۱۱ پاسخ

آخه این چه طرز فکریه بعضی از مادرا دارن که باید بچه به این کوچیکی تو اتاقش تنها بخوابه کی چی بشه میدونستی این تنهاییی های شب خیلی عواقبش بدتره

ای کاش نمیبردی تو تختش چون از اول پیش شما خابش برده یهو بیدار بشه ببینه ی جای دیگس. میترسه

خيلي كار بدي كردي برديش تو اتاق بعني نميتوني چند شب كنار خودت بزاريش؟؟؟؟

بچه با بچه فرق میکنه یه نسخه رو واسه همه نمیپیچین من همیشه پیش مامان بابام میخوابیدم الان با این سنم از همه چی میترسم. به کنار پدر و مادر خوابیدن نیست به اینه که طوری جدا بشه که ترس توش نمونه حالا شما زودتر جدا کردی خیلیم خوب زمانی بوده که بچه معنی ترس نمیدونسته از سه سالگی به بعد بچه ها از خیلی چیزا میترسن و طبیعیه با مشاور صحبت کن تا بدونی چه رفتاری کنی ولی کلا تو این سن بچه ها ترسو میشن و خیلی تخیل میکنن و چیزای عجیب غریب میگن نگران نباش

من چندروز پیش داشتم یه کلیپ میدیدم دکتر آمریکایی میگفت بچه تا هفت سالگی باید پیش مادرش بخوابه تا دچار اضطراب جدایی نشه

خب چه اشکال داره پیش خودتون بخابه ؟ بنظرم اونایی ک میگن تو این سن مستقل بار میاد و فلان همش الکی فقط ب فکر راحتی خودشونن

این یه بحث تخصصی هست اول علت ترس پیدا بشه چرا همچین خوابی دیده و...

ترسیده واسه همینه
هر کی یک نظری نداره با اینکه دخترم اتاق داره ولی از اول ما خیاری کنار هم توی هال میخوابیم خودم حس خوبی ندارم وقتی ازم دو سه متر دوره

من پسر بزرگم 12 سالشه ا
هرگز جداش نکردم تو کوچیکی ماشالله خیلی هم الان نترسه

یه خواهر دارم از خودم 7 سال کوچیکتر تهتغاری بود و ناز دونه وقتی بدنیا اومد همیشه پیشه مامان بابام می‌خوابید تا بزرگ شد یبارم تنها نخوابید الان همچین نترسه اگه ت. دل کوه تنهاش بزاری هم می‌ترسه حالا من اون ترس ها مونده تو درونم

من خودم هرگز یادم نمیره بچه بودم جدا از پدر و مادرم میخوابیدم وقتی نیمه های شب یهو بیدار میشدم حس میکردم هرچیزی که تو اتاقه شبیه هیولاست آرزوم بود یه شب بقل مامانم بخوابم شبهایی که بابام نبود پیشه مامانم میخوابیدم بهترین شب های عمرم بود هنوز که هنوزه مادر شدم از تنهایی های شب میترسم هنوزم نشده یه شب تنها باشم

سوال های مرتبط

مامان دو فرشته مامان دو فرشته ۴ سالگی
مامان حسین مامان حسین ۴ سالگی
موهای حسین رو بردم کوتاه کردم چند روز پیش، بعد دیروز رفتم خونه ی مامانم خواهرم چپ چپ نگاش میکنه بعد میگه برای چی کوتاه کردی بچه میگه مامانم برد دیگه بعد بهش میگه چرا از من اجازه نگرفتی باید از من اجازه میگرفتی اینم هی میگفت مامانم برد دیگه من احمق هم هیچی نگفتم لال بودم بگم از مامانش اجازه گرفته قشنگ شده...
حالا حسین از دیشب میگه قیافم بد شده، امروز صبح هم بیدار شده میگه چرا موهامو کوتاه کردی میگم باید کوتاه کنیم مرتب بشه میری مهد تمیز باشه میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره، مهد هم نمیرم قیافم بده😭😭😭
دلم میخواد به خواهرم بگم حرفش چه تاثیری رو بچه گذاشته موندم چطوری بگم آخه انقدر زود رنجه نمیشه بهش حرف زد سریع ناراحت میشه و قهر میکنه، به اون یکی‌خواهرم میگم میگه چرا فکر میکنی به خاطر حرف اینه بچه خودشم خوشش نمیاد از موهاش بد کوتاه کردن، میگم اولا بچه چی میفهمه بد کوتاه شده دوما چرا قبلش نمی‌گفت قیافم بده سوما بچه قشنگ داره میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره میگه حرف اون بهونه ای شده بچه حرفش رو بزنه😐😐😐