۱۳ پاسخ

وای نگو خونمون فقط هر روز یه مهمونی هست نمیتونم استراحت کنم شبا هم که بیدارم …عیلشمه هم گرفتم که یه روز تموم شه هاااا ولی نشددددددد خیلی خستم حساس هم شدم

پدر شوهر مادر شوهرم خیر سرشون از شمال اومدن نوه ببینن شوهرم قاطی کرد چون من خیلی گریه کردم انقد عوضین فقط میگفتن تو شیر میدی شیر حرص نده بچت عقده ای میشه فلان میشه اصلا نگفتن مقصر دختر ماس آخرشم ک رفتن و من از غصه شیرم خشک شد

شوهر من شب اول خواهر شوهرم گربه منو دراورد همرو بیرون کرد ولی خب تنهاییم سخته

وای خدابدلت صبربده منم غصه ی همینو دارم برای این یکی بچم🥺 میگن موقعی که زایمان میکنی نبایدغصه بخوری بقول ما زاچ بیمارمیشی منم سربچه اولم انقدحرص وجوشم دادن تا۱۰روزکارم گریه بودتمام بدنم دردمیکردبعدزایمانم ازکمربگیرتاسرودست وشانه ووهنوزاون دردها باهامن...حداقل شمانکن این کارو تحمل کن

ازذلان بچت راتوی سروصدابخوابون خوابیدرادیوتلویزیون گوشی روشن بزارتاعادت به شلوغی کنه وگرنه هرجارفتی اذیت میشی

🫤🫤واقعا بده منکه انقد بدخلق شده بودم ب شوهرم گفتم هیچکسو دعوت نکنن دو سه نفر اومدن ک من اعصاب نداشتم اومدم سلام کردم برگشتم تو اتاق برقو خاموش کردم خوابیدم با بچم

خداقوت مامان جان
اولاش ادم خیلی خسته اس
خدا کمکت کنه

وای منم دقیقا از همینای بعد زایمان میترسممممم.پدرشوهر منم دقیقااا همچین ادمیه یا درحال حرف زدن ودادوبیدا یا درحال تلویزیون دیدن با صدای بلنددددد .
فکرشو که میکنم با بخیه چطور قرارع پیش اون باشم دیوانه میشم .انقد از الان رقتم رو مخ شوهرم میگفت عقل وشعور داره نمیمانع اینجا که میره خونشون برای شام وناهار میاد .گفتم حالا ببین

کاش کمی شعور و درک داشتن واقعا.من خداروشکر بی کس و تنهام تو غربت کسی رو ندارم که بیاد چون اطرافیانم مخصوصا خانواده شوهرمم همینطورین از هر کله یه صدا میاد فقط زر بیخود

منم تاده روزبرادرشوهربادوتابچه زیرسرم بودمیدونم چی میگی تحمل کن گلم

کاملا درکت می کنم من تا ۱۰ روز همین بودم 🥺

فدات شم تحمل کن عزیزم چند روز دیگه تموم میشه

وای حق دارین واقعا من از الان بهش فک میکنم عصبی میشم
نمیشه همسرتون بمونه خونه پیش شما بقیه برن پی زندگیشون؟؟

سوال های مرتبط