت زخم میشه و خون میاد اما واقعا نمیدونم چیکار کنم ؟