۱۰ پاسخ

خوشبحالت اینقدر شهر ما و کوچه خیابان ی ک خونه ما اونجاس اصلا نمیشه بچه با کالسکه بیرون برد وگرنه منم هر روز میرفتیم بیرون دخترم عاشق بیرون رفتنه گریه میکنه میگه ده ده

منم همین طور زیبا 🥰

بله قطعا همینه
اگه سختی و زحمت بچه بیرون رفتن بچربه به افسردگی تو خونه قطعا آدم روحیش باز میشه😉🙃

سلام قشنگم خوشبگذره بهتون عزیزم🤌🏻❤️💋

سلام خوشگل خانم

صددرصد

بسیار تصمیم خوبی گرفتی
ما هم تقریباً هر روز بیرونیم اینجوری که مثلاً یه روز میریم با همسرم خرید خونه ، دو سه بار در هفته میریم خونه مادر شوهرم ، وقتایی که اینجاها نمیریم هم می‌برمش پارک نزدیک خونمون
یا مثلاً میریم بیرون یه خرید کوچیک می‌کنیم و برمی‌گردیم
این بیرون رفتنمو پاک رفتنا شاید یک ساعت هم نشه اما کلی تو روحیه خودم و دخترم تاثیر داره
خصوصاً که دختر من عاشق بچه‌هاست و وقتی میریم پارک واقعاً از ته دل شاد میشه و می‌خنده دلم نمیاد ازش دریغ کنم

من دلوین میبرم بیرون ی جوری منو به غلط کردن میندازه مدت هاست تو خونه گرفتارم

آره والا
ولی مشهد یا هوا سرده یا انقد کثیفه حالت بد میشه🥴
نمیشه برد بیرون

من توپاییز زمستون جرعت اینکار ندارم خواهر🥺🤦‍♀️

سوال های مرتبط

مامان نیم وجبی ها❤️ مامان نیم وجبی ها❤️ ۱۵ ماهگی
سلامممم خبببب بریم داستان و تجربه زایمان سزارین دوم بگم براتون😁
آماده ایدددد؟؟؟
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
چن روزی بود خونه مامانم اینا بودم
۳۳هفتم بود درد شکمم شروع شد اما باخودم گفتم طبیعیه و اهمیت ندادم تااینکه دیدم نه واقعا انقباض دارم و دردم زیاده منم که جزو مادران دیابتی و فشارخونی بودم برگشتم خونمون ب شوهرم گفتم علی درد دارم سر رضا اینجوری نبودم نکنه ایلیا چیزیش بشه دیگه علی ام ترسید گف بریم پیش دکتر ک از شانس بد من دکتر بخاطر ج*ن*گ رفته بود و نبود دیگه رفتم بیمارستان گفتم اینجوریه شرایطم گفتن بخواب نوار قلب بگیریم از جنین
گرفتن گفتن دردی ثبت نشده
گذشت تا شب
خونه مادرشوهرم بودم رفتم خونه
برادرشوهرم تماس گرف میای پارک و اینا
اولش گفتم نه حوصله ندارم رضاام اذیت میکنه ولی دیدم دارن پدافند میزنن و ترسیدم علی ام نبود زنگ زد بهم گف برو پارک بعد میام دنبالت
دیگه رفتم و اونجا یکی از فامیلای علی اونجا بود بستنی گرف اونو خوردن همانا و مسموم شدن من همانا
همون شب (گلاب ب روتون)کلی بالا آوردم 😬فرداش هم همین طوری بودم مجبوری رفتم خونه مادرشوهرم چون واقعا حالم بد بود
شنبه همون روز زایمان رفتم پیش دکتر قلب(خانم دکتر ایمانی)رفتم نامه گرفتم برای عمل بخاطر فشار خون و بعد رفتم پیش دکتر زنان(دکتر خودم نبود)ب ایشون گفتم ک مسموم شدم گف اگ مسموم شدی خطر داره باید بستری شی نامه زد برای بیمارستان فیروز آبادی علی گف اگ حالت خوبه نریم