#تجربه زایمان طبیعی
پارت ۲
انقد بهم استرس دادن و عجله میکردن میگفتن بدو سریع لباس عوض کن برو رو تخت سریع بهم نوار قلب وصل کردن معاینه کردن دهانه رحمم به زور ۱سانت بود بعد گذشت نیم ساعت نوار بهتر شد از ساعت ۶عصر بهم سوزن فشار وصل کردن تا ۱۲شب توی این ۶ساعت درد منو میگرفت ول میکرد شیافت گل مغربی میذاشتن میگفتن دهانه رحمت نرم اما باز نمیشه ساعت ۱۲شب قطع کردن گفتن دوباره فردا وصل میکنیم (یک شنبه) از ساعت ۶صبح شروع کردن من اصرار میکردم میخوام برم خصوصی من اینجا اذیت میشم اونجا منو میبرن سزارین (با اینکه خودم اصلا سزارین
دوست نداشتم ولی درد و بلاتکلیفی کلافم کرده بود)دکتر گفت دیشب اینجا امپول فشار گرفتی بیمارستان پارسیان قبولت نمیکنن اگه رفتی اونا قبول نکردن منم دیگه قبول نمیکنم برگردی باز به اجبار موندم زنگ زدم دکتر خودم گفتم اگه برم بیمارستان پارسیان میای منو سزارین کنی گفت من فقط آخر هفته ها میام بنظرم بمون همون بیمارستان و ریسک نکن که جا به جا بشی خلاصه یک شنبه از ۸صبح تا ۶عصر باز بهم فشار زدن و معاینه معاینه😩گفتن تغییری نکردی فردا باز بهت سوزن فشار میزنیم اگه پیشرفت نکردی بعد شاید فردا شب ببرنت سزارین

۴ پاسخ

درکت می کنم ولی من کیسه آبم ترکید بود دو خوردی رحمم باز بود سرم فشار شدن ی لیوانش نرفت بود دردام شروع شد ساعت ۱۰ تا 3به دنیا اومد ولی بحق علی خیر نبینن اقد فشارم دادن پا درد گرفتم میمیرم زنده میشم

چه وضعی ، چقدر سخت 🥲

خیلی بده استرس میدن

ببخشید شما گفتی آب دورجنین ۹ بود انقدر دست و پاچه شده بودن؟ واسه من ۹ونیمه دکترم فقط گفت مایعات زیاد بخور استرس گرفتم

سوال های مرتبط

مامان 🌙𝓜𝓪𝓱𝓵𝓲𝓷 مامان 🌙𝓜𝓪𝓱𝓵𝓲𝓷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان👩🏻‍🍼
پارت 3: آمپول فشار رو اومدن داخل سروم زدن و دکتر گفت تا 4 صبح وقت داری طبیعی زایمان کنی همکاری کن باهامون 😅😁خلاصه ک هی ماما میفرستادن باهام ورزش کنه منم با کمال میل همکاری کردم باز معاینه کردن اصلا باز نشدم و همچنان درد نداشتم هی گذشت نزدیکای 4 شد هیچ پیشرفتی نداشتم ماماها زنگ زدن به دکتر شرح حال منو گفتن دکترم گفته بود دوز آمپول فشارو ببرید بالا تا ساعت 6 اومدن دوباره آمپول ریختن تو سرومم و رفتن منم همش منتظر درد بودم گذشت دوباره ساعت 6 شد بعد کلی معاینه بازم گفتن هیچی باز نشدی و بدنت خیلی مقاومه صبحونه نخور تا دکتر بیاد احتمالا ببرنت سزارین خلاصش کنم ک بازم ی دوساعتی منو الاف کردن و در آخر اومدن ساعت 8 و نیم آمادم کردن برا سزارین و در آخر ساعت 9 دختر نازمو دادن بغلم😍و قسمت این بود ک من با کلی ورزش و لگن خوبی ک داشتم و دهانه رحمم نرم بود ولی هیچ پیشرفتی با آمپول فشار نکردم و خداروشکر عمل سزارینم سخت نبود برام و میگم حتما کار خدا ی حکمتی داشته ک دارو رو من جواب نده
مامان شاهان مامان شاهان ۵ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۲.
میگرفت ول میکرد. منو بردن ی اتاق دستگاه بهم وصل کردن.انقدر میترسیدیم‌ ک بغض کردم تنها بودم هیچکس نبود. دلم گرفته بود دلم میخواست زار بزنم.خلاصه اینا منو از بس شلوغ بود این اتاق ب اون اتاق میکردن. یکی دیگ زایمان ک کرد منو بعدش بردن رو تخت اون. بعدش بهم دستگاه وصل کردن. ساعت شد پنج صبح فقط ی سرم معمولی وصل کردن بهم. تا ساعت پنج همه شیفتا عوض شد. بهم گفت یکم استراحت کن ک سرم فشار بهت می‌زنیم منم از استرس خابم نمی‌برد. ب مامانم گفتم ی کمپوت آناناس برام بخری بعدن بیاری. اونم یادش رفته بود منم از پریشب هیچی نخورده بودم. خلاصه ک یک ماما اومد بهم سرم فشار وصل کردن و دردام دیگ کم کم داشتن شروع میشدن ساعت شش ده نفر اومدن بالا سرم معاینه کردن گفت دوسانتی کیسه ابمو پاره کردن. سرم فشار رو عوض کردن یکی دیگ وصل کردن قوی ترشو. اونم من از بس دستمو تکون میدادم سرعتس زیاد شد دیدم دردام بدتر شدن. یک ماما اومد گفتم اینو درستش کن گفت ولش کن خوبه.اون ک رفت مامای شبفتم اومد زد تو سرش ک چرا آنقدر زیاد شده خطرناکه. خلاصه ک دردام دیگ زیاد شد ماما ها هی می اومدن معاینه میکردن منم داشتم از درد ب خودم می پیچیدم.
مامان آوا قشنگم مامان آوا قشنگم ۲ ماهگی
تجربه زایمانم که درد طبیعی کشیدم و در اخر سزارین شدم
سلام من ۳۴هفته بودم شب رفتیم بیرون و من با دختر خاله هام بلند شدم رقصیدم بعد شب خیلی سرد بود لباس گرم هم تنم نکردم و تا ساعت ۳صبح بیرون بودیم و من همون شب داستانم شروع شد شب که میخواستیم برگردیم من از درد واژن نمیتونستم توی ماشین بشینم از اون شب هی درد داشتم و نمیتونستم راه برم کل ۳۴ هفته هر شب از درد به خودم پیچیدم هی میرفتم بیمارستان میگفتن انقباض نیست درد داری عزیزم باید تحمل کنی بعد چند روز من حس کردم یک دفع شورتم خیس شد بعد دیگه اون روز پیام دادم به دکترم گفت گفت بیا پیش من ۳۴هفته ۵روز داشتم رفتم پیش دکتر دکترم گفت زود برو بیمارستان شاید کیسه ابت باشه رفتم بیمارستان گفتن کیسه ابت نیست همه چی اوکی بود تا اینکه فشارم رو گرفت گفت ۱۵روی ۹هستش باید بستری بشی چون یک زایمان توی ۳۶هفته داشتم بخاطر فشار بالا پسر اول زود دنیا اومد بعد منو بستری کردن اون شب تا ۳۵هفته ۳روز شدم میخواستن مرخصی کنن که اومدن دوباره فشارم رو چک کنن که مرخصمم کنن بعد یک دفعه دکتر گفت فشارت خیلی رفته بالا سریع برو زایشگاه رفتم توی زایشگاه تا شب بودم بهم هی قرص دادن خوردم ساعت ۴بود یکی از ماما ها اومد منو نگاه کرد گفت چهار سانت شدی زود به ماما همراهت بگو بیاد من به ماما همراهم زنگ زدم اومد و هی میومدن منو چک میکردن وای چه دردی داشت تا ساعت ۱۱ماما همراه گفت بیاین چک کنین بعد دوباره که چک کردن دیدین دهانه رحمم همون چهار سانته با همون دردی که هی میگرفت ول میکرد دیگه دکتر اومد گفت باز نمیشه دهانه رحمش چهار سانت بیشتر باز نشده برای بچه خطرناکه ببرینش سزارین بچه اولشم باید سزارین میشده و اون شب منو سزارین کردن
مامان شاه پسرم🩵💙 مامان شاه پسرم🩵💙 ۲ ماهگی