خانما من اولین تجربه مادر شدنمه بعد اینکه همش میترسم نتونم به زندگیمو شوهرم برسم فک میکنم همه کارام عقب بیوفته خیلی میترسم تازه پسرمم خیلی نق نقو و بقلیه خیلیم بد خوابه کلا وقتمو گرفته به هیچ کاری نمیتونم برسم شمام همینطوری بودین؟؟

اغوشی بخر بزارش تو اغوشی به کارهات راحت میرسی

کار خونه همیشه هست حرص‌خوردن نداره

پسرم خیلی خیلی بد خوابه باید یک ساعت راه ببرمش باز رو دستم بخوابونمش تابش بدم بزور بهش پستونک بدم تازه اخرشم که میخوابه تا میشینم میخام بزارمش زمین بیدار میشه خیلی اذیت میشم کمر درد و پا درد بدی گرفتم متاسفانه دست تنها هم هستم شوهرم پیشم نیست خیلی سخته حداقل اگ بود یه قوت قلبی بود

منم همینجوری هستم
همش به زندگی دونفره ای که داشتم فکر میکنم ، به کارام نمیرسم، ازینکه محدود به خونه هستم بیزارم ، انگار بعد از متولد شدنه بچه منم دوباره متولد شدم با یه زندکی جدید

ما الان دقیقان همین جوری هستیم

آره عزیزم همه مادرا همین طورن
منم بار اولمه که مادر شدم
دوره نوزادی خیییلی سخته مخصوصا با بیخوابی هاش
ولی از نوزادیش لذت ببر زود بزرگ میشن بچها و دلتنگ این روزا میشیم🥲❤️

کلا که با بچه زندگی دچار تغییر میشه
عین قبلا که بچه نداشتی که نیست
ولی کم کم همه چی درست میشه و دستت میاد چیکار کنی
من هنوزم درست به کارام نمیرسم
بعضی روزا خوبه کارامو میکنم بعضی روزا هم نه
کمال گرا نباش 🙂

بله متاسفانه مخصوصا شبها