۵ پاسخ

خدا به اندازه دلش بهش بده

عزیزم توی بیو سنت زده ۱۰ درسته ؟ ۱۰ سالته بچه داری

🥹🥹ای خدا چقدر مهربون اخه

آخی الهی بگردم براش

خدا عاقبت به خیرش کنه
ان شاالله که چند برابر بهش برگرده
یه چیز آماده داشته باش اگه یه وقت دیدیش جبران کنی

سوال های مرتبط

مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۱۵ ماهگی
میخوام از تجربه این دو هفته اخیر بهتون بگم شاید ب دردتون بخوره من دو هفته پیش پسرم تب شدید گرفت دو سه روز تب داشت خیلی نه یکمم اسهال بود بردمش کلینیک نشاط که مثلا برای کودکانه 450 تومن وزیت گرفته فقط ی شربت ایبوپروفن داده با قطره پدی لاکت دو روز گذشت ی ذره تب بچم کمتر شد از شنبه هفته پیش هم تبش هم اسهالش دو برابر شد دو روز گذشت باز بردمش کلینیک اریا توی کوهسنگی که مخصوص کودکان هسن 460 تومن ویزت گرفت بازم هیچی نداد خدا شاهده ی استامینوفن داد و یک شیشه اب سرم واسه اب بدنش همینجور بود تا پنج شنبه داشتم دیوانه میشدم بچم از تب اسهال دیگه جونی براش نمونده بود
اطرافیان هم همه میگفتن هیچی نیست از دندونشه
روز چهار شنبه هفته پیش اسهالش شدید شد جوری که هر نیم ساعت دسشویی میکرد فقط اب باسنشم زخم شده بود چون شدید بود اسهالش دائم گریه میکرد میخواستم ببرمش دکتر اطرافیان نذاشتن گفتن تو فقط بلدی ببریش دکتر از این حرفا هیچی نیست خوب میشه
پنج شنبه انقد اسهالش زیاد شد هر 10 دقیقه زور میزد ساعت 3 بعد از ظهر دیگه داشت از حال میرفت بردمش پیش یک دکتر داخلی که قبلا هم سینش خس خس داشت توی زمستون هر دکتری بردم خوب نشد همینجا بردمش بهش امپول زد تا امروز دیگه سینه اش خس خس نکرده
دکتر داخلی و عفونی هست بردمش بهش دو تا امپول و سرم و چهار تا شربت داده دو تا انتی بیوتیک و یکی زینک یکی هم لوپرامید برای اسهالش
همینکه اون سرم و امپولا رو زدن بهش اسهالش قطع شد و دیروز امروز کلا حالش خوب خوب شده
و ویزیتش فقط 320 تومن بود
مشخصات دکتر هم عکس کارتشو کذاشتم یعنی با یک نسخه بچه هاتون خوب میشن منکه ازش خیلی راضیم خدا خیرش بده
ببخشید اگه طولانی شد🙏
مامان محمّدمتین مامان محمّدمتین ۱۶ ماهگی
یک سال گذشت…

انگار همین دیروز بود که برای اولین بار صدای گریه‌ی متین رو شنیدم. اون لحظه پر از ترس، هیجان و عشق بود. باورم نمی‌شد از این به بعد یک “مامان”م و زندگی‌م با حضورش رنگ دیگه‌ای گرفته.

این یک سال، پر از تجربه‌های تازه بود. شب‌های بی‌خوابی، نگرانی‌ها، گریه‌ها، اما در کنارش لبخندهای کوچیک، نگاه‌های شیرین و بوی خوشی که همه خستگی‌ها رو می‌برد.

کم‌کم یاد گرفتم چطور نیازهاش رو بفهمم، چطور با گریه‌هاش آرام بشم، و چطور غذاهاش رو با عشق آماده کنم. حساسیت‌هاش، محدودیت‌های غذایی، و اینکه باید حواسم به هر چیزی باشه، سخت بود، اما باعث شد بیشتر دقت کنم و خلاق‌تر بشم.

دیدن اولین لبخندش، اولین دندونش، اولین چهار‌دست‌و‌پا رفتنش، اولین کلمه‌هاش… همه‌ش برای من معجزه بود. هر روزش یه اتفاق تازه داشت که قلبم رو پر از شادی می‌کرد.

امسال فقط بزرگ شدن متین نبود؛ خودم هم بزرگ شدم. یاد گرفتم صبورتر باشم، قوی‌تر، و در عین خستگی ادامه بدم. مامان بودن سخت‌ترین و شیرین‌ترین نقش زندگی منه.

و حالا که متین یک‌ساله شده، وقتی به عقب نگاه می‌کنم، می‌بینم هر سختی‌اش می‌ارزید. یک سال پر از عشق و یادگیری و رشد… هم برای پسرم، هم برای خودم
مامان ماهلین و نیلا مامان ماهلین و نیلا ۱۲ ماهگی
سلام سلااام . بیاید میخوام از تجربه ام تو بیمارستان قائم کرج بگم . البته توجه کنید که هنوز زایمان نکردم . فشارم بالا رفته بود و مشکوک به مسمومیت بارداری بودم یک‌روز تحت نظر بستری کردن .
باید بگم که تو قسمت زایشگاه رسیدگی ماما ها و کمک پرستار عالی بود ، تند تند سر میزدن . برخورد و اخلاقشون عالی بود . چه اونا که جوون بودن و چه اونا که سنشون بیشتر بود . غذای هم خوب بود . اصلا بیمارستان کثیفی نبود . من چون بستری بودم خیلی کارا سریع برام انجام شد ، سونوگرافی و اکوی قلب و آزمایشات و ... بعدم که رفتم بخش ، اتاقم دو تخته بود تنها بودم ، اونجا هم رسیدگی خوب بود .
در کل بخوام بگم
اگر برگردم عقب پارسال هم برای زایمان ماهلین میرفتم قائم ، نه که برم آرام و الکی کلی هزینه کنم ، چون دقیقا همون خدمات رو گرفتم فقط زایمان نکرده بودم😂😂 این عکس هم اتاق تحت نظر بود پره اکلامیسی ،تو زایشگاه .
اینجا فقط تو زایشگاه باید گوشی و طلا و اینا رو بدید به همراهتون ، دلایلی که آوردن برای من قانع کننده بود الته تا حدودی . لباسشون هم قشنگ بود😂
مامان نرگسی🐥علی‌‌آقا مامان نرگسی🐥علی‌‌آقا ۱۷ ماهگی
مامانا یه سوال قهوه ای داشتم😬
نرگس تقریبا یک ماهه داره شیرخشک میخوره، دکترش اول براش آپتامیل تجویز کرد گفت همین نزدیکه به شیر مادر
میدادم بهش مدفوعش روزی یکبار بود و معمولی...
یک قوطی رو کامل دادم بهش اما اذیت میکرد سر خوردنش رفتم نان گرفتم براش...
سر نان هم اذیت میکرد، اولای قوطی هم مدفوعش روزی یکبار بود تا آخرای قوطی که دیگه پی‌پی شل میکرد روزی دو بار مثلا...
من دوباره براش آپتامیل گرفتم(میدونم اشتباه کردم هی شیرخشکشو عوض کردم ولی مجبور بودم چون نمی‌گرفت)
خلاصه از آخرای نان تا الان که دومین قوطی آپتامیل رو خورده مدفوعش کاملاااا شل شده!
روزی ۴، ۵ بار
رنگش هم اصلا طبیعی نیست(ببخشید اینجوری میگم قبلا تیره بود الان زرد و سبز روشنه)
ویروس هم بعید میدونم باشه چون هیچ مشکل خاصی نداره(شایدم ویروسه نمیدونم حقیقت)
به نظرتون مشکل از شیر خشکه؟ بهش نمیسازه؟ پس چطور اولش خوب بود؟!
و اینم بگم که زیاد میخوره، مثلا ۲ ۳ ساعتی ۱۲۰ تا ۱۵۰ تا...ممکنه از زیاد خوردن باشه؟