۱۳ پاسخ

اکثرا بعد یزارین به خاطر داروی بی حسی و سروم هایی که میزنن تا مدتی حال روحی ادم مثل افسرده هاش که الکی ادم دلش میگیره و گریه میکنه فقط به این فکر کن که اینا گذراست و خوب میشی فکرای منفی نکن وضعت بدتر میشه ان شا الله زود میگذره بعضی تا چهل روزگی بچه ادامه داره بستگی داره خودت به خودت کمک کنی و فکرتو درگیر نکنی

هم شیر خودتون بدید هم شیر خشک پسرتون چون بچه دیگه اومده اذیت می‌کنه یک کادو واسش می گرفتید می‌گفتید داشت گرفته ببین داداش دوستت داره کم کم آروم میشد

با شیر بز بشور

قطعاشیر مادر بهترینه شیرخشک من ب بچه هام ندادم
پسرتم بچه جدید اومده عادت میکنه میشن هم بازی خوب
استرستم طبیعیه چون دیگه مامان ۲تا بچه شدی هنو اول راهی 🤪
من ۳ساله این راهو رفتم با ۲تا بچه 😝😝😅😅

هر جور خودت صلاح میدونی و هر جور اعصابت آروم همون کار کن
ولی خودم چون تجربه داشتم شیر مادری که با غصه و غم و حرص و استرس باشه اصلا خوب نیست هم بچه اسیب میبینه هم مادر من اگر به بچم از اول شیرخشک میدادم خیلی مشکل ها برای خودم پیش نمیومد و جلوی خیلی از مریضی هام میگرفتم

اصلا فکر نکن ب این چیزا توکل ب خدا با گذر زمان متوجه میشی کدوم شیر بدی هرکدوم ک مناسب شراطتت بود میدی ب کسی چ

چرا قرص اعصاب میخوری گلم

طبیعیه اینایانه؟؟

الان خوابن،یه استرسی گرفتم که میگم نمیدونم چجوربشه یانشه،،این بچه چجوربشه،من قرص بخورم نخورم،شیرخشک یاشیرخودم،باشیرخشک زودتربزرگ میشه یاخودم،کی بزرگ میشه،استرس نگیره

پسرم،،،خواهرم ومامانم اینجاتواتاقمون بودن،لج کرده بود،همش به خواهرم میزد،گفتم برین اتاق خودتون رفتن

پسرم که امشب بس بهونه گرفت بااومدن داداشش،همش گریه میکردوناراحت بود،دلم براش سوخت،خودمم به پاش گریه کردم،چیکارکنم،باباش هم خسته س،ناراحت میشه

کسی اینجوربوده راهنماییم کنه یامیدونه چیزی بهم بگه

نظرشما،،زنگ به دکتراعصابم بزنم بگم ببینم داروم بخورم لازمه یانه،،،بچه مم شیرخشکیش کنم،،،یابچه م شیرخودم بدمش تاعادت کنم،شایدخداکرد،مریضی هم ازسرم رفت

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۳ سالگی
دوستان توروخداراهنمایی،پسراولم ۳سال و۴ماهشه،ازوقتی این یک هفته داداشش دنیااومده،خیلی تحت فشارگذاشته خودش رو،دوروزبیمارستان که همونجاپیش باباش بودکه میگفت اینقداذیتم کردبس بهونه هایی الکی شب ونصف شب،دیگه که اومدیم خونه،لج افتادسرش،بهونه الکی،نه غذادرست حسابی یه لقمه خورده تواین مدت،نه درست خوابیده،بهونه که میگیره خودش گریه،خودمم به پاش گریه میکنم،بس دلم براش میسوزه،خودش وسیاه ولاغرکرده،انگاری یه بغضی یه غصه یی سردلشه،تودلشه،همش هم ازروزبیمارستان،که پیش باباش بوده،پناه برده بیشتربه باباش،بامامان وخواهرم لج کرده،میزنتشون یکبارگی یاچی ازشون پرت میکنه،هرکس هم میادخونمون مهمونی،مامان وخواهرم همینجورگفتن اذیت میکنه ولج میکنه،چون حالیشه ناراحت میشه،میگم جلوش برای کسی تعریف نکنین،خیلی هم داداشش ودوست داره بوسش میکنه،اذیتش نمیکنه،فقط انگاری یه غصه یی تودلشه،محبت میخوادمنم چون خیلی دردواینادارم وحالم روبه راه نیست وکاردارم،درست پیشم نگرفتنش بهش فشارمیاد،،،،کسی تواین شرایط من بوده برای بچه ش،بایدچیکارکنم؟